ایدئولوژی نازی و پارانویای ناشی از آن به هر ارتباط انسانیای نفوذ میکرد؛ تا حدی که دوستانْ دیگر نمیتوانستند به هم اعتماد کنند و اعضای خانواده برای هدفی بزرگتر یکدیگر را لو میدادند.
زهرا۵۸
نمیتونیم خطر کنیم که برین زندان یا شغلتون رو بهخاطر چند تا کتاب از دست بدین.»
پدر کتابی که دست فرانکا بود را از دستش کشید و گفت: «اینها هر کتابی نیستن. این رو میبینی؟ هاینریش هاینه.»
«هاینه رو میشناسم. هرکی ادبیات آلمان میدونه هاینه رو میشناسه.»
«اما اربابهای سوسیالیست ملی ما آثارش رو ممنوع کردهان. شعرهاش رسماً ممنوع شدهان.
زهرا۵۸
«این کتابها الان ارزشمندن. تو خیلی خوششانسی که میتونی کلماتی رو که برای بقیه ممنوعان بخونی. چرا این کتابها ممنوعان؟ چون نازیها میدونن دشمن واقعیشون متفکر مستقله؛ یه میهنپرست آلمانی واقعی که شیوههاشون رو زیر سؤال برده و دربرابر بیعدالتی اعتراض میکنه. من نمیگم تو دوره بیفت و درمورد نوشتههای هاینه نطق کن، ولی نظراتی که اون ازشون حرف میزنه رو توی قلبت نگه دار و ازشون استفاده کن. چیزی که اتفاق میافته رو تحلیل کن و یادت باشه اون هیچ اطلاعی از هیتلر یا سوسیالیستهای ملی نداشت. اون ذات انسان و ذات مردم آلمان رو میشناخت و به خاطر همینه که نوشتههاش هنوز هم صادقان. نازیها از این میترسن.»
زهرا۵۸
«آنان که کتابها را میسوزانند، در پایان، مردم را نیز خواهند سوزاند.»
زهرا۵۸