بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برادر من تویی | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب برادر من تویی

بریده‌هایی از کتاب برادر من تویی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۷۹ رأی
۴٫۶
(۱۷۹)
رسول‌الله همیشه می‌فرمود: «ای عقیل، من دو محبت به تو دارم. محبتی به خاطر خودت و دیگری به خاطر محبتی که ابوطالب به تو داشت.»
R.Khabazian
رسول‌الله فرمودند: «حق با علی است و علی با حق.» اینک خود انتخاب کنید، یا معاویه و زر و پولش را یا علی و حق و عدالتش را.
R.Khabazian
به آنان بگو امشب را مهلت دهند تا شب را به دعا و نماز بپردازیم و از خدا طلب بخشش کنیم. خدا می‌داند که من چقدر نماز خواندن و قرائت قرآن را دوست دارم.
فانوس
- آخر امان‌نامه به چه بهانه‌ای؟ - بهانه‌اش با من. مادر عباس و برادرانش هم‌قبیلهٔ من هستند. این را یک لطف در نظر بگیرید. من دلم اصلاً برای عباس و برادرانش نسوخته، فقط دوست دارم حسین را بی یار و یاور ببینم. درخت تنها را راحت‌تر می‌توان شکست تا یک جنگل را.
فانوس
ابن‌زیاد با شگفتی به شمر خیره شد: - امان‌نامه، برای عباس و برادرانش؟ چه می‌گویی شمر؟ شمر تعظیم کرد و گفت: - مطمئن باشید که بنده خیر شما را می‌خواهم. - درست حرف بزن روباه مکار. چه حیله و نقشه‌ای در سر داری؟ - یا امیر، فکر می‌کنید با حضور عباس در کنار حسین، مردان ما جرأت می‌کنند به حسین و اصحابش حمله کنند؟ ما باید کاری کنیم که حسین هرچه بیشتر تنها بماند. یادتان رفته که امیر فقید، معاویه با حسن‌بن‌علی چه کرد؟ هزاران هزار سکه و دینار به فرماندهان و نزدیکان حسن‌بن‌علی رشوه داد تا حسن را تنها بگذارند.
فانوس
خدا می‌داند که قصد و نیت اصلی من بر پا کردن امر به معروف و نهی از منکر است. می‌خواهم دین و سنت جدم رسول‌الله را از تحریف و صدمه نجات دهم، حتی اگر به قیمت جان خودم تمام شود.
فانوس
امام حسین (ع) صورت بر تربت مادر گذاشت و گریه‌کنان گفت: - مادرجان، سلام. این حسین توست که برای وداع آمده.
فانوس
عباس گفت: - پدرمان امیرالمؤمنین همیشه می‌فرمودند که جوهر مرد کار است. مردانه کار کنید تا خدا به زندگی شما برکت دهد.
فانوس
آب هدیهٔ خداوند است. هیچ‌کس حق ندارد آب را بر مخلوقات و بنده‌های خدا ممنوع کند.
فانوس
قاسم‌بن‌حسن از جا بلند شد. در کنار عباس ایستاد و گفت: - عموجان، آیا من هم به شهادت می‌رسم؟ و بعد دست عباس را گرفت. امام حسین (ع) اشک‌هایش را پاک کرد و پرسید: - عزیز دلم، شهادت در نظر تو چگونه است؟ همه به قاسم خیره شده بودند. عباس دست قاسم را فشرد. قاسم محکم و باصلابت گفت: - شیرین‌تر ازعسل. عباس دست انداخت و شانه‌های قاسم را گرفت و او را به سینهٔ خود فشار داد. امام حسین (ع) با چشمان خیس از اشک لبخند زد و گفت: - هرکس که در کنار من بماند، به شهادت می‌رسد.
اوریئل
رسول‌الله فرمودند: «این دو پسرم، حسن و حسین امام، پیشوا و رهبر امت اسلامند، خواه قیام کنند یا بنشینند.»
اوریئل
گروهی که رضایت آفریده را به عذاب آفریننده بخرند، هیچ‌گاه رستگار نخواهند شد.
ali nezamivatan
علی جلوتر از سپاهش ایستاده. پسرانش حسن و حسین و محمدحنفیه در کنارش هستند، اما این جوان، یاللعجب! همچون علی می‌جنگد. مطمئنم اگر از نسل علی نباشد، از قبیلهٔ بنی‌هاشم است. وای بر ما! وقتی علی چنین جنگاوران جوانی دارد، ما باید چه خاکی بر سر کنیم؟
(!_!) hana🌱
سرانجام آخرین یار غیر هاشمی امام حسین (ع) هم بر زمین افتاد. او سوید بن عمرو بود. همگان فکر می‌کردند او شهید شده است، اما تقدیر چیز دیگری بود. چند ساعت پس از شهادت امام حسین (ع)، سوید زخمی و بدحال چشم باز کرد. خود را در میان کشتگان دید. وقتی به سختی توانست از جا برخیزد، در عین بهت و ناباوری فهمید که حتی امام حسین (ع) هم به شهادت رسیده است. نعره‌ای از درد و سوز سر داد که کوفیان به سویش برگشتند. خنجرش را از کمر بیرون کشید و به آنان حمله‌ور شد. چند نفر را کشت تا این‌که ده‌ها نفر محاصره‌اش کردند. آن‌قدر به او شمشیر زدند که پیکرش پاره‌پاره شد. وقت شهادت لبخند غریبی به صورت داشت.
zeynab
خواب دیدم که در باغی سرسبز و پردرخت نشسته‌ام. نهرهای روان درخشان و میوه‌های فراوانی در باغ دیده می‌شد. ماه و ستارگان می‌درخشیدند و من دربارهٔ عظمت خدا و آفرینش مخلوقات فکر می‌کردم. ناگهان ماه از آسمان فرود آمد و در دامنم قرار گرفت. چنان پرنور و زیبا بود که شگفت‌زده شده بودم. سپس سه ستارهٔ دیگر در دامنم افتادند؛ ستاره‌های زیبا و نورانی. من هنوز مبهوت بودم که صدایی از جایی نامعلوم به گوشم رسید که می‌گفت: «ای فاطمه! بر تو مژده باد به سیادت و نورانیت ماهی درخشان و سه ستارهٔ نورانی که اینان پسران تو هستند از مردی که رسول‌الله او را گرامی می‌داشت و سید و سرور مؤمنان است.»
zeynab
شمربن‌ذی‌الجوشن سوار بر اسب، تاخت‌کنان از راه رسید. از اسب پیاده شد و نفس نفس‌زنان گفت: - یا امیرالمؤمنین، سپاه معاویه رود فرات را تسخیر و مانع از بردن آب توسط سپاه ما می‌شوند. دستور چیست؟ مولا علی (ع) به مالک اشتر گفت: - لشکرت را بردار و فرات را پس بگیر. شمر با خوشحالی گفت: - آن وقت ما اجازه نخواهیم داد آنان آب بردارند تا از تشنگی جان بدهند. - نه، ما مسلمانیم. آب هدیهٔ خداوند است. هیچ‌کس حق ندارد آب را بر مخلوقات و بنده‌های خدا ممنوع کند. انصاف داشته باشید.
فاطمه رئیس زاده
مولا علی (ع) به مالک اشتر گفت: - لشکرت را بردار و فرات را پس بگیر. شمر با خوشحالی گفت: - آن وقت ما اجازه نخواهیم داد آنان آب بردارند تا از تشنگی جان بدهند. - نه، ما مسلمانیم. آب هدیهٔ خداوند است. هیچ‌کس حق ندارد آب را بر مخلوقات و بنده‌های خدا ممنوع کند. انصاف داشته باشید. حسن، حسین، محمد و عباس! شما هم با مالک بروید.
maryhzd
«ای فاطمه! بر تو مژده باد به سیادت و نورانیت ماهی درخشان و سه ستارهٔ نورانی که اینان پسران تو هستند از مردی که رسول‌الله او را گرامی می‌داشت و سید و سرور مؤمنان است.»
انورے
رسول‌الله همیشه می‌فرمود: «ای عقیل، من دو محبت به تو دارم. محبتی به خاطر خودت و دیگری به خاطر محبتی که ابوطالب به تو داشت.»
انورے
عقیل یکی از نسب‌شناسان سرشناس دوران بود. کافی بود شخصی اسم خود، پدر و پدربزرگش را بگوید تا عقیل بگوید از کدام نسل و ریشه است و نسبش به کدام شخص می‌رسد. بزرگان و ثروتمندان قریش از عقیل واهمه داشتند؛ چون عقیل می‌دانست که آنان کیستند و آیا آن‌گونه که افتخار می‌کنند، فرزند واقعی پدرشان هستند یا نه و اگر هستند، از نسل بزرگان و اشراف‌زادگانند و یا پول و ثروت‌شان را با راهزنی و رباخواری به دست آورده‌اند.
انورے

حجم

۱۱۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۰ صفحه

حجم

۱۱۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰
۷۰%
تومان