سرم را هی به دیوار میکوبم
درد میکشد تمام آجرهای خانه
باید به فکر دیوار بزرگتری باشم
مثلاً بروم سرم را آنقدر بزنم به دیوار چین
که اینبار یونسکو صدایش دربیاید.
صدایم درنمیآید
و همهٔ جهانگردان نگراناند مبادا دیوار چین
خراش بردارد.
Eli N
نفسی میآید و میرود
دردی میآید و نمیرود.
مادربزرگم میگفت:
«درد، باتمانباتمان میآید
مثقالمثقال میرود.»
Eli N
حکایت ناتمام تمام لیلیها و مجنونها را خواندم
غزلهای عاشقانهٔ سعدی و دیگران را
داستان همهٔ عاشقمعشوقهای امروزی را دیدم و شنیدم
همهٔ آنها در تو بود
همهٔ تو در آنها نبود.
Eli N
میدانی محبوب من!
بیا از همین امروز به فکر حیات زمین باشیم
از هم دور شویم
آنقدر که خیال تولیدمثل به سرمان نزند!
خدا را چه دیدی
شاید یک روز
نسل بشر از روی زمین منقرض شود
جنگلها به شهرها برگردند
و حیوانات
قلمروِ غصبشدهشان را پس بگیرند
آن وقت زمین، نفس تازه میکند
نه دیگر نیازی به سازمان ملل و یونسکوست
و نه انجمن حمایت از حقوق زنان و محیطزیست و حیوانات
تا خیلیها
ادای آدمخوبها و آدمجدیها را درنیاورند.
بازی تمام میشود
زن
نه مثل خیام پول شراب دارم
و نه مثل شهریار
حال دود،
اما گریزی نیست غم ایام را!
با دلخوشکنکها
روز را شب میکنم و شب را...
Vahid
به خیالهایمان خیانت کردیم
تا به زندگی
وفادار بمانیم.
sama
نفسی میآید و میرود
دردی میآید و نمیرود.
مادربزرگم میگفت:
«درد، باتمانباتمان میآید
مثقالمثقال میرود.»
یك رهگذر
یاغیش
شیرین ــ شیرین یاغئی
آجی گونومه.
Eli N