بریدههایی از کتاب تزار عشق و تکنو
۳٫۹
(۱۹)
مرگ آنها سالخوردهمان کرده، گویی سالهای عمرِ نکردهٔ آنها به عمرِ رفتهٔ ما اضافه شده و ما سرخوردگیهای زندگیهای کرده و نکرده را متحمل میشویم تا آنجا که حتی وقتی تنهاییم و در دستشویی ساکتمان دندانهایمان را مسواک میزنیم، وقتی بیدار در رختخواب خالیمان دراز میکشیم، حتی وقتی روی بچههایمان را در رختخواب خوب پوشاندهایم، وقتی دوستانمان دندانهایشان را در دستشوییهای ساکتشان مسواک میزنند و بیدار در رختخوابهای خالیشان دراز میکشند، حتی وقتی در بسته است و کسی نمیتواند ما را ببیند یا صدایمان را بشنود، تنها نیستیم و همچنان با یک صدای جمعی فکر میکنیم.
Ailin_y
فرزندان ما برای همیشه روابطمان را با والدینمان تغییر دادند. دلسوزی جای آن تحقیرِ خفیفی را گرفت که تا پیش از آن همواره نسبت به آنها احساس میکردیم
Ailin_y
در نهایت، همهٔ ما سروکارمان با مردهایی افتاد که برای هر کس دیگری که زنشان میشد دلمان میسوخت
Ailin_y
اما بدیهیات فقط زمانی بدیهی هستند که برای دیگران پیش بیایند
Ailin_y
از ما که کسی توقع و انتظاری ندارد -هیچکس تا به حال پیشبینی نکرده که ما سری توی سرها دربیاوریم- بنابراین درک نمیکنیم که شکست، آن هم زمانی که ظاهراً مقدر است کسی به موفقیت برسد، چه احساسی دارد.
Ailin_y
جدول ضرب را از حفظ پس دادیم -که برای ما که استاد حفظکردن و بازگوکردن بودیم کار سختی نبود
Ailin_y
آیا تا حالا دیگر من را از عکس خانوادگیام پاک کرده؟ آیا در پلیسههای لباس مادرم فرو رفتهام؟ من و واسکا حالا در بُعدی درست زیر سطح عکس وجود داریم، هر دو متعلق به دنیای ارواح هستیم.
Ailin_y
باید به ایمانی که اینقدر سهل و آسان به مؤمنینش خیانت میکند شک کنی.
Ailin_y
اگر هم آن دنیایی باشد، باید از لذت و مجازاتی که هر روزه این زندگی زمینی را پر میکند کمرنگتر باشد
Ailin_y
«من تا حالا کسی رو ندیدهام که اینقدر مشتاق پرکردن تفنگی باشه که خودش رو میکشه.
Ailin_y
-درکی که پدرش هیچوقت نداشت، درک اینکه نه نیروی جاذبه و نه هیچ چیز دیگری، بلکه لطف حکومت است که ما را روی زمین نگه میدارد.
Ailin_y
مردم باید از رازهایشان محافظت کنند تا مبادا حکومتْ حقایق را پاک و آنها را از تاریخ و پیشینهٔ خودشان جدا کند.
Ailin_y
انگار میتوانستم تمامِ مدتِ پخشِ یک آهنگ را واقعاً بمیرم، در آن فراموشی شیرین فرو بروم و قلبم آرام بگیرد و آن کوبشِ بمِ پرقدرت، خونم را بهگردش درآورد. خودم را تسلیم دیکتاتوری رقص کردم، تسلیم شورای عالی جماهیر آهنگ.
Travis
نهادهایی که به درستیِ آنها ایمان داریم گمراهمان میکنند، عزیزانمان ناامیدمان میکنند، و مرگ همیشه در کمین است.
Travis
افسوس! متأسفانه من جزو آخرین نقاشهای اصلاحکنندهٔ تصاویر هستم که قبل از انقلاب در آکادمی امپریال هنر درس خواندهاند. این نسل جدید، هنرنشناسهایی مثل ماکسیم، در مدارسی درس خواندهاند که بچهها خاکستر مخلوطشده با آب را با انگشت روی صورت دشمنان سیاسی میکشند. سانسور را قبل از نوشتن یاد میگیرند.
Travis
بیتردید پدر گالینا اظهارنظر معروف لنین را دربارهٔ سوناتِ شمارهٔ ۲۳ بتهوون شنیده بود: حیرتانگیز است، یک موسیقی اثیری. اما نمیتوانم به آن گوش دهم چون من را به نوازش سرهای همنوعانی وامیدارد که میتوانند چنین چیزهای زیبایی بسازند آن هم وقتی که در چنین جهنم منفوری زندگی میکنند. آن سرها را باید له کرد، بدون هیچ ترحمی باید آنها را له کرد.
f.zamani
گفت: «وحشتناکترین صبحی بود که داشتم، اَلِکسی.» کسانی که غرق ناز و نعمتاند همیشه به آدم میگویند که زندگی چقدر سخت است.
FMG
گفت: «وحشتناکترین صبحی بود که داشتم، اَلِکسی.» کسانی که غرق ناز و نعمتاند همیشه به آدم میگویند که زندگی چقدر سخت است.
FMG
برای حذف یک شخص تقریباً به تمام قدرت یک حکومت نیاز است، اما فقط اشتباه یک نفر -اگر همانی باشد که حالا نامش را خاطره میگذاریم- برای حفظ آن شخص کافیست.
lily
آنها که نمیتوانند موفق شوند، تعلیم میدهند. آنها که نمیتوانند تعلیم بدهند، موفقیتهای دیگران را سانسور میکنند
FMG
حجم
۴۲۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه
حجم
۴۲۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه
قیمت:
۱۲۹,۰۰۰
۹۰,۳۰۰۳۰%
تومان