بریدههایی از کتاب معنای زندگی
۳٫۲
(۲۰)
علم به ما میفهماند که اجتماعات ما چیزی نیستند جز تکثیر حشرات انسانی بر روی زمین، خزه یا انگلی وابسته به سیارهٔ زمین. ولی آیا خود آن حشره مایل به زندگی کردن نیست؟ آیا حتی یک انگل هم برای بودن استقامت به خرج نمیدهد؟ و آیا واقعیت دارد که علم، ایمان انسان نسبت به خودش را نابود میکند؟ علم اگر به انسان قواعد نیرومندی برای تغییر دنیای خودش را نداده باشد، پس چه کرده است؟ انسان پیش از علم هم یک انگل بوده، بعد از آن هم همان انگل بوده است. علم کاری نکرده جز آنکه این انگل انسانی را فرمانروای کرهٔ زمین کرده است.
Bardia
حفظ سعهٔ صدر، رهایی بخشیدن خود از قساوت و خودخواهی، در نهایت چشمانداز کلی زندگی را خوابی در دل خواب دیگر دانستن، خوابی که شاید مرگ ما را از آن بیدار کند، تنها یک ایمان داشتن و آن اینکه قساوت به هر شکلش شر است و زندگی همهٔ موجودات مقدس و محترم است، میتوان عالم توصیفشده توسط اخترشناسان را در اولویت و اهمیت بعد از تمرکز بر راز آگاهی قرار داد. در این راز شوقی نهفته است که فینفسه زندگی را ابدی میسازد.
Bardia
وقتی به نمایش بزرگ تاریخ نگاه میکنم، در میانهٔ بینظمی و هرج و مرج و مصیبت آشکار، شواهدی دال بر وجود قانون و برنامهٔ پیروزهای عظیم روح انسان علیرغم همهٔ فجایع میبینم (یا ظاهراً میبینم).
Bardia
علم، تسلا هدیه نمیکند، مرگ عرضه میکند. همه چیز، از جهان ناخوشایند اخترشناسان گرفته تا دختران دانشجویی که زندگی را با زیبایی و خنده پرتوافشانی میکنند، محکوم به گذشتن هستند. این جوانان جذاب پرحرارت و پیروزمند، باطراوت و نشاط در اثر پیروزیهای ورزشی، فردا به وسیلهٔ یک میکرب ساده که نادیده گرفته میشود، از پا درخواهند آمد. این پیانیست نجیبزاده که با به کمال رساندن موسیقی به دوران خودش شأن و مقام بخشیده است و به میلیونها روح یاد داده است که خود را در زیبایی غرق و فراموش کنند، از همین حالا در چنگال مرگ است و تا یک دهه بعد، در گور خود خواهد پوسید.
Bardia
در میان ویرانهها، کتیبهای نوشته بر تندیس نیمهویران اوزیمندیاس، سازندهٔ ساختهها و شاه شاهان، با غرور و افتخار چنین حک شده است: «ای خدای مقتدر، به کارهای من نگاه کن و از خود مأیوس شو». اما مسافری بهسادگی گزارش میکند:
هیچچیز جز خرابه نیست. در اطراف تکهپارههای غولپیکر ویرانشده، شنهای متروک و مسطح، عریان و بیکران، تا دوردستها کشیده شدهاند.
Bardia
انسانها ابتدا با چوب و سنگ یکدیگر را میکشتند، بعد با تیر و کمان و نیزه، بعد با صف به همفشردهٔ پیادهنظام با اسلحههای سنگین، بعد با توپ و تفنگ، بعد با زیردریاییهای مخوف، بعد با تانک و هواپیما. میزان عظمت ساختهها و پیشرفتها برابر است با، میزان وحشتها و ویرانیهای جنگ. یکیک ملتها با افتخار سر بلند میکنند و جنگ، سر یکیکشان را از تن جدا میکند.
Bardia
عظمت مصر به واسطهٔ فتوحات سبعانه و استبداد به دست آمد. شکوه و جلال یونان در لجنزار بردهداری ریشه دارد. شکوه و عظمت رم باستان وابسته به کشتیهای جنگی و سپاهیانش است. تمدن اروپا با تفنگهایش طلوع و افول کرد. تاریخ هم، مانند خدای ناپلئون هوادار ماشینهای جنگی است، به ریش هنرمندان و فلاسفه میخندد، آثارشان را به نام میهنپرستی ظرف یک لحظه نابود میکند و افتخارات و تندیسها و صفحاتش را به خدای جنگ تقدیم میکند. مصر میسازد و پارس تخریبش میکند. پارس میسازد و یونان تخریبش میکند.
Bardia
ما خواب رهایی از طریق طبقهٔ کارگر سازمانیافته را میدیدیم، اما فهمیدیم که اتحادیههای بزرگ دست در دست ماشینهای فاسد و جنایتکار گانگسترها کار میکنند.
Bardia
ما کنترل موالید را کشف کردیم، اما همان، حالا دارد هوشمندان را اخته و ابلهان را چندبرابر میکند
Bardia
ما به مردم خواندن آموختیم و آنها سینماها و روزنامهها را پولدار کردند. ما رادیو را اختراع کردیم و آنها صد برابر بیشتر از قبل به موسیقی وحشیها و تعصبات تودهها رو کردند. ما از طریق فنآوری و مهندسی، به آنها ثروت بیسابقه، اتوموبیلهای معجزهآسا، سفرهای تجملی و خانههای بزرگ و جادار دادیم و تازه فهمیدیم وقتی ثروت از راه برسد آرامش از دست خواهد رفت. فهمیدیم اتوموبیلها اخلاقیات را پایمال میکنند و از جنایات چشمپوشی میکنند. فهمیدیم هر چه داشتهها بیشتر شوند، دعواها تلختر میشوند و فهمیدیم بزرگترین خانهها خونینترین میادین جنگ باستانی میان زن و مرد هستند.
Bardia
حجم
۶۵۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
حجم
۶۵۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
قیمت:
۵۱,۰۰۰
۲۵,۵۰۰۵۰%
تومان