بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفر در اتاق کتابت | طاقچه
کتاب سفر در اتاق کتابت اثر پل آستر

بریده‌هایی از کتاب سفر در اتاق کتابت

نویسنده:پل آستر
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱۰ رأی
۳٫۰
(۱۰)
مثل شبح در دنیا سرگردانم، و بعضی وقت‌ها از خودم می‌پرسم اصلاً وجود دارم یا نه. آیا اصلاً تا به‌حال وجود داشته‌ام.
Mohammad
اگر از دورترین کرانه‌های فضا به زمین بنگریم به کوچکی ذرهٔ غبار خواهد بود. دفعهٔ بعدی که کلمهٔ «انسانیت» را می‌نویسی این را به‌یاد داشته باش.
Mohammad
اگر بخواهید داستان خوب تعریف کنید نباید رحم داشته باشید.
siavash fouladi
کاری را که باید انجام می‌دهی و بعد یک‌سری عواقب دارد. هم چیزهای خوب و هم بد. این‌جوری است دیگر. شاید ماییم که داریم رنج می‌کشیم، ولی این دلیل دارد، دلیلی خوب، و هر کس هم که به‌خاطرش شکایت کند معلوم است که نمی‌داند زنده بودن یعنی چه.
da☾
این نهایت چیزی است که الان می‌خواهم. ایستادن در فضای باز و نگاه کردن به آسمان آبی پهناور بالای سرم، خیره شدن به آسمان دلگیر بی‌انتها
da☾
می‌توانم انزوای اجباری را تاب بیاورم، فقدان صحبت و ارتباط انسانی را تحمل کنم، ولی دلم برای این‌که دوباره در هوای باز و زیر نور باشم غنج می‌زند
da☾
یک روز صبح، مادرش متوجه حالت عبوس پسر شد و از او پرسید چه مشکلی پیش آمده است. آقای بلنک هنوز آن‌قدر جوان بود که در مورد درددل کردن با مادرش هیچ تردیدی نداشت، و بنابراین کل ماجرا را برایش گفت. مادرش در جواب گفت: نگران نباش؛ هنوز که ریگ‌های ساحل تمام نشده‌اند. اولین‌بار بود که آقای بلنک این اصطلاح را می‌شنید، و برایش جالب بود که دخترها با ریگ مقایسه شوند، در حالی‌که احساس می‌کرد اصلاً شباهتی به‌هم ندارند، دست‌کم در تجربهٔ او که این‌طور بود. به‌هر حال، منظور از این استعاره را فهمید، و با این‌که متوجه شد مادرش می‌خواهد چه چیز به او بگوید، با او مخالف بود، چون که شور و اشتیاق کور است، و هیچ ندیده و نمی‌بیند الا یک چیز، و تا آن‌جا که به آقای بلنک مربوط می‌شد، فقط یک ریگ در این ساحل بود که اهمیت داشت، و اگر نمی‌توانست به آن ریگ دست یابد، ریگ‌های دیگر برایش جالب نبودند. مسلماً زمان همهٔ این چیزها را تغییر داد، و با گذشت سال‌ها متوجه حکمت گفتهٔ مادرش شد.
مهدی
فکر می‌کند که از آن‌موقع به بعد چند ریگ دیگر در زندگی‌اش بوده است. آقای بلنک نمی‌تواند مطمئن باشد، چون حافظه‌اش درست کار نمی‌کند، ولی می‌داند ده دوازده‌تایی بوده‌اند، یا شاید حدود بیست‌تا ــ احتمالاً این ریگ‌ها بیش از آن بوده‌اند که بتواند بشمردشان، ریگ‌هایی که آنا هم جزءشان است، دختر برجا مانده از دیرباز، که امروز در این ساحل بی‌کران عشق او را باز می‌یابد.
مهدی
کاری را که باید انجام می‌دهی و بعد یک‌سری عواقب دارد. هم چیزهای خوب و هم بد. این‌جوری است دیگر. شاید ماییم که داریم رنج می‌کشیم، ولی این دلیل دارد، دلیلی خوب، و هر کس هم که به‌خاطرش شکایت کند معلوم است که نمی‌داند زنده بودن یعنی چه.
مهدی

حجم

۱۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

حجم

۱۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد