یادت باشه که خدا همیشه نزدیکته، فقط کافیه صداش کنی.
یك رهگذر
اگر کسی خودش سر صحبت را باز کرده باید جرات تمام کردن جملهاش را هم داشته باشد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
ماه رو چنگ بزن! مهم نیست که به هدفت نرسی. مهم اینه که تلاشت رو کرده باشی.
قول بده این بار شغل مورد علاقهات رو پیدا کنی!
sara
غمگینم، شادم. درواقع هر روز مجموعه ای از احساسات مختلفم، ولی بله فکر کنم خوب هم هستم.
Aysan
به پیوست: دوستت دارم.
|قافیه باران|
ساعتها روی کاناپه مینشست و تک تک خاطرات جری را مرور میکرد. متاسفانه بیشتر اوقات به جروبحثهایشان میاندیشید و آرزو میکرد که ایکاش هرگز با او مجادله نمیکرد. ایکاش میتوانست همهی حرفهای زشتی را که زده بود پس بگیرد. ایکاش جری میدانست که هیچکدام از آن حرفها را از ته قلبش نزده بود. او خودش را بهخاطر ساعتهای خودخواهیاش شکنجه میکرد. ساعتهایی که جری را تنها میگذاشت و با دوستانش بیرون میرفت تا او را بهخاطر عصبانیتش تنبیه کند. ساعتهایی که در آغوشش نمیکشید. روزهایی که کینهجو و تندخو میشد و او را نمیبخشید. ساعتهایی که بدون توجه به او به رختخواب میرفت.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
اینکه چطوری بهنظر میام با اینکه واقعاً چطوری هستم با هم فرق دارند.
Friba
او هدیهی عزیزی از خداوند گرفته بود: زندگی. مهم نبود که چند روز در این دنیا زندگی کند؛ مهم این بود که چگونه از این فرصت ارزشمند استفاده کند.
Aysan
«ولی هالی زندگی همهی آدمها بالا و پایین داره. هیچکس نمیتونه همیشه احساس شادی کنه. اصلاً اگه غم و غصه توی زندگی نباشه که آدم نمیتونه معنای شادی رو درک کنه.»
من زنده ام و غزل فکر میکنم
ایکاش کاناپه دستهایش را دراز میکرد و در آغوشش میکشید
Aysan