بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی

بریده‌هایی از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی

نویسنده:لوری گوتلیب
امتیاز:
۴.۰از ۲۶۴ رأی
۴٫۰
(۲۶۴)
«مؤثرترین مسکّن کوتاه‌مدت بی‌نیاز به نسخه»
Sanaz12
می‌توان زوجی را تصور کرد که داروی رفلکس معده‌شان را از هم مخفی کنند؟
Sanaz12
گاهی جهنم خود ما هستیم. گاهی ما مسبب مشکلات هستیم. و اگر بتوانیم از سر راه خودمان کنار برویم، چیزی خارق‌العاده رخ می‌دهد.
NeginJr
خلاقیت به مثابه توانایی درک جوهر یک چیز و جوهر چیزی کاملاً متفاوت و درهم کوبیدن آنها برای خلق چیزی کاملاً جدید، تعریف شده است
ستاره
وقتی به این نتیجه رسید که زندگی‌ای که برایش مانده برای نگه‌داشتن زندگی کافی نیست، بدنش به‌طور طبیعی از خواستش پیروی کرد و در عرض چند روز از دنیا رفت.
Bahar
مطمئن بودم که در طول زمان از جان خوشم خواهد آمد. مطمئن بودم پشت نمایش دلسردکننده‌اش، چیزی دوست‌داشتنی – و حتی زیبا – ظهور خواهد کرد.
m_oghab
هر اندازه که دنیا را برای یافتن زیبایی زیر پا بگذاریم، بازهم باید آن را با خودمان ببریم، وگرنه پیدایش نمی‌کنیم. رالف والدو امرسون
Marziyeh
«همه چیز را می‌توان از انسان گرفت، جز یک چیز: آخرین آزادی‌های انسانی – اینکه انسان نگرشش را در هر مجموعه شرایطی انتخاب می‌کند.»
Marziyeh
چیزی که آدم‌ها دوست ندارند در موردش فکر کنند این است که می‌توانی همه چیز را درست انجام بدهی – در زندگی و در پروتکل درمان – و همچنان بدشانسی بیاوری. و وقتی که این اتفاق می‌افتد تنها کنترلی که داری این است که چطور با این بدشانسی کنار بیایی – به روش خودت، نه روشی که دیگران می‌گویند باید در پیش بگیری.
Bahar
در فرافکنی، بیمار باورهایش را به فردی دیگر نسبت می‌دهد؛ در همانندسازی فرافکن، آنها را به درون فرد دیگر می‌فرستد. برای مثال، ممکن است مردی از دست رئیسش سر کار عصبانی باشد بعد بیاید خانه و به همسرش بگوید «انگار عصبانی هستی.» او فرافکنی می‌کند، چون همسر عصبانی نیست. از طرف دیگر در همانندسازی فرافکن، مرد ممکن است از رئیسش عصبانی باشد، برگردد خانه و اساساً خشمش را به درون همسرش تزریق کند. در حقیقت همسرش را عصبانی می‌کند. همانندسازی فرافکن مثل انداختن سیب‌زمینی داغ به طرف فرد دیگر است. مرد دیگر خشمش را احساس نمی‌کند چون حالا خشمش درون همسرش زندگی می‌کند.
Marziyeh
«معنای آرامش این نیست که جایی باشی بی‌سروصدا، بدون مشکل یا سختی. معنایش این است که وسط تمام اینها در دل آرام باشی.»
Marziyeh
اگر زمان حال را صرف درست‌کردن گذشته یا کنترل آینده کنیم در جای خود گیر می‌افتیم در پشیمانی ابدی
Marziyeh
«نیازی نیست احساساتت با چیزی که فکر می‌کنی باید باشند، همخوانی داشته باشند. آنها فارغ از تو وجود دارند، بنابراین تو هم می‌توانی به آنها خوشامد بگویی، چون سرنخ‌های مهمی در خود دارند.» چندبار چیزی مشابه این را به بیماران خودم گفته‌ام؟ اما اینجا احساس می‌کنم اولین‌بار است که آن را می‌شنوم. احساساتت را قضاوت نکن؛ به آنها توجه کن. از آنها به‌عنوان نقشهٔ راهنمایت استفاده کن. از حقیقت نترس.
ارزشمند
روند درمان به شدت وابسته به خصایص فردی است، به‌خاطر اینکه هیچ راه قالبی برای کمک به افراد در عمیق‌ترین سطح ترس‌های هستی‌شناسانه (اگزیستانسیال) – یا چیزی که یالوم «نگرانی‌های غایی» نامید - وجود ندارد. مرگ، تنهایی، آزادی و پوچی، چهار نگرانی غایی هستند. مرگ، البته، ترسی غریزی است که اغلب سرکوب می‌کنیم اما وقتی پیرتر می‌شویم غالباً افزایش می‌یابد. فقط از مردن به معنای لفظی کلمه نیست که می‌ترسیم بلکه در مفهوم نیستی، ازدست‌دادن هویتمان، ازدست‌دادن خود جوان‌تر و سرزنده‌ترمان می‌ترسیم. چطور در مقابل این ترس از خودمان دفاع می‌کنیم؟ گاهی از بزرگ‌شدن سر باز می‌زنیم. گاهی خودتخریبی می‌کنیم. و گاهی با سرعت هرچه تمام‌تر مرگ قریب‌الوقوع‌مان را انکار می‌کنیم. اما همان‌طور که یالوم در روان‌درمانی اگزیستانسیال نوشته است، آگاهی ما به مرگ کمکمان می‌کند کامل‌تر زندگی کنیم – و با اضطراب کمتر، نه بیشتر.
me
گر این شغل آن طرف پل نبود، فرصتی بی‌نقص می‌شد (پس توی شغل بی‌آینده‌ام باقی می‌مانم و همچنان بهتان می‌گویم چقدر به شغل دوستانم غبطه می‌خورم).
me
«مردم هرکاری می‌کنند، مهم نیست چقدر پوچ و بی‌معنی باشد، تا از مواجه شدن با روح خود اجتناب کنند.»
Ahmad
به یاد گفتهٔ اینشتین می‌افتم: «هیچ مشکلی را نمی‌توان در همان سطح از آگاهی که ایجاد شده، حل کرد.»
الهام
«هرقدر بیشتر شکننده‌بودنت را بپذیری، کمتر احساس ترس خواهی کرد.»
نیلو
نمی‌توانی به رنجت با کوچک شمردنش خاتمه دهی. به رنجت با پذیرفتنش و فهمیدن اینکه با آن چه کنی، خاتمه می‌دهی.
leylak
سلسله‌مراتبی برای رنج وجود ندارد. درد و رنج نباید رتبه‌گذاری شود چون دردکشیدن، مسابقه نیست. همسران اغلب این مسئله را فراموش می‌کنند، ادعا می‌کنند سهمشان از درد بیشتر است: من تمام روز بچه‌ها را نگه می‌داشتم. کار من خسته‌کننده‌تر از کار توست. من از تو تنهاترم. درد و رنجِ کی می‌برد، یا می‌بازد؟ اما درد، درد است.
بهاره مظاهری

حجم

۶۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۶۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۵۰%
تومان