بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کوه میان ما | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کوه میان ما

بریده‌هایی از کتاب کوه میان ما

ویراستار:شهین خاصی
امتیاز:
۴.۲از ۵۴ رأی
۴٫۲
(۵۴)
بخشش، کار سختی است. هم در درخواست و هم در پذیرش آن.
M.TORABI
قلب شکسته هرگز بهبود پیدا نمی‌کند، هرگز مثل قبل نخواهد شد. شاید این چیزها را قبلاً هم شنیده باشی؛ شاید هم نه. فقط این را می‌دانم که وقتی نیمی از وجودت می‌میرد، همهٔ وجودت همچنان درد می‌کشد؛ بنابراین تو دردی دوبرابر، و نیمی از درد و رنج نیمهٔ دیگر را متحمل می‌شوی. می‌توانی باقی عمرت را صرف کنارهم‌گذاری آن قطعات شکسته کنی، اما هرگز موفق نخواهی شد. چیزی برای کنار هم نگاه‌داشتن آن تکه‌ها وجود ندارد.»
1995_ranap
«تو و من... ما نتوانستیم صحبت‌هایمان را به پایان برسانیم، اما می‌توانم این را به تو بگویم که زندگی با قلبی شکسته، مانند این است که با نیمی از جانت زندگی کنی و این به آن معنا نیست که نیم دیگرت زنده است. این یعنی نیمی از تو مُرده است و این اصلاً زندگی نیست.»
میس سین
فصل پنجاهم کمربندم را سفت کردم، کراواتم را صاف کردم، دکمه‌های کتم را بستم، بعد دکمه‌هایش را باز کردم و از در پشتی وارد تالار ازدواج شدم که یکی از بهترین و خصوصی‌ترین باشگاه‌های آتلانتا بود. سنگ و الوارهای بزرگ فراوانی آنجا بودند. دعوت‌نامه‌ام
shiva
«وقتی می‌خندد... من لبخند می‌زنم و وقتی گریه می‌کند، اشک از گونه‌های من هم جاری می‌شود.»
zar.t
چشمانم را به روی تپه‌ها باز کردم. نجات‌بخش از کدام سو خواهد رسید...
n re
وقتی دو نفر واقعاً عاشق هم هستند... منظورم این است که...» صدایم لرزید. «... از ته قلب... حالتی که روح آنها آرام می‌گیرد و رؤیا به حقیقت تبدیل می‌شود، حالتی که دردی وجود ندارد چون علتی برای درد وجود ندارد... آن‌وقت است که دو روح مانند دو رودخانه به یکدیگر می‌پیوندند. همهٔ آن آب به یک رود تبدیل می‌شود. درمورد من این‌طور بود.
n re
بدترین چیز جدایی از توست. جدایی از تو ده برابر سخت‌تر از گیرافتادن در اینجاست.
n re
از بین تمام این صداها، خود را مشتاق شنیدن یک صدا یافتم.
n re
جهان در سکوت فرورفته بود. هر صدایی کرکننده بود. سکوت بلندترین صدایی بود که می‌شنیدم. متوجه شدم زندگی در این شرایط چقدر متفاوت است؛ نه تلفنی، نه پست صوتی‌ای، نه پیجری، نه ایمیلی، نه احضاری به مخابرات بیمارستان، نه اخباری، نه رادیویی. هیچ صدایی به‌جز ترق‌تروق آتش،
n re
امید واهی بدتر از ناامیدی بود.
n re
منتظر ماندیم و سعی کردیم آن‌قدر زیاد به آن نگاه نکنیم که چشممان به آن عادت کند. مثل واژه‌ای که اگر بیش‌ازحد تکرار شود بعداز مدتی فقط به صدای آن عادت می‌کنیم و معنای آن از یادمان می‌رود.
n re
تحت بدترین شرایط، هر موجودی سزاوار حق حیات است.
n re
«ما باید در بدترین موقعیت‌ها به دنبال راهی برای بهتر ساختن شرایط باشیم. هر روز، یک مسابقهٔ شطرنج است؛ رقابتی بین ما و شرّ. بیشتر روزها ما برنده می‌شویم. بعضی روزها هم برنده نمی‌شویم.»
n re
زندگی با قلبی شکسته، مانند این است که با نیمی از جانت زندگی کنی و این به آن معنا نیست که نیم دیگرت زنده است. این یعنی نیمی از تو مُرده است و این اصلاً زندگی نیست.»
n re
به‌اندازهٔ یک نفس با مرگ فاصله داشتیم. آن لحظه از لحظاتی بود که واقعاً می‌دانستم زندگی ضمانتی ندارد. اینکه همیشه از این حقیقت غافل هستیم. هر روز از خواب بیدار می‌شویم و گمان می‌کنیم فردا نیز به همین شکل خواهد بود. همیشه به این صورت نیست.
n re
جایی میان راه... جایی بین اینجاوآنجا... من قلبم را به تو باختم... و نمی‌خواهم آن را پس بگیرم-هرگز. می‌شنوی؟»
n re
تو اولین کسی بودی که تکه‌های وجود مرا کنار هم گذاشتی. وقتی پای عشق به میان آمد، تو سینه‌خیزرفتن، راه‌رفتن و دویدن را به من آموختی
n re
شیوهٔ صحبت‌کردن تو تسکین‌بخش است.»
n re

حجم

۳۱۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

حجم

۳۱۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

قیمت:
۹۴,۰۰۰
۶۵,۸۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد