بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
لاطِماتٍ» روضه امام زمان است؛ میگوید: جدّ بزرگوار! اهلبیت تو به امر تو از خانه بیرون نیامدند اما وقتی که اسب بیصاحبت را دیدند موها را پریشان کردند، همه به طرف قتلگاه تو آمدند (گریه استاد).
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اهلبیت من! مطمئن باشید که بعد از من شما اسیر میشوید، ولی کوشش کنید که در مدت اسارتتان یک وقت کوچکترین تخلّفی از وظیفه شرعیتان نکنید. مبادا کلمهای به زبان بیاورید که از اجر شما بکاهد. ولی مطمئن باشید که این، پایان کار دشمن است؛ این کار، دشمن را از پا درآورد «وَاعْلَموا اَنَّ اللّهَ مُنْجیکمْ» بدانید که خدا شما را نجات میدهد و از ذلت حفظ میکند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در این روز میخواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. ما نمیخواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش بشود؛ نمیخواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد.
این فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن! گناه کنیم، بعد در مجلسی شرکت کنیم و بگوییم خوب دیگر گناهانمان بخشیده شد. گناه آنوقت بخشیده میشود که روح ما پیوندی با روح حسین بن علی بخورد؛ اگر پیوند بخورد، گناهان ما قطعا بخشیده میشود ولی علامت بخشیده شدنش این است که دومرتبه دیگر دنبال آن گناه نمیرویم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
نیست، هر سال محرم که طلوع میکند، یکمرتبه مردم از تمام فضا بشنوند: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یتَناهی عَنْهُ؟ لِیرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّا»؛ برای اینکه از راستی و حقیقت، شور حیات، شور امر به معروف، شور نهی از منکر، شور اصلاح مفاسد امور مسلمین، در میان مردم شیعه پیدا بشود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
مردم! نمیبینید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست؟ در چنین شرایطی، مؤمن (نگفت حسین یا امام) باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح بدهد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
«یحولُ بَینَهُ وَ بَینَ السَّماءِ الْعَطَشُ» اینقدر تشنگی اباعبداللّه زیاد بود که وقتی به آسمان نگاه میکرد بالای سرش را درست نمیدید. اینها شوخی نیست. ولی من هرچه در «مقاتل» گشتم (آن مقداری که میتوانستم بگردم) تا این جمله معروفی را که میگویند اباعبداللّه به مردم گفت: «اُسْقونی شَرْبَةً مِنَالْماءِ» (یک جرعه آب به من بدهید) ببینم، ندیدم. حسین کسی نبود که از آن مردم چنین چیزی طلب کند. فقط یک جا دارد که حضرت در حالی که داشت حمله میکرد «وَ هُوَ یطْلُبُ الْماءَ».
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوبتر است. اسم این شعار را باید گذاشت شعار آزادی، شعار عزت، شعار شرافت؛ یعنی برای یک مسلمان واقعی، مرگ همیشه سزاوارتر است از زیر بار ننگ ذلت رفتن. مردم دنیا! بدانید اگر حسین حاضر است که تا آخرین قطره خون خود و جوانانش ریخته شود، برای چیست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در روز عید فطر، امام رضا علیهالسلام به اطرافیان خود فرمود: لباسهای عادی بپوشید، پاها را برهنه کنید، دامن عباها و آستینهایتان را بالا بزنید و ذکرهایی را که من میگویم شما هم بگویید. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد. ما داریم به پیشگاه خدا میرویم، توجهتان به خدا باشد. ذکرها را که میگویید، خدا را درنظر بگیرید. امام عمامهاش را به شکلی که پیغمبر میبست بسته است، لباسش را به شکلی که پیغمبر میپوشید پوشیده است، عصا به شکل پیغمبر به دست گرفته، پاهایش را برهنه کرده، با یک حالت خضوع و خشوعی! از همان داخل منزل که بیرون میآمد، با صدای بلند شروع کرد به گفتن «اَللّهُ اَکبَرُ، اَللّهُ اَکبَرُ، اَللّهُ اَکبَرُ عَلی ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکرُ عَلی ما اَوْلانا»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
مأمون به حضرت رضا اصرار داشت که میخواهم نماز عید فطر را شما بخوانید. امام فرمود: من از اول با تو شرط کردم که فقط اسمی از من باشد و من کاری نکنم. نه آقا! من خواهش میکنم. شما از نماز هم ابا میکنید؟! این که یک کار مربوط به مردم نیست که بگویید پای ظلمی در کار میآید. لااقل همین یک نماز را شما بخوانید. در اینجا حضرت جملهای میگوید نظیر جمله امام حسین و نظیر جمله علی علیهالسلام در جریان بیعت بعد از عمر. فرمود: من به یک شرط حاضرم؛ من نماز میخوانم اما با سیره جدّم و پدرم، نه با سیره شما. مأمون با آنهمه زرنگی که داشت (از نظر خودش) احمق شد. گفت: بسیار خوب، به هر سیره و روشی که میخواهید بخوانید
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
عثمان به این شکل خلیفه شد. ولی همین عثمان، نه تنها امثال عمّار و ابوذر را به زندان انداخت، تبعید کرد، شلاّق زد و عمّار را آنقدر کتک زد که این مرد شریف فتق پیدا کرد، بلکه وقتی که سوارِ کار شد، کمکم به همین عبدالرّحمن بن عوف هم اعتنایی نمیکرد، به طوری که عبدالرّحمن در پنج شش سال آخر عمرش با عثمان قهر بود و گفت: وقتی من مردم، راضی نیستم عثمان بر جنازه من نماز بخواند.
ممکن است شما بگویید: چرا علی علیهالسلام آنگونه پاسخ داد؟ او باید میگفت من بیعت میکنم بر کتاباللّه و سنّت رسول اللّه، و بعد دیگر نمیگفت روشی که خودم انتخاب میکنم؛ فقط روش دو خلیفه را رد میکرد، میگفت ما غیر از کتاب خدا و سنّت رسول اللّه، شئ سومی نداریم
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
عثمان به این شکل خلیفه شد. ولی همین عثمان، نه تنها امثال عمّار و ابوذر را به زندان انداخت، تبعید کرد، شلاّق زد و عمّار را آنقدر کتک زد که این مرد شریف فتق پیدا کرد، بلکه وقتی که سوارِ کار شد، کمکم به همین عبدالرّحمن بن عوف هم اعتنایی نمیکرد، به طوری که عبدالرّحمن در پنج شش سال آخر عمرش با عثمان قهر بود و گفت: وقتی من مردم، راضی نیستم عثمان بر جنازه من نماز بخواند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
عبدالرّحمنبن عوف رفت سراغ عثمان و همان سؤال را تکرار کرد. عثمان گفت: حاضرم (درصورتی که نه به کتاباللّه عمل کرد، نه به سنّت رسول اللّه و نه حتی به روش شیخین). این قضیه سه بار تکرار شد. عبدالرّحمن میدانست که علی از حرف خودش برنمیگردد و نمیآید در اینجا روش رهبری شیخین را امضا کند و بعد گفته خود را پس بگیرد. در این صورت، علی خودش را قربانی خلافت کرده بود. در هر سه نوبت، علی علیهالسلامپاسخ داد: برطبق کتاباللّه، سنّت رسول اللّه و روشی که خودم انتخاب میکنم و اجتهاد رأی آنطور که خودم اجتهاد میکنم، عمل میکنم. عبدالرّحمن گفت: پس قضیه ثابت است، تو نمیخواهی به روش آن دو نفر باشی، تو مردود هستی. با عثمان بیعت کرد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
ابتدا فرمود: «اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَ لا بَطِرا وَ لا مُفْسِدا وَ لا ظالِما، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی». اتهاماتی را که میدانست بعدها به او میزنند، رد کرد: خواهند گفت حسین دلش مقام میخواست، دلش نعمتهای دنیا میخواست، حسین یک آدم مفسد و اخلالگر بود، حسین یک آدم ستمگر بود، دنیا بداند که حسین جز اصلاح امت هدفی نداشت، من یک مصلحم. بعد فرمود: «اُریدُ اَنْ امُرَ بِالْمَعْروفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکرِ وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ اَبی» هدف من، یکی امر به معروف و نهی از منکر است و دیگر اینکه سِیر کنم، سیره قرار بدهم همان سیره جدّم و پدرم را.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
الان که حساب میکنم، میبینم نهضتهایی که یکی بعد از دیگری در جهان اسلام پیدا شد، مرهون زحمات او بود (بعضی از قسمتهای این مطلب، هنوز درست رسیدگی نشده است.) یعنی تخمهایی که او کاشت، یکی از آنها هم در زمان خودش ثمر نداد، ولی بعد از مرگش همه آنها ثمر دادند. نهضتهایی که بعد در مصر شد، نهضتهایی که در هند شد، نهضت مشروطیت و حتی نهضت تنباکو در ایران از ثمرات تلاشهای اوست. و از جمله مطالبی که در شرح حال او ننوشتهاند این است که نهضت استقلال عراق ـ که بعد از مشروطیت روی داد ـ مدیون اوست، چون اکنون ما در تاریخ کشف میکنیم که کسانی که این نهضت را رهبری میکردهاند، از دوستان سید جمال بودهاند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در کلمات مولا در نهجالبلاغه جزء کلماتی که حضرت در فاصله ضربتخوردن و شهادت یعنی در آن فاصله حدود چهل و پنج ساعت آخر زندگی فرمودهاند، یکی این دو جمله است که تعبیر خیلی عجیبی است. میفرماید: «غَدا تَعْرِفونَنی وَ یکشَفُ لَکمْ سَرائِری» فردا مرا خواهید شناخت؛ یعنی امروز مرا نشناختهاید، زمان من مرا نشناخت، آینده مرا خواهد شناخت «وَ یکشَفُ لَکمْ سَرائِری» (سرائر یعنی سریرهها، امور مخفی، اموری که در این زمان چشمها نمیتواند آنها را ببیند، مثل گنجی که در زیر زمین باشد) مخفیات وجود من فردا برای شما کشف خواهد شد، و همینطور هم شد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در کلمات مولا در نهجالبلاغه جزء کلماتی که حضرت در فاصله ضربتخوردن و شهادت یعنی در آن فاصله حدود چهل و پنج ساعت آخر زندگی فرمودهاند، یکی این دو جمله است که تعبیر خیلی عجیبی است. میفرماید: «غَدا تَعْرِفونَنی وَ یکشَفُ لَکمْ سَرائِری» فردا مرا خواهید شناخت؛ یعنی امروز مرا نشناختهاید، زمان من مرا نشناخت، آینده مرا خواهد شناخت «وَ یکشَفُ لَکمْ سَرائِری» (سرائر یعنی سریرهها، امور مخفی، اموری که در این زمان چشمها نمیتواند آنها را ببیند، مثل گنجی که در زیر زمین باشد) مخفیات وجود من فردا برای شما کشف خواهد شد، و همینطور هم شد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر مال دنیا را آخرش باید گذاشت و رفت، چرا انسان نبخشد، چرا انسان به دیگران کمک نکند، چرا انسان خیر نرساند؟
وَ اِنْ تَکنِ الاَْبْدانُ لِلْمَوْتِ اُنْشِأَتْ
فَقَتْلُ امْرِیٔبِالسَّیفِ فِیاللّهِ اَفْضَلُ
اگر این بدنها آخر کار باید بمیرد، آخرش اگر در بستر هم شده باید مرد، در مبارزه با یک بیماری و یک میکروب هم شده باید مرد، پس چرا انسانْ زیبا نمیرد؟ پس کشتهشدن انسان به شمشیر در راه خدا بسیار جمیلتر و زیباتر است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اکثریت ما مسلمانها ننگ عالم اسلام هستیم. پس تعارفها را کنار بگذاریم؛ آنها تعارف است.
در مورد حسین بن علی بحق میشود گفت که به اصل امر به معروف و نهی از منکر ارزش و اعتبار داد؛ آبرو داد به این اصلی که آبروی مسلمین است. اینکه میگویم این اصل آبروی مسلمین است و به مسلمین ارزش میدهد، از خودم نمیگویم، عین تعبیر آیه قرآن است: «کنْتُمْ خَیرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ».
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر روح عصبیت و به اصطلاح خاکپرستی در آن باشد، یک ارزش به نهضت میدهد، و اگر روحهای معنوی و انسانی و الهی داشته باشد ارزش دیگری به آن میدهد. هر سه عاملِ دخیل در نهضت حسینی به این نهضت ارزش داد، بالخصوص عامل سوم. ولی گاهی آن کسی که این ارزش به او تعلق دارد یک وضعی پیدا میکند که به این ارزش، ارزش میدهد. همچنانکه آن ارزش، او را صاحب ارزش میکند، او هم شأن این ارزش را بالا میبرد؛
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
بنابراین عامل سوم ارزش بیشتری به نهضت حسینی داده است، که راجع به ارزشی که یک عامل به یک نهضت میدهد و ارزشی که قهرمان آن نهضت به آن عامل میدهد، یک فیالجملهای به عرض شما میرسانم:
خیلی چیزها، اعم از معنویات و امور مادی، برای انسان ارزش و افتخار است، زینت و زیور است. بدون شک علم برای انسان زینت است. پست و مقام، بالخصوص پستها و مقامهای خدایی، برای انسان افتخار و ارزش است، به انسان ارزش میدهد. حتی یک چیزهای ظاهری که نماینده این ارزشهاست، به انسان ارزش میدهد مثل لباس روحانیت.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان