ستاری: آن فیلم روسی که اسمش را یادم نیست، یک فیلم چهارساعته است، فیلم بسیار زیبایی است. آن رازورمزی که آن مرد در نویسندگیاش دارد در فیلم درنیامده. تا آنجا که عرض کردم، فیلمِ ناب فیلمی که در آن مضمون و صورت باهم جفت میشوند، اینقدر خوب باهم ازدواج میکنند که یکپارچه میشوند، همان فیلم مارسل کارنه است که دو سال پیش درگذشت. این سینمای به این بزرگی وقتی او مُرد، توی روزنامه نوشتند آقای کارنه مُرد. همهٔ فیلمهای کارنه زیباست. این یکی هم زیباست.
شهرام صفاری زاده
ستاری: بسیار خوب است. ژان کوکتو تفسیر اسطورهای میکند. این مهم است. ژان کوکتو یک چیزی را میگیرد، مثلاً اُزیریس را میگیرد، میشود ماشین دوزخی. ولی اگر کسی نداند ماجرا چیست، اصلاً احتمال نمیدهد ماجرا اینطور است. کوکتو بالکل همهچیز را منقلب میکند. اینجا اُرفه و اُزیریس مغلوب حاکمان دوزخ نمیشوند، بلکه آنها را مغلوب میکنند. کار بزرگ کوکتو تفسیر اسطوره است به زبان امروز.
شهرام صفاری زاده
پرویز کیمیاوی. آنکه فیلم مغولها و باغ سنگی را ساخت. آنها زبان سینما را بلدند. موضوع را به خدمت زبان میگیرند، نه اینکه سینما بیاید به خدمت آن درآید. آن کاری که تارکوفسکی میکند بسیار زیباست، اما از مقولهٔ فیلم خارج است.
شهرام صفاری زاده
ستاری: برای من، پازولینی از آن مقولههای سینمایی که میگویم نیست. تارکوفسکی یک چیز دیگر است. فیلم تارکوفسکی از جهت زیباییشناسیِ فیلم، فیلم نیست، ابزاری است برای بیان آن مقصودِ رمزی. فیلم باید مستقل باشد. باید زبان خودش را پیدا کند، نباید بگیرد. در مملکت ما کسی که از عهدهٔ این کار برمیآید ناصر تقوایی یا کیمیاوی است.
شهرام صفاری زاده