بریدههایی از کتاب غول مدفون
۳٫۴
(۴۸)
ساعت نجات هم که بگذرد، ساعت انتقام نمیگذرد.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
آدمهای آن روزگار ناگزیر بودند با نگاهی قضاوقدری با ایندست خشونتها کنار بیایند.
زیبای پاییز 🍁
اگر خاطرهها برگشتند، و لابهلاشان خاطرههایی زنده شد از زمانهایی که من ناامیدت کرده بودم، یا از کارهای ناخوشایندی که شاید مرتکب شده بودم، و کاری کرد وقتی نگاهم میکنی، دیگر مردی را که حالا میشناسی نبینی، دستکم به من این را قول بده، شاهدخت، که احساس قلبت به من الان، در همین لحظه، از یادت نرود. چون زنده شدن یک خاطره از پس بخار چه فایدهای دارد اگر خاطرهٔ دیگری را پس بزند؟
fateme
مگر گذر عمر یا همین باد کافی نیست تا از فرزانهترین راهبان نیز مشتی احمق بسازد؟
tb
چگونه ممکن است روی استخوانهای کشتگان و جادوی جادوگرانْ صلحی ابدی بنا شود؟
tb
اگر از آن زوجها باشند که شما میگویید، از آنها که ادعا میکنند دلبستگیشان بههم خیلی قوی است، در این صورت، من باید از آنها بخواهم که عزیزترین خاطرهٔ خود را برای من تعریف کنند. اول از یکی میخواهم، و سپس از دیگری. هر یک باید جداگانه حرف بزند. به این ترتیب، جنس واقعی پیوندشان خیلی زود آشکار میشود.»
Rezvan
«کلمه پیدا نمیکنم که بگویم شنیدن این حرفت چهقدر آرامم میکند،
کاربر نیوشک
فقط یک چیز را بدان، رفیق جوان. ساعت نجات هم که بگذرد، ساعت انتقام نمیگذرد.
Kamyab Komaee
آسمان مدتهاست که نمیبارد؟
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
خداوندِ عیسوی و رحیم شما به آدمها مجوز میدهد که در حرص و شهوت زمین و خون غرقه شود، چون میدانند با کمی دعا و ثنا و کمی کفاره و طلب عفو، مشمول بخشش و برکتش خواهد کرد.»
هاکنی
و گمانم این است که او به خواب من هم میآید، چون معمولاً با خرسندیِ رازآلودهای از خواب بیدار میشوم.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
عشقِ ماندگاری را که طی سالها دوام یافته باشد خیلی بهندرت میبینیم.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
«دارم، اکسل. ولی باز از خود میپرسم حسوحالِ امروزمان آیا شبیه این قطرههای باران نیست که هنوز دارد از برگهای خیسِ بالاسرمان روی ما میچکد، با اینکه خودِ آسمان مدتهاست که نمیبارد؟ ماندهام بدون خاطرههامان، چه بر سر عشقمان میآید؟ آیا جز اینکه رنگ ببازد و بمیرد، سرنوشت دیگری دارد؟»
Farzaneh
بنده آن روز دیدمتان و شما از شنیدن نالهٔ طفلان و کودکان سخن گفتید. بنده نیز همانها را شنیدم، قربان؛ لیکن آیا آن نالهها به فریادهایی نمیماند که از خیمهٔ جراح برمیخیزد آن هنگام که مشغول نجاتِ زندگیِ فرد است، اگرچه مستلزم دردهای جانکاه هم هست
tb
زمانی برای خاک وطن و برای خداوند میجنگیدیم و آنک به خونخواهی همرزمانِ بهخاکافتادهٔ خود، که خود نیز در پی خونخواهی کشته شده بودند.
tb
«اگر زمان به اختیار خودم بود، همین امروز سوار میشدم، به غرب میرفتم و هوای آن سرزمین را به سینه میکشیدم.
کاربر نیوشک
کموبیش به این میماند که با دیدن یک تابلوِ نقاشی، پا در آن گذاشته باشند و ناگزیر، خودشان نیز یکی از اجزاء نقاشی بشوند.
کاربر نیوشک
میترسم از اینکه همهٔ آدمهای دوروبرم میگذارند چیزها از خاطرشان برود و اغلب میبینم فقط خود منم که خاطرههایی را نگه داشتهام
KeetaabKhaan
ولی باز اعتراف میکنم؛ روزهایی هست که حسرت داشتن سایهٔ همدم مهربانی را میخورم که در پیام بیاید. حتا اکنون هم گاه بهامیدواری میچرخم که کسی را ببینم. مگر همهٔ جانداران زمین و پرندگان آسمان مشتاق مونسی مشفق نیستند؟
KeetaabKhaan
فکر میکنی وقتی بودنِ ما لازم شود،
هاکنی
حجم
۴۴۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۳۳ صفحه
حجم
۴۴۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۳۳ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰۵۰%
تومان