بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب معنای زندگی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب معنای زندگی

بریده‌هایی از کتاب معنای زندگی

نویسنده:ویل دورانت
انتشارات:پندار تابان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۲۰ رأی
۳٫۲
(۲۰)
در آخرین گام گنج من در کجا نهفته است؟ در همه‌جا. انسان باید تکه آهن‌های زیادی را در کوره‌اش داشته باشد. او نباید اجازه دهد که سعادتش تنها منوط به وجود فرزندانش، یا شهرتش، یا رفاهش، یا حتی سلامتش باشد و باید بتواند رضایت را در هر یک از اینها پرورش دهد،‌ حتی اگر باقی همه را از او گرفته باشند. آخرین سرچشمهٔ آسایش من خود طبیعت است. اگر از همهٔ نعمت‌ها هم محروم باشم، امیدوارم آسمان و زمین در هر وضعیتی که باشند، برای ادامهٔ زندگی شهامت داشته باشم، یا اگر محروم از دیدن باشم، بتوانم درهم‌آوایی صداهایی دلنشین یا خاطرات شاعری دربارهٔ روزی خوش و خندان، بشنوم. روی‌هم‌رفته تجربه چشم‌اندازی بی‌نهایت غنی است، که هر یک از حواس ما می‌تواند غذا برای ادامهٔ حیات خود را از آن بیرون بکشد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
برای من معنای زندگی به‌صورت لایه‌های باریکی در خانواده و در کارم نهفته است. کاش می‌توانستم به داشتن دلایل بزرگ‌تری مباهات کنم. منابع انرژی من خودپرستی و نوع‌دوستی خودخواهانهٔ من هستند. همچنین آزمندی‌ام برای تشویق و تحسین شدن و فداکاری دیوانه‌وار در راه کسانی که به من وابسته هستند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
من می‌دانم که این همسران و رفیقان دائماً با یکدیگر دعوا دارند و بر اعصاب یکدیگر سوارند. اما همین‌که در آگاهی ناخودآگاهتان می‌دانید کسی هست که شما را دوست دارد، به شما وابسته است، شما را بزرگ می‌نمایاند، و در ایستگاه منتظر دیدار شماست، خودش جبران و تسلای بزرگی است. تنهایی از جنگ بدتر است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
ساده‌ترین معنای زندگی، شادی است ... نشاطی که از تجربه کردن، سلامت جسمانی، رضایت محض از داشتن عضله و احساس، ذائقه و چشم و گوش، دست می‌دهد. اگر بچه‌ها شادتر از بزرگ‌ترها هستند، علتش این است که آنها بیشتر جسمانی هستند تا روحانی و می‌فهمند که طبیعت پیش از فلسفه به وجود آمده است. بچه‌ها به غیر از استفاده‌های فراوانی که دست و پا برایشان دارد، به دنبال معنای دیگری برای آنها نیستند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اگر شما بیماری لاعلاجی دارید، برایتان توشهٔ راه (دعا برای بیماران در حال احتضار) فراهم می‌کنم و می‌گذارم که بمیرید. خیال ندارم مانع پایان یافتن زندگی‌های نخ‌نما شوم. اما اگر حالتان خوب است، اگر می‌توانید سرپا بایستید و غذایتان را هضم کنید، آه و ناله را کنار بگذارید و چنان فریاد شکر سر دهید که خورشید بشنود.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اجداد ما وقتی غذا پیدا می‌کردند، شکم‌هایشان را تا جا داشت پر می‌کردند، چون نمی‌دانستند دفعهٔ بعد چه وقت دوباره غذا پیدا خواهند کرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
نامهٔ شما نشان می‌دهد نارضایتی‌تان شدیدتر از آن است که دوام بیاورد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
در جستجوی دانستن هم نباش، چون هر چه بیشتر جستجو کنی، به «تیمارستان» نزدیک‌تر می‌شوی.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اگر لازم می‌دانید به‌اختصار بنویسید، اگر برای‌تان امکان‌پذیر است، مفصل و در وقت فراغت بنویسید، چرا که هر کلمه‌ای که بنویسید برای من ارزش‌مند خواهد بود.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
منابع الهام‌بخش و انرژی‌بخش شما کدام‌ها هستند؟ هدف و محرک شما برای زحمتی که می‌کشید چیست؟ تسلا و شادی را در کجا می‌یابید و دست آخر گنج‌های شما در کجا پنهان‌اند؟
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
دورانت مشغول شن‌کشی بود، مرد خوش‌لباسی به او نزدیک شد و با صدایی آهسته به او گفت قصد خودکشی دارد، مگر اینکه فیلسوف دلیل ارزشمندی دال بر انصراف او ارائه دهد. در حالی که دورانت فرصتی برای فلسفه‌بافی در آن زمینه نداشت، کوشید آن مرد را با دلایلی در جهت ادامهٔ حیاتش تجهیز کند. بعدها چنین به خاطر آورد: به او پیشنهاد کردم شغلی پیدا کند، ولی او شاغل بود. گفتم یک غذای خوب بخورد،‌ ولی او گرسنه نبود. کاملاً معلوم بود که استدلال‌های من هیچ تأثیری بر او ندارند. نمی‌دانم چه بر سرش آمد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
طبیعت مرا از بین می‌برد، اما حق دارد، هم او مرا به وجود آورده و احساساتم را با هزاران ذوق و شوق مشتعل کرده است. همهٔ چیزهایی را که از من می‌گیرد، خودش به من داده است. چطور می‌توانم به خاطر پنج حسی که دارم، این انگشتان و لب‌ها، این چشم‌ها و گوش‌ها، این زبان بی‌قرار و این بینی غول‌پیکر، به قدر کافی سپاسگزار باشم؟
Bardia
تسلای من، الهام من، و گنج من در دانستن این نکته نهفته است که من جزئی جدایی‌ناپذیر از این حرکت بزرگ، شگفت‌انگیز و صعودی هستم که نامش زندگی است و هیچ‌چیز، نه طاعون، نه شکنجهٔ جسمانی، نه افسردگی، نه زندان و نه هیچ چیز دیگر نمی‌تواند این نقش را از من بگیرد.
Bardia
اینکه حیات به‌طور تصادفی به وجود آمده است، نظریه‌ای است که من هم دلم می‌خواهد بپذیرم، اما معنایش این نیست که لاجرم باید بی‌معنا باشد. هر کسی که عمیقاً فکر کرده و به این نتیجه رسیده است که زندگی بی‌معناست، قطعاً شخص هوشمندی بوده است. افراد هوشمند کار بیهوده و بی‌معنا نمی‌کنند، با این حال، مبلغین این نظریه به زندگی ادامه می‌دهند. ناگزیر نتیجه می‌گیرم که آنها چندان هم دل به دل نظریه‌شان نمی‌دهند. هر بار که روزنامه را برمی‌دارم و در آن می‌خوانم که کسی خودکشی کرده است، به خود می‌گویم: «او کسی بود که واقعاً باور داشت زندگی بی‌معناست».
Bardia
حقیقت به ما می‌گوید که خوشبختی یک وضعیت رضایت ذهنی است. رضایت را در یک جزیرهٔ دورافتاده، در یک شهر کوچک، یا در یک آپارتمان استیجاری در یک شهر بزرگ هم می‌توان یافت. رضایت هم در قصرهای اغنیا یافت می‌شود و هم در کلبه‌های فقرا.
Bardia
تنها چیزی که واقعاً می‌خواهم، ابزاری برای تخلیهٔ بی‌قراری‌هایم است، که ظاهراً مدام در قلب من هستند. تنیس، نقاشی و تقریباً هر کاری مفید است. در کودکی نمی‌دانستم که این چیست، ولی فکر می‌کنم که حالا آن را می‌شناسم. علت اینکه من این‌همه سال را این‌طور سریع و خشن تنیس بازی کرده‌ام، همین است. علت اینکه در مدرسه با سخت‌کوشی درس می‌خواندم و وقتی در هجی کردن نمرهٔ ۱۰۰ نمی‌گرفتم، حتی گریه می‌کردم، همین بود.
Bardia
از هندی‌ها انتظار می‌رود از موضوعات ماوراءالطبیعه لذت ببرند. ولی من عمداً از آنها دوری می‌کنم، زیرا از مدت‌ها پیش فهمیده‌ام که آنها فقط مرا گیج می‌کنند و هیچ تسلایی یا هیچ هدایتی برای کارهای آینده‌ام به من نمی‌دهند. مذهب به معنای محدود خود، برایم گیرایی نداشت. ناشیانه به علوم مختلف سرک کشیدم و در آنها لذت یافتم و ظاهراً افق دیدم وسیع‌تر شد. اما همچنان پا پس کشیدم و شک کردم و همچنان بدگمان بودم. آرمان‌های اجتماعی و ملی مبهمی مرا در خود گرفتند و تدریجاً با هم درآمیختند و من مشتاقانه آرزومند آزادی هند شدم
Bardia
«چه چیز باعث می‌شود من ادامه دهم؟» ... فکر می‌کنم غذا، یا بهتر بگویم، سوخت. زیرا که اساساً ما ماشین‌های حرارتی‌ای هستیم که بسته به کمیت و کیفیت سوختی که دریافت می‌کنیم به حرکت درمی‌آییم، تا زمانی که بعضی از قطعات ماشین از کار بیفتند.
Bardia
من همواره اعتقاد داشته‌ام (و هنوز هم اعتقاد دارم) که فلسفهٔ هر کس در خصوص زندگی، برآمده از تجربیات شخصی او نیست، بلکه از مشاهدهٔ وسیع و عاری از تعصب او به دست می‌آید. همهٔ ما چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن داریم. به ما این فرصت داده شده که به‌جز زندگی خودمان، نظاره‌گر صدها زندگی دیگر هم باشیم. آیا می‌شود کسی آن‌قدر تنگ‌نظر باشد که صرفاً بر مبنای مشاهدهٔ خوش‌اقبالی یا بداقبالی شخص خودش کل جهان را قضاوت کند؟
Bardia
جوری زندگی کنید که گویی جاویدان هستید و باور نکنید که چون ثابت شده زمین خالی است، پس زندگی ما هم به‌سادگی تغییر خواهد کرد. شما در زمین زندگی نمی‌کنید، شما در خودتان زندگی می‌کنید».
Bardia

حجم

۶۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

حجم

۶۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

قیمت:
۵۱,۰۰۰
۲۵,۵۰۰
۵۰%
تومان