بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مغازه خودکشی | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مغازه خودکشی

بریده‌هایی از کتاب مغازه خودکشی

۳٫۶
(۲۳۹۷)
صدایش کوتاه‌تر از نجوا و بلندتر از خیال بود
masm
«زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم. با همهٔ کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! بهتر اینه که نیمهٔ پُرِ لیوان رو ببینیم.
مرضیه
«زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم. با همهٔ کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! بهتر اینه که نیمهٔ پُرِ لیوان رو ببینیم.
کاربر ۵۴۹۲۶۷۳
«آدم وقتی لبخند یه بچه رو می‌بینه، قلبش آروم می‌گیره.»
کاربر ۵۴۵۴۱۲۲
«برای رفع معضل پیش‌رَوی بیابان‌ها باید بتونی شن رو به یک مادهٔ مفید خام که به نفع مردم باشه، تبدیل کنی. مثل کاری که قبلاً با جنگل‌ها کردند. زغال‌سنگ و نفت خام و گاز...» «بدون شک با فشردگی و حرارت زیاد می‌تونیم اون‌ها رو به آجر تبدیل کنیم و توی ساخت‌وساز ازشون استفاده کنیم.» «دقیقاً! و هر آپارتمان، پل یا هر چیز دیگه‌ای که از اون‌ها ساخته بشه یه قدم موفق به حساب می‌آد.» «اون وقت هر جایی که بیشتر از این بلا رنج می‌بره، دولتمندتر می‌شه. چه عالی!»
°♡کتاب باز♡°
زنده بودن زمان می‌برد. از همه‌چیز بریدن هم زمان می‌برد
°♡کتاب باز♡°
«یعنی چی گنده‌ای؟ داری چی می‌گی؟ تو هم مثل همه‌ای: گوش‌هات اندازهٔ گوش‌های بقیه‌ست، چشم‌هات، دماغت... فرقی نداری.»
life?no i love Books
زنده بودن زمان می‌برد. از همه‌چیز بریدن هم زمان می‌برد.
Ali_3219
زنده بودن زمان می‌برد. از همه‌چیز بریدن هم زمان می‌برد.
نقاد (بر وزن قناد)
«زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم. با همهٔ کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! بهتر اینه که نیمهٔ پُرِ لیوان رو ببینیم.
Elham Nemati
«بابا، چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمی‌کنی؟»
zizi_eh
مشتری پرسید «چرا همه‌شون شکل سیبند؟» «به یاد تورینگ. این مخترع به روش عجیبی خودکشی کرد. هفتم ژوئن ۱۹۵۴ اون یه سیب رو با محلول سیانور آغشته کرد و توی بشقاب کوچیکی گذاشتش. بعدش نشست و از روی اون نقاشی کشید و آخرسر هم سیب رو خورد.» «چه‌قدر جالب!» «می‌گن به همین خاطره که لوگوِ مکینتاش اپل شکل یه سیبِ گاززده‌ست. اون همون سیب آلن تورینگه.» «عجب! خوبه اقلاً احمق از دنیا نمی‌رم.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم.
farnia
زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم. با همهٔ کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! بهتر اینه که نیمهٔ پُرِ لیوان رو ببینیم.
nataliansic
«این آمپول پیشنهاد شرکت مرگ‌آورانه. اون رو توی رگت تزریق می‌کنی. هیچ بلایی سرت نمی‌آد. مریض هم نمی‌شی، ولی باعث می‌شه بزاقت سمی ترشح کنه که هر کسی رو که می‌بوسی بکشه. هر بوسهٔ تو به مرگ منجر می‌شه...» میشیما گفت «توی مغازه جایگاه خودت رو پیدا می‌کنی. می‌دونی، من و مادرت تصمیم گرفتیم این وظیفه رو به‌ت بدیم که توی قسمت تره‌بار باشی و مشتری‌هایی رو که داوطلبانه این نوع خودکشی رو انتخاب می‌کنند، با یه ماچ به درک بفرستی... بوسهٔ مرگ!» مرلین که تا الآن آرام نشسته بود، بلند شد و از شوق به لرزه افتاد. پدرش ادامه داد «ولی باید یادت باشه ما رو نبوسی ها!» «مامان، چه‌طور ممکنه سمّی بشم، ولی مسموم نشم؟» لوکریس مثل یک متخصص توضیح داد «به حیوانات نگاه کن. اون‌ها چه‌طور این‌جوری‌اند؟ مار و عنکبوت با این‌که سم توی دهن‌شون هست، صحیح‌وسالم زندگی‌شون رو می‌کنند. خب تو هم همین‌طور می‌شی.»
nataliansic
زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم. با همهٔ کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! بهتر اینه که نیمهٔ پُرِ لیوان رو ببینیم.
Alireza Ranjbari
آلن همین‌طور که آهسته و آرام بالا می‌رفت، به آن‌ها می‌نگریست. خوشی دسته‌جمعی آن‌ها، امید ناگهانی‌شان به آینده و آن لبخندهای روشن روی چهره‌های‌شان، همه به خاطر شور زندگی او بود. دو متر مانده به او خواهرش می‌خندید. خانم تواچ نزدیک شدن پسرش را تماشا می‌کرد؛ طوری که انگار مادرش در حیاط دبستان پیش او آمده است تا او را به تاب‌بازی ببرد. مأموریت آلن به پایان رسیده بود. خودش را رها کرد.
☭• 𝒅𝒆𝒉𝒒𝒂𝒏𝒚𝒐𝒐
آلن از بالای پله‌ها نظر داد، «بابا، چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمی‌کنی؟»
اشک انار
«زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم. با همهٔ کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! بهتر اینه که نیمهٔ پُرِ لیوان رو ببینیم.
Fsh
زنده بودن زمان می‌برد. از همه‌چیز بریدن هم زمان می‌برد.
پسری که زنده ماند

حجم

۱۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۱۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان