بریدههایی از کتاب معنای زندگی
۳٫۲
(۲۰)
شخصاً هرگز تمایل نداشتهام به امید از بین بردن اندوهم، مذهب یا الکل را انتخاب کنم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
در جستجوی دانستن هم نباش، چون هر چه بیشتر جستجو کنی، به «تیمارستان» نزدیکتر میشوی.
برای کار کردن هم دنبال ایدهآل نباش. دنبال ایدهال بودن مثل راندن به سمت سراب یک دریاچه است. وقتی به آن برسی، میبینی دریاچهای وجود ندارد. به چیزی در عالم دیگر ایمان داشته باش، اما خیلی سعی نکن بفهمی که آن چیست. به این ترتیب وقتی به عالم دیگر بروی ناامید نخواهی شد. جوری زندگی کن که هر وقت چیزی از دست بدهی، قبلاً از خیرش گذشته باشی.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
فکر مرگ به هیچوجه مرا نمیترساند، چون در بدترین حالت، ترسناکتر از به خواب رفتن در پایان یک روز طولانی نیست، چه آن روز ناخوشایند و چه لذتبخش و چه هر دو باشد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
فکر نمیکنم که آنها حتی در سنین پیری، کمترین نیاز به دلخوش کردن به هیچ دینی را داشته باشند، زیرا سالمندانی را هم میشناسم که همهٔ عمرشان بدون تعالیم دینی زندگی کردهاند و در پیری بهصرف زنده بودن و زندگی کردن آرامش دارند. شادی و ماجراجویی یک لاادری هفتاد و چهارساله مانند کلارنس دِراو اگر از شادی و ماجراجویی یک اسقف پیر که معمولاً ترساش از جهنم به امیدش به بهشت میچربد بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
آقای منکن بهطور معمول، به عنوان یک فرد بدبین ارزیابی و شماتت میشود. ولی ضمناً مشهود است که فردی میتواند دربارهٔ کل جهان بدبین باشد و در عین حال به طرز قابل تحملی در زندگی شخصیاش شاد باشد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
زندگی انسان چه معنایی دارد، نمیدانم. تمایل دارم بگویم که هیچ معنایی ندارد. تنها چیزی که میتوانم دربارهاش بگویم این است که زندگی حداقل برای من، تا وقتی هست بسیار سرگرمکننده است. حتی مشکلاتش هم در واقع میتواند سرگرمکننده باشد. حتی بیشتر از سرگرمکننده، مشکلاتش میتوانند آن دسته از تواناییهای انسانی را که من بیشتر از همه ستایش میکنم، یعنی شجاعت و نظایر آن را در فرد پرورش دهند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
قویاً مجاب شدم اعتقادات مسیحی پر است از مزخرفات آشکار و خدای مسیحی مضحک است. از آن زمان تاکنون، حتی بیشتر از یک روحانی کتابهای زیادی دربارهٔ دینشناسی خواندهام. ولی هرگز دلیلی پیدا نکردم که نظرم را تغییر بدهد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
بعد از یک کار مناسب به عنوان ابزاری برای کسب خوشبختی، من آن چیزی را قرار میدهم که هاکسلی نامش را «علایق خانگی» گذاشته بود، تعامل هرروزه با خانواده و دوستان. خانهٔ من رنجهای تلخ دیده است، اما هرگز دعوا و مشاجرهٔ جدی یا فقر به خود ندیده است. من با مادر و خواهرم کاملاً خوشبخت بودم، با همسرم هم کاملاً خوشبختم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اخترشناسان گزارش کردند زمین، که زمانی زیر پای خدا و خانهٔ مسیح جبرانکنندهٔ گناهان بود، سیارهای کماهمیت است که به دور خورشیدی کماهمیت میچرخد. در یک انفجار جابرانه به وجود آمده و طی یک تصادم و حریق مهلک از میان خواهد رفت، بیآنکه حتی سایهای از دسترنج انسان بهجا گذارد، تا گویای داستان زندگی انسان باشد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
حقیقت همهٔ دلایل هستی را از ما گرفت، به جز لذت لحظهٔ حاضر و امیدی ناچیز به فردا.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
بزرگترین اشتباه در تاریخ بشر کشف «حقیقت» بود. حقیقت هیچ آزادیای بهجز آزادی از توهماتی که اسباب تسلیمان بودند و بازداریهایی که محافظتمان میکردند، به ما نداد. حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چرا که خودش زیبا نیست و شایستهٔ آن نبود که مشتاقانه به دنبالش برویم. حالا که به آن نگاه میکنیم، نمیفهمیم چرا برای یافتنش اینهمه عجله داشتیم. چرا که حقیقت همهٔ دلایل هستی را از ما گرفت، به جز لذت لحظهٔ حاضر و امیدی ناچیز به فردا.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«در باب معنای زندگی» کتابی قوی در باب موضوعی قوی است که خصوصاً در نور آمار ارائهشده در بالا قرار دارد. کتابی که به عنوان حداقل «جایگزینی برای افکار تیره و تاریک» لازم است همواره چاپ شود و در دسترس عموم قرار گیرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«معنای زندگی چیست؟» پرسش ابدی فلسفه است و آیا سؤالی مهمتر از این هم وجود دارد؟ دانشمندان و فرزانگان در طول قرنها، بیلیونها سلول مغزی جمعی را بهکار گرفتهاند و کوشیدهاند تا پاسخ به این پرسش ابدی را بهطور دقیق عرضه کنند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
شاید خشم ما نسبت به ازکارافتادگی اقتصاد فراگیرمان در قرن حاضر، باعث شده با ناسپاسی خلاقیت پرتلاطم آن را در قرن نوزدهم فراموش کنیم. پیش از آن هیچ سیستم دیگری چنین ثروتی تولید نکرده و چنین رفاهی توزیع نکرده بود. با این حال، من نمیخواهم با خوشبینیای بیهوده، بر این چاههای مستراح در حال نشت در زندگی اجتماعیمان سرپوش بگذارم.
Bardia
من تردید دارم که برای هر چیزی مفهوم غایی وجود داشته باشد، هرچند اذهان کوچک ما هرگز این را درک نخواهند کرد. زیرا معنای هر چیزی باید در ارتباط با کلی باشد که آن چیز جزئی از آن است. و چطور ممکن است ذره یا لحظهای از زندگی مانند من و شما، بتواند مدعی بیرون آمدن از سلول انفرادی خود و بررسی و درک جاودانگی چیزها باشد؟ ما با کلمات بازی میکنیم. کلماتی مانند جهان و زندگی، جاودانگی و ابدیت. آغاز و پایان. اما در دل میدانیم که اینها صرفاً نشانههای جهل ما هستند. ما هرگز نخواهیم فهمید که آنها چه معنایی باید میداشتند.
Bardia
آن کشش به سمت بتپرستی که در فطرت ماست، حقیقت را پوشیده در لباسی سلطنتی میبیند و هنگامی که حقیقت به شکل فروتنانه و فاقد تزئیناتش در مقابلمان ظاهر میشود، فریاد میکنیم: «سرخوردگی!».
عرف و سنتها باعث شدهاند حقیقت را همان باورهای خودمان تصور کنیم. عرف، سنت، و شیوهٔ زندگیمان ما را به سمتی کشاندهاند که باور کنیم نمیتوانیم خوشبخت باشیم، مگر تحت شرایط معین مادی و دارای رفاه معین مالی. این حقیقت نیست، این باور ماست.
Bardia
به نظر من برای هر ذهن عادیای کافی است تا احساس کند که زنده بودن امتیاز باشکوهی است. نه تحلیلهای علمی و نه کثرت کلمات نمیتوانند علت لذتی را که در شنیدن نتهای یک سیم ویولون یا آواز یک گنجشک گردنسفید وجود دارد، توصیف کند. اما قابل تحلیل، تشخیص و توضیح نبودن آنها، از واقعیت وجودیشان چیزی کم نمیکند.
Bardia
گوته گفته است: «افکاری که منجر به عمل نشوند، بیماری هستند».
Bardia
آیا اینکه من روزی سه وعده غذا میخورم، دلیل بر این است که در دنیا مرگ در اثر گرسنگی وجود ندارد؟ آیا بهصرف اینکه بعضی از ما از سلامت کامل برخورداریم، باید چشممان را به روی این واقعیت ببیندیم که روزانه هزاران انسان از دردها و بیماریهای جسمی در عذاباند؟
ارادتمند شما
اُسیپ گَبریلوویتچ
Bardia
«چیزی که تغییر کرده این است: پیش از آمدن علم، این انگل انسانی خودش را یک انگل نمیدانست. این حشرات نمیدانستند که حشرهای بیش نیستند. آنها به عزت والای انسان ایمان داشتند. شیاطین، ملایک و خدایان همواره در بالای سرشان چتر زده و کارهایشان را به آنها دیکته میکردند. امید به زندگی بعدی، باعث میشد رنجهای حیات زمینی را فراموش کنند. آئینها و قوانینی که توسط یک قدرت ماورایی حمایت میشدند، انسان را از اضطراب و تردید نجات میدادند.
Bardia
حجم
۶۵۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
حجم
۶۵۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
قیمت:
۵۱,۰۰۰
۲۵,۵۰۰۵۰%
تومان