بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
واللّهِ و باللّهِ ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. واللّهِ قضیهای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده، این قضیه است.
ح. دوست حافظ
اگر پیغمبر اسلام زنده میبود، امروز چه میکرد؟ درباره چه مسئلهای میاندیشید؟ واللّهِ و باللّهِ قسم میخورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد.
ح. دوست حافظ
آن راز این است که اساسا خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است در همه ابعاد و جنبهها؛ یعنی راز اینکه این حادثه نمایشپذیر و شبیهپذیر است، این است که تجسم فکر و ایده چند جانبه و چند وجه و چند بُعد اسلامی است؛ همه اصول و جنبههای اسلامی عملاً در این حادثه تجسم پیدا کرده است؛ اسلام است در جریان و در عمل و در مرحله تحقق.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
اگر حسین بن علی بود میگفت: اگر میخواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمرِ امروز موشهدایان است. شمرِ هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمرِ امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان میخورد.
f.r
یهودی بومی در فلسطین بیش از پنجاه هزار نفر نیست که الان هم آن بیچارهها در بدبختی فوقالعادهای زندگی میکنند؛ یعنی یهودیان اروپایی و آمریکایی که آمدند، از جمله بدبختیهایی که به وجود آوردهاند این است که سربارِ یهودیان اصیلی هستند که حق دارند در آنجا زندگی کنند.
f.r
تاریخ را بخوانید؛ در تمام این مدت دو سه هزار ساله، کی بوده است که سرزمین فلسطین به یهود تعلق داشته است؟ کی بوده است که بیشتر سرزمین فلسطین مال ملت یهود باشد؟ آیا بیشتر سرزمین فلسطین از آنِ ملت یهود است؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود، بعد از اسلام هم مال آنها نبود. روزی که مسلمین فلسطین را فتح کردند، فلسطین دراختیار مسیحیها بود نه در اختیار یهودیها. و اتفاقا مسیحیها که با مسلمین صلح کردند، یکی از مواردی که در صلحنامه گنجاندند این بود که شما یهود را در اینجا راه ندهید. گفتند: ما با شما زندگی میکنیم ولی با یهود زندگی نمیکنیم.
f.r
گذشته از جنبه اسلامی، فلسطین چه تاریخچهای دارد؟ قضیه فلسطین مربوط به دولتی از دولتهای اسلامی هم نیست؛ مربوط به یک ملت است، ملتی که او را به زور از خانهاش بیرون کردهاند.
f.r
بودن اهلبیت امام حسین علیهالسلام در صحنه کربلا، صحنه را بسیار بسیار داغتر کرد و در واقع امام حسین علیهالسلام یک عده مبلّغ را طوری استخدام کرد که بعد از شهادتش آنها را با دست و نیروی دشمن تا قلب حکومت دشمن یعنی شام فرستاد. این خودش یک تاکتیک عجیب و یک کار فوقالعاده است. همه برای این است که این صدا هرچه بیشتر به عالم برسد، بیشتر به جهان آن روز اسلام برسد و بیشتر ابعاد تاریخ و ابعاد زمان را بشکافد و هیچ مانعی در راه آن وجود نداشته باشد.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
این پشت کردن به کعبه و اعمال حج در چنین روزی و اینکه بعد بگوید من برای رضای خدا رو به جهاد میکنم و پشت به حج، رو به امر به معروف میکنم و پشت به حج، این یک دنیا معنی داشت، کار کوچکی نبود. ارزش تبلیغاتی، اسلوب، روش و متد کار در اینجا به اوج خود میرسد. سفری را در پیش میگیرد که همه عقلا (یعنی عقلایی که بر اساس منافع قضاوت میکنند) آن را از نظر شخص امام حسین ناموفق پیشبینی میکنند؛ یعنی پیشبینی میکنند که ایشان در این سفر کشته خواهند شد، و امام حسین در بسیاری از موارد پیشبینی آنها را تصدیق میکند، میگوید: خودم هم میدانم. میگویند: پس چرا زن و بچه را همراه خودت میبری؟ میگوید: آنها را هم باید ببرم
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
. روز «ترویه» میشود، یعنی روز هشتم ذیالحجّه، روزی که همه برای حج از نو لباس احرام میپوشند و میخواهند به منی و عرفات بروند و اعمال حج را انجام بدهند. ناگهان امام حسین علیهالسلام اعلام میکند که من میخواهم بهطرف عراق و کوفه بروم. یعنی در چنین شرایطی پشت میکند به کعبه، پشت میکند به حج، یعنی من اعتراض دارم. اعتراض و انتقاد و عدم رضایت خودش را به این وسیله و به این شکل اعلام میکند. یعنی این کعبه دیگر در تسخیر بنیامیه است؛ حجی که گردانندهاش یزید باشد، برای مسلمین فایدهای نخواهد داشت.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
رفتن به مکه اولاً برای این بود که خود این مهاجرت اعلام مخالفت بود. اگر در مدینه میماند و میگفت من بیعت نمیکنم، صدایش آنقدر به عالم اسلام نمیرسید. بدینجهت، هم گفت بیعت نمیکنم و هم اهلبیتش را حرکت داد و به مکه برد. این بود که صدایش در اطراف پیچید که حسین بن علی حاضر به بیعت نشد و لذا از مدینه به مکه رفت. خود این، به اصطلاح ـ اگر تعبیر درست باشد ـ یک ژست تبلیغاتی بود برای رساندن هدف و پیام خودش به مردم.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
من نمیدانم، شاید شخص اباعبداللّه در این مورد نظر داشته است. البته این مطلب را اثبات نمیکنم ولی نفی هم نمیکنم. داستان کربلا در هزار و دویست سال پیش روی صفحه کتاب آمده؛ یک وقتی آمده که کسی فکر نمیکرده که این حادثه اینقدر گسترش پیدا خواهد کرد. متن تاریخ این حادثه گویی اساسا برای یک نمایشنامه نوشته شده است، شبیهپذیر است، گویی دستور دادهاند که آن را برای صحنه بودن بسازند. ما شهادتهای فجیع زیاد داریم ولی این داستان به این شکل آیا میتواند تصادف باشد و تعمّد نباشد و اباعبداللّه به این مطلب توجه نکرده باشد؟ من نمیدانم، ولی بالأخره قضیه اینطور است و باور هم نمیکنم که تعمّدی در کار نباشد.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
به این زن، مادر این چند پسر که تمام زندگی و هستیاش همین چهار پسر بود، خبر رسید که هر چهار پسر تو در کربلا شهید شدهاند. البته این زن زن کاملهای بود، زن بیوهای بود که همه پسرهایش را از دست داده بود. گاهی میآمد در سر راه کوفه به مدینه مینشست و شروع به نوحهسرایی برای فرزندانش میکرد. تاریخ نوشته است که این زن خودش یک وسیله تبلیغ علیه دستگاه بنیامیه بود. هر کس که میآمد از آنجا عبور کند متوقف میشد و اشک میریخت. مروان حکم که یک وقتی حاکم مدینه بوده و از آن دشمنان عجیب اهلبیت است، هروقت میآمد از آنجا عبور کند بیاختیار مینشست و با گریه این زن میگریست. این زن اشعاری دارد
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
درباره جناب عثمان بن مظعون، صحابه بسیار بزرگوار رسول خدا، نوشتهاند که بعد از آنکه رسول اکرم به مدینه هجرت کردند او جزء مهاجرین بود. وی اولین کسی بود که در مدینه وفات کرد و رسول اکرم دستور دادند که او را در بقیع دفن کنند و بقیع را از همان روز قبرستان قرار دادند. همین جناب عثمان بن مظعون است که در سمت شرق بقیع مدفون است و مرد بسیار بزرگواری است و رسول اکرم به او خیلی اظهار علاقه میکردند و همه این را میدانستند. امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میفرماید: «کانَ لی فیما مَضی اَخٌ فِی اللّهِ وَ کانَ یعَظِّمُهُ فی عَینی صِغَرُالدُّنْیا فی عَینِهِ»
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
شهامت و شجاعت را میتوان یکی از شرایط پیامرسان و جزء کیفیتهای تبلیغ ذکر کرد. آیهای که در اول سخنم تلاوت کردم همین معنا را بیان میکند: «اَلَّذینَ یبَلِّغونَ رِسالاتِ اللّهِ» آنان که رسالات و پیامهای الهی را به مردم میرسانند «وَ یخْشَوْنَهُ» و از خدای خودشان میترسند و یک ذره خلاف نمیکنند، پیام را کم و زیاد نمیکنند، از راه حق منحرف نمیشوند. «وَ لا یخْشَوْنَ اَحَدا اِلاَّ اللّهَ» و از احدی جز خدا بیم ندارند. این دیگر شرطی است که خیلی جایش خالی است.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
وقتی انسان یکی از اینها را از کف نهری برمیدارد، میبیند که صلابت دارد و سفت است و از این جهت با سایر سنگها فرقی ندارد، اما آنچنان صاف است که انسان از لمس کردن آن کوچکترین احساس ناراحتی نمیکند، بهطوری که از دست کشیدن روی جامه خودش بیشتر احساس ناراحتی میکند تا از دست کشیدن روی آن سنگ. یک شمشیر صیقل داده شده، نرمش دارد به گونهای که مثل فنر تاب میخورد، ولی درعینحال صلابت هم دارد. مسئله صلابت داشتن، استحکام داشتن، شجاع بودن، نترسیدن از کسی غیر از خدا، غیر از مسئله خشونت داشتن است. پیامبران در عین اینکه منتهای تواضع و نرمش را در برخوردها و گفتارها و در اخلاق خودشان با مردم داشتند اما در راه خودشان هم قابل انعطاف نبودند، جز خدا از احدی بیم نداشتند، از احدی نمیترسیدند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
شما ببینید چقدر تواضع در این آیه کریمه نهفته است که خطاب به پیغمبر اکرم میفرماید: «قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ» بگو به مردم من هم بشری مثل شما هستم، «یوحی اِلَی» بر یکی از امثال خود شما وحی نازل میشود، «اَنَّما اِلهُکمْ اِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یرْجوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحا وَ لا یشْرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَدا».
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
[قرآن کریم از زبان نوح علیهالسلام خطاب به گروهی از قومش میفرماید:] «اَوَعَجِبْتُمْ اَنْ جَاءَکمْ ذِکرٌ مِنْ رَبِّکمْ عَلی رَجُلٍ مِنْکمْ» آیا تعجب میکنید که پیام پروردگار شما، ذکر پروردگار شما، مایه تنبیهی که از طرف پروردگار شماست، بر مردی از خود شما بر شما آمده است؟ عبارت «مِنْ رَبِّکمْ» نشان دهنده این است که نمیخواهد خدا را به خودش اختصاص بدهد و در چنان مقامی بگوید خدای من، شما که قابل نیستید تا بگویم خدای شما. بعد میگوید: «عَلی رَجُلٍ مِنْکمْ» بر مردی از خود شما، من هم یکی از شما هستم.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
مغلق و معقّد و پیچیده و در لفّافه سخن گفتن و اصطلاحات زیاد به کار بردن و جملاتی از این قبیل که «تو باید سالهای زیاد درس بخوانی تا این حرف را بفهمی» در تبلیغ پیامبران نبود. آنچنان ساده و واضح بیان میکردند که همان طور که بزرگترین علما میفهمیدند و استفاده میکردند، آن بیسوادترین افراد هم لااقل در حد خودش و به اندازه ظرفیت خودش استفاده میکرد
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
وقتی انسان در مطلبی دقت میکند و به آن توجه دارد و بعد آگاهانه سراغ آیات قرآن راجع به آن مطلب میرود و در آنها تدبّر میکند، میبیند چه نکاتی از آیات قرآن استفاده میکند! در هر موضوعی همینطور است. از آن جمله است موضوع تبلیغ. قرآن کریم سبک و روش و متد تبلیغ را یا خودش مستقیما و یا از زبان پیغمبران بیان کرده است.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان