بریدههایی از کتاب رز سفید، جنگل سیاه
۴٫۳
(۱۳۸)
«سعی کن نگران چیزهایی نباشی که روشون کنترلی نداری
کاربر ۳۴۷۰۷۰۶
«آنان که کتابها را میسوزانند، در پایان، مردم را نیز خواهند سوزاند.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هیچ خداحافظی زیبایی وجود ندارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«سعی کن نگران چیزهایی نباشی که روشون کنترلی نداری.»
Atefe
«سعی کن نگران چیزهایی نباشی که روشون کنترلی نداری.»
n re
«هیچوقت دیر نیست، نه تا وقتی توی ریههات نفس و توی رگهات خون داری.
Mahdizadeh
ایدئولوژی فراگیر نازیها این خیابانها را در این شهر زیبا مسموم و منحرف کرده بود. این ایدئولوژی زندگی شاد و راحت را بهخصوص برای زنها ناممکن کرده بود. هیچ زنی اجازه نداشت دکتر، وکیل، کارمند دولت یا قاضی باشد. هیئتمنصفهٔ دادگاه تنها باید مردها میبودند. به زنان برای تصمیمگیری اعتماد نمیشد؛ گفته میشد آنها بیشازحد تحتتأثیر احساساتشان قرار میگیرند. زنان حق رأی نیز نداشتند، اما درهرصورت رأیدادن چه اهمیتی داشت؟ تمامی احزاب بهجز سوسیالیستهای ملی غیرقانونی شده بودند. زنان آلمانی اجازهٔ آرایشکردن یا رنگکردن موهایشان را نداشتند. درعوض سه عدد «ک» ی بسیار مهم از سنین پایین در گوش بچهها زمزمه میشدند: کیندر (کودکان)، کیرشه (کلیسا) و کوشه (آشپزخانه).
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«سعی کن نگران چیزهایی نباشی که روشون کنترلی نداری.»
راضیه
برای سارا، «فقط شیش ماه دیگه میتونی زندگی کنی» به این معنا بود که «سال دیگه میبینمت تا حرفت رو پس بگیری».
Agha_M@hdiar
«آنان که کتابها را میسوزانند، در پایان، مردم را نیز خواهند سوزاند.»
میمی
هیچکس مُبلغهای مسلح رو دوست نداره.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هیچوقت دیر نیست، نه تا وقتی توی ریههات نفس و توی رگهات خون داری.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
تا زمانیکه با خودمون روراست باشیم و اجازه ندیم اونها روحمون رو زخمی کنن برندهیم.»
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
«آنان که کتابها را میسوزانند، در پایان، مردم را نیز خواهند سوزاند.»
Agha_M@hdiar
این مرد جدید، این هیتلر، بهعنوان فردی تازهبهدورانرسیده و بهعنوان جوکی مسخره شناخته میشد. حزب سوسیالیست ملی او هرگز بیشاز ۳۷ درصد رأی را به دست نیاورد، اما رئیسجمهور او را صدراعظم نامید. درهرصورت «این سرجوخهٔ اتریشی»، آنطورکه رقبایش صدایش میکردند، چندان دوام نمیآورد.
Agha_M@hdiar
آنها دختران را مجبور میکردند مفهوم مسخرهٔ شغل موردعلاقهشان را فراموش کنند. بسیار مهم بود در خانه بمانند و پسران قدرتمندی را به دنیا آورند که روزی به رایش خدمت کنند. این نقشی بود که یک زن باید در آلمان مدرن بازی میکرد و بسیاری از دخترانی را که در دوران جوانیاش میشناخت با این موضوع کنار آمده بودند. بسیاری از آنها صلیب مادر را دریافت کرده بودند؛ مدالی که نازیها به مادرانی میدادند که بیشاز پنج کودک سالم آریایی به دنیا میآوردند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«روبسپیِر میگه: هیچکس مُبلغهای مسلح رو دوست نداره.»
کاربر ۳۴۷۰۷۰۶
چه کسی در میان ما میتواند شرمی را تصور کند که با افتادن نقاب از چهرهمان و آشکارشدن جرائم بر وجودمان مینشیند؟
melika12011
«خطی که دستم روشه رو بلند بخون. بخون.»
چشمهایش کلمات را یافتند. «آنان که کتابها را میسوزانند، در پایان، مردم را نیز خواهند سوزاند.»
shamim
در آغوشش بگیرد تا بگوید او تنها دلیلی است که وی همچنان باور دارد عشق میتواند در این جهان عجیب و مضحک وجود داشته باشد.
n re
حجم
۲۵۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۵۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان