بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
آخرالزمان، مردم ریاکاری پیدا میشوند که دائما آیه قرآن و دعا میخوانند «وَ یتَنَسَّکونَ» اظهار مقدسمآبی میکنند «حُدَثاءُ سُفَهاءُ» یک مردم تازه به دوران رسیده احمقی هم هستند. تنها چیزی که این مقدسمآبها به آن اعتنا ندارند، امر به معروف و نهی از منکر است. «لایوجِبونَ اَمْرا بِمَعْروفٍ وَ لا نَهْیا عَنْ مُنْکرٍ اِلاّ اِذا اَمِنُوا الضَّرَرَ» اینها تا مطمئن نشوند که امر به معروف و نهی از منکر کوچکترین ضرری به ایشان نمیزند، به آن تن نمیدهند. «یطْلُبونَ لاَِنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمَعاذیرَ» دائم دنبال این هستند که یک راه فراری برای امر به معروف و نهی از منکر پیدا کنند، یک عذری بتراشند که خوب، دیگر نمیشود، دیگر ممکن نیست. «یقْبِلونَ عَلی الصَّلوةِ وَ الصِّیامِ وَ ما لایکلِّفُهُمْ فی نَفْسٍ وَ لا مالٍ» دنبال آن عبادتهایی هستند که نه به جان، نه به مال و نه به حیثیتشان ضرر میزند (مثل نماز و روزه) اما اگر وظیفهای ضرری به جایی میزند، دیگر آن را قبول ندارند. تا آنجا که میفرماید اگر نماز هم به کار یا حیثیت یا جانشان ضرر میزد، آن را رها میکردند: «کما رَفَضوا اَسْمَی الْفَرائِضِ وَ اَشْرَفَها» همانطور که عالیترین و شریفترین فریضهها را رها کردند، نماز را هم رها میکردند
کاربر ۱۱۰۳۲۰۹
به من میگویید نرو، ولی خواهم رفت. میگویید کشته میشوم؛ مگر مردن برای یک جوانمرد ننگ است؟ مردن آنوقت ننگ است که هدف انسان پست باشد و بخواهد برای آقایی و ریاست کشته بشود که میگویند به هدفش نرسید، اما برای آن کسی که برای اعلای کلمه حق و در راه حق کشته میشود که ننگ نیست چرا که در راهی قدم برمیدارد که صالحین و شایستگان بندگان خدا قدم برداشتهاند.
Mim.
حماسه مقدس آن کسی است که روحش برای خود موج نمیزند، برای نژاد خود موج نمیزند، برای ملت خود موج نمیزند، برای قاره یا مملکت خود موج نمیزند؛ او اساسا چیزی را که نمیبیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را میبیند
Mim.
پسر زیاد، پسر او را انتخاب کرد تا از نظر روانی استفاده کند یعنی اینطور به مردم بفهماند که این هم جنگی است در ردیف آن جنگها؛ همانطور که سعد وقّاص با کفار میجنگید، پسر سعد هم ـ العیاذباللّه ـ با فرقهای که از اسلام خارجند میجنگد. این مرد طمّاع که خودش طمع خودش را بروز داد، مردی که فهمیده بود و به هیچوجه نمیخواست زیر این بار برود، شروع کرد به التماس کردن از ابن زیاد که مرا معاف کن. او هم نقطه ضعف این را میدانست. قبلاً فرمانی برای او صادر کرده بود برای حکومت ری و گرگان. گفت: فرمان مرا پس بده، میخواهی نروی نرو. او هم که اسیر این حکومت بود و آرزوی چنین مُلکی را داشت، گفت: اجازه بده من بروم تأمّل کنم
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
شد؛ اسارت شما هم اسارتِ عزت است. به همین جهت بود که وقتی در کوفه مردم به رسم صدقه به اطفال گرسنه اسرا نان میدادند، زینب نمیگذاشت قبول کنند. اسیر بودند ولی هرگز حاضر نشدند خواری را تحمل کنند. شیر را هم در زنجیر میکنند ولی شیر در زنجیر هم که باشد شیر است، روباه آزاد هم که باشد روباه است
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امام صادق فرمود: سوره «والفجر» را در نوافل و فرایض خودتان بخوانید که سوره جدّم حسین بن علی است. عرض کردند: به چه مناسبتی سوره جدّ شماست؟ فرمود: آن آیات آخر سوره «والفجر» مصداقش حسین است، آنجا که میفرماید: «یا اَیتُهَاالنَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجعی اِلی رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً. فَادْخُلی فی عِبادی. وَ ادْخُلی جَنَّتی»
محمدحسین
چنان خطبهای در آن مجلس خواند که یزید لال و ساکت باقی ماند و خشم سراسر وجود آن مرد شقی و لعین را فرا گرفت و برای اینکه دل زینب را آتش بزند و زبان او را ساکت کند و برای اینکه زینب منقلب بشود، دست به یک عمل ناجوانمردانه زد: با عصای خیزران خود به لب و دندان ابا عبداللّه اشاره کرد.
وَ لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلی العظیم
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
گفتند اساسا قصه آدم و شیطان و حوّا اینطور شروع شد که شیطان نمیتوانست در آدم نفوذ کند، لذا آمد حوّا را فریب داد و حوّا آدم را فریب داد، و در تمام تاریخ همیشه به این شکل است که شیطان بزرگ زن را و زن مرد را وسوسه میکند. اصلاً داستان آدم و حوّا و شیطان در میان مسیحیان به این شکل درآمد. ولی قرآن درست خلاف این را میگوید و تصریح میکند، و این عجیب است.
mona
به قول عبدالرحمن فرامرزی این اسرائیلی که من میشناسم، فردا ادعای شیراز را هم میکند، میگوید شاعرهای خود شما همیشه در اشعارشان اسم شیراز را گذاشتهاند مُلک سلیمان! هر چه بگویی آقا! آن تشبیه است، میگوید سند از این بهتر میخواهید؟!
محمدحسین
زبان اسلام را زنده نگهدارید. زبان عربی زبان یک قوم نیست، زبان اسلام است. زبان عربی زبان عرب نیست، زبان اسلام است.
محمدحسین
یعنی اگر ما در جایی امر به معروف و نهی از منکر میکنیم، یک سرمایه مالی یا جانی یا لااقل یک سرمایه وقتی و زمانی مصرف میکنیم ولی یقین داریم که کوچکترین اثری نمیبخشد یا اثر معکوس میبخشد، آیا باز باید انجام بدهیم؟ نه. خیلی حرف منطقی و درستی است. این منطق در مقابل منطق خوارج است.
mona
پیغمبر فرمود: اگر میخواهید عزت داشته باشید و دیگران روی شما حساب کنند، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. اگر امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشید اولین خاصیت آن ضعف شماست، پستی و ذلت شماست، دشمن هم روی شما حساب نمیکند.
محمدحسین
خیلی فرق است میان کسی که ایستاده و به سربازش فرمان میدهد: برو به پیش، من اینجا ایستادهام، و کسی که خودش جلو میرود و میگوید: من رفتم، تو هم پشت سر من بیا
mona
«امر» یعنی فرمان، «نهی» یعنی بازداشتن، جلوگیری کردن. اما این فرمان یعنی چه؟ آیا مقصود از این فرمان، فرمان لفظی است؟ آیا امر به معروف و نهی از منکر فقط در مرحله لفظ است؟ فقط باید با زبان، امر به معروف و نهی از منکر کرد؟ خیر، امر به معروف و نهی از منکر در مرحله دل و ضمیر هست، در مرحله زبان هست، در مرحله دست و عمل هم هست. تو باید با تمام وجودت آمر به معروف و ناهی از منکر باشی.
mona
آنهایی که اول صالح شدهاند، بعد میخواهند مصلح باشند. آمر به معروف و ناهی از منکر یعنی مصلح. مگر ناصالح میتواند مصلح باشد؟! آنان که اول خودشان را اصلاح کردهاند، اول خودشان را تأدیب و تربیت کردهاند، میتوانند مصلح باشند.
mona
اِنْ تَکنِ الاَْمْوالُ لِلتَّرْک جَمْعُها
فَما بالُ مَتْروک بِهِ الْمَرْءُ یبْخَلُ
اگر مال دنیا را آخرش باید گذاشت و رفت، چرا انسان نبخشد، چرا انسان به دیگران کمک نکند، چرا انسان خیر نرساند؟
hiba
«فَاِذا فَرَغْتَ فَاَنْصَبْ» از این کارت که فارغ شدی باز خودت را به کار پرمشقت دیگری مشغول کن که تو از سختی و مشقت ضرر ندیدی و ضرر نخواهی دید.
علی دائمی
وصالها مدفن عشقهاست و عشقها اگر صددرصد منجر به وصال بشوند، در نهایت امر تبدیل به بیزاریها، و معشوقها تبدیل به منفورها میشوند. اصلی است که حکما و عرفا بیان کردهاند که انسان عاشق چیزی است که ندارد، و تا وقتی که آن چیز را ندارد بدان عشق میورزد. همین که صددرصد به آن رسید، حرارت عشق تبدیل به سردی میشود و به دنبال معشوقی دیگر میرود.
علی دائمی
گرانبها بودن زن به این است که بین او و مرد در حدودی که اسلام مشخص کرده، حریم باشد؛ یعنی اسلام اجازه نمیدهد که جز کانون خانوادگی، یعنی صحنه اجتماع، صحنه بهرهبرداری و التذاذ جنسی مرد از زن باشد چه به صورت نگاه کردن به بدن و اندامش، چه به صورت لمس کردن بدنش، چه به صورت استشمام عطر زنانهاش و یا شنیدن صدای پایش که اگر به اصطلاح به صورت مهیج باشد، اسلام اجازه نمیدهد
هدی✌
اساسا روح که بزرگ شد تن به زحمت میافتد، و روح که کوچک شد تن آسایش پیدا میکند.
mona
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان