بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی

بریده‌هایی از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی

نویسنده:لوری گوتلیب
امتیاز:
۴.۰از ۲۶۴ رأی
۴٫۰
(۲۶۴)
پرسه‌زدن در اینترنت (فعالیتی که همکارم آن را «مؤثرترین مسکّن کوتاه‌مدت بی‌نیاز به نسخه» می‌نامد
ar
«قبل از اینکه تشخیص بدهی آدم‌ها افسرده‌اند، مطمئن شو که عوضی‌ها دور و برشان را نگرفته‌اند»
sh kh
احساسات بیشتر شبیه سامانه‌های آب و هوایی‌اند: با وزشی می‌آیند و می‌روند. تنها چون این دقیقه یا این ساعت یا این روز، احساس غم می‌کنی به این معنا نیست که همین احساس را ده دقیقه بعد، یا این بعدازظهر یا هفتهٔ بعد هم داشته باشی. هرچیزی که احساس می‌کنی - اضطراب، شعف، دلتنگی - می‌آید و دوباره می‌رود.
hamtaf
ما در ارتباط داشتن با دیگران رشد می‌کنیم
هدیه
«آینده امید است. اما اگر از قبل بدانی چه اتفاقی می‌افتد پس امید چه می‌شود؟ آن وقت برای چه چیزی زندگی می‌کنی؟ برای چه چیزی بجنگی؟»
nafiseh
آزادی مستلزم مسئولیت‌پذیری است و در اغلب ما بخشی هست که مسئولیت‌پذیری را ترسناک می‌داند.
مهدیس 🌙
تقریباً بیست نفر آمده بودند تا به زنی تبریک بگویند که یک سال قبل دوستی در دنیا نداشت.
nafiseh
«درون هرکس چیزی دوست‌داشتنی هست»
صبا
«هرقدر بیشتر شکننده‌بودنت را بپذیری، کمتر احساس ترس خواهی کرد.»
Marziyeh
آنچه شب را درون ما می‌سازد، شاید که ستارگانی برجای نهد. ویکتور هوگو
Marziyeh
زندگی، نرخ مرگ‌ومیر ۱۰۰ درصدی دارد. تک‌تکمان خواهیم مرد و بیشترمان هیچ نمی‌دانیم چطور یا کی این اتفاق می‌افتد. در حقیقت هر ثانیه که می‌گذرد، همگی‌مان در روند نزدیک‌تر شدن به مرگ نهایی‌مان هستیم. به قول معروف، هیچ‌کدام ما زنده از اینجا بیرون نخواهد رفت.
پاییز
عصبانیت، احساس مورد مراجعهٔ اکثر مردم است چون جهت‌دهی شده به بیرون است – باعصبانیت دیگران را سرزنش کردن حسی شیرین و حق‌به‌جانب دارد. اما اغلب این تنها نوک کوه یخ است و اگر زیر لایهٔ سطحی را نگاه کنید، احساسات غوطه‌ور را می‌بینید که یا از آنها آگاه نبوده‌اید یا نمی‌خواسته‌اید نشان دهید: ترس، ناامیدی، حسد، تنهایی، ناامنی. و اگر بتوانید این احساسات عمیق‌تر را آن‌قدر طولانی تحمل کنید تا درکشان کنید و به چیزی که بهتان می‌گویند گوش دهید، نه‌تنها خشمتان را به شیوه‌هایی خلاقانه‌تر کنترل خواهید کرد بلکه همیشه این‌قدر عصبانی نخواهید شد. البته خشم کار دیگری هم می‌کند – افراد را دور می‌کند و مانع می‌شود به حد کافی نزدیک شوند تا شما را ببینند.
esrafil aslani
سلسله‌مراتبی برای رنج وجود ندارد. درد و رنج نباید رتبه‌گذاری شود چون دردکشیدن، مسابقه نیست.
کاربر ۱۵۱۵۹۵۸
«و بعد مارگو عصبانی می‌شود – باورت می‌شود؟ اما به من نمی‌گوید که عصبانی است. فقط طوری رفتار می‌کند که انگار عصبانی است و انتظار دارد من از او بپرسم که مشکل چیست. اما می‌دانم که اگر بپرسم سه بارِ اول خواهد گفت «هیچی» و بعد شاید دفعهٔ چهارم یا پنجم بگوید «خودت می‌دانی مشکل چیست» و من هم خواهم گفت «نه نمی‌دانم وگرنه نمی‌پرسیدم!» لبخند می‌زند. لبخندی وسیع. سعی می‌کنم با این لبخند کار کنم – با هرچیزی که این تک‌گویی او را به گفت‌وگو بدل کند و با او ارتباط برقرار کند.
foad fahmide
«مردم هرکاری می‌کنند، مهم نیست چقدر پوچ و بی‌معنی باشد، تا از مواجه شدن با روح خود اجتناب کنند.» اما این را هم گفته است: «هرکه به درون بنگرد، بیدار می‌شود.»
foad fahmide
چیزی که الان اهمیت دارد فقط یک قدم است، بعد از آن قدم بعدی. این تنها چیزی است که به بیمارانی می‌گویم که وسط افسردگی فلج‌کننده گیر کرده‌اند، نوعی افسردگی که باعث می‌شود فکر کنند، حمام آنجاست. تقریباً پنج قدم آن‌طرف‌تر. می‌بینمش اما نمی‌توانم بهش برسم. یک قدم، آن‌گاه بعدی، یک‌دفعه به همهٔ آن پنج قدم نگاه نکن. فقط یک قدم بردار و وقتی که آن یک قدم را برداشتی، یک قدم دیگر بردار. در آخر می‌توانی به دوش برسی. و می‌توانی به فردا برسی و به سال آینده. یک قدم. شاید نتوانند تصور کنند که افسردگی‌شان به این زودی‌ها برطرف شود، اما نیازی نیست که این کار را بکنند. انجام دادن یک کار تشویقتان می‌کند که کار دیگری را انجام دهید، دور باطل را با چرخه‌ای سالم و مؤثر عوض کنید. بیشتر تغییرات بزرگ از صدها قدم کوچک و تقریباً نامحسوسی که در طول مسیر برمی‌داریم، حاصل می‌شوند.
Kimia Bahari
«یک فرقی بین درد و رنج کشیدن هست. تو قرار است درد را حس کنی – همه گاهی درد را حس می‌کنند – اما لازم نیست این‌قدر زیاد رنج بکشی. تو درد را انتخاب نمی‌کنی، اما رنج‌کشیدن را انتخاب می‌کنی.» در ادامه توضیح می‌دهد که تمام این تکرارهای وسواس‌گونهٔ من و درجازدن‌هایم، تمام این نشخوارهای بی‌پایان و حدس و گمان‌ها دربارهٔ زندگی نامزد، اضافه کردن به درد است و باعث رنج کشیدن من می‌شود. این را مطرح می‌کند که من آن‌قدر محکم به رنج بردن چسبیده‌ام که حتماً چیزی از آن به‌دست می‌آورم. حتماً برایم در خدمت هدفی است. این‌طور است؟
Ehsan
استاد ناظرمان سرش را تکان داد. با لحنی خشک و بی‌روح گفت: «سرعت نور از مد افتاده است. امروز دیگر همه با سرعتِ خواستن حرکت می‌کنند.»
hamtaf
فقط به من نگاه می‌کند، چشم‌های سبزش پرسش‌گرند. ژاکت، شلوار پارچه‌ای خاکی رنگ و کفش راحتی پوشیده است، انگار مستقیم از «قالب‌گیری مرکزی درمانگرها» بیرون آمده است.
Mojiii
تصمیمی هست که مدام باید گرفته شود: طفره‌رفتن از درد یا تحمل آن و بنابراین اصلاحش.
ستاره

حجم

۶۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۶۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۵۰%
تومان