![کتاب کورالاین اثر نیل گیمن کتاب کورالاین اثر نیل گیمن](https://img.taaghche.com/frontCover/7408.jpg?w=200)
بریدههایی از کتاب کورالاین
نویسنده:نیل گیمن
مترجم:فرزاد فربد
ویراستار:نرگس حسنی
انتشارات:انتشارات پریان
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۱۲ رأی
۴٫۱
(۱۱۲)
اینکه شجاع بودن به این معنا نیست که نباید ترسید. شجاع بودن یعنی اینکه ترسیدهای، واقعاً ترسیدهای، بهشدت ترسیدهای، ولی تصمیم درستی میگیری.
Book
نمیخواهم هرچه میخواهم بهدست بیاورم. هیچکس نمیخواهد. اگر هرچه میخواهی بهدست بیاوری، دیگر زندگی چه لذتی دارد؟ بههمینسادگی، دیگر معنایی ندارد. بعد چه میشود؟
Nima Zarandi
کورالاین آه کشید.
از گربه پرسید: «خواهش میکنم. اسم تو چیست؟ ببین، من کورالاین هستم. باشد؟»
گربه بهآرامی و با دقت خمیازهای کشید که اندازهی دهان و زبان صورتی و حیرتانگیزش را نمایان کرد. بعد گفت: «گربهها اسم ندارند.»
کورالاین گفت: «ندارند؟»
گربه گفت: «نه. شما آدمها اسم دارید. چون نمیدانید کی هستید. ما میدانیم کی هستیم، بنابراین به اسم نیاز نداریم.»
Someone
افسانههای پریان واقعیتر از واقعیتاند؛
نه بهایندلیل که میگویند اژدهایان وجود دارند،
بلکه بهایندلیل که میگویند
اژدهایان را میتوان شکست داد.
chista
کورالاین میدانست وقتی بزرگترها میگویند چیزی درد ندارد، خلافش درست است و حتماً درد دارد.
hosein
اگر هرچه میخواهی بهدست بیاوری، دیگر زندگی چه لذتی دارد؟ بههمینسادگی، دیگر معنایی ندارد. بعد چه میشود؟»
AS4438
قهوهای سَمی تروتازه بود که اگر تصادفی پا روی آنها میگذاشتی، بوی بسیار بدی میدادند.
یک چاه هم داشت. خانم اسپینک و خانم فورسیبل در همان روز اول که خانوادهی کورالاین به خانهی جدید آمدند، به او تأکید کردند که آن چاه خیلی خطرناک است و باید از آن دوری کند. کورالاین هم رفت تا در اطراف آن سروگوشی آب بدهد تا بداند دقیقاً کجاست و بتواند درستوحسابی از آن دوری کند.
روز سوم آن را پیدا کرد؛ در میان علفزار انبوهی که در کنار زمین تنیس روییده و پشت ردیفی از درختان بود؛ دایرهای آجری و کمارتفاع که تقریباً در میان علفهای بلند پنهان شده بود. دهانهی چاه را با تخته بسته بودند تا کسی در آن نیفتد. یکی از تختهها سوراخ کوچکی داشت و کورالاین یک بعدازظهر را به انداختن سنگریزه و بلوط به داخل
امرالله
ک موشها واقعاً وجود داشته باشد. فکر میکرد پیرمرد آن را از خودش درآورده است.
یکروز بعد از رفتن به آن خانه، کورالاین جستوجو را شروع کرد.
باغ را گشت. باغ بزرگی بود. پشت آن، زمین تنیسی قدیمی قرار داشت، اما در آن خانه هیچکس تنیس بازی نمیکرد. چند جای حصار اطراف زمین سوراخ شده و تورش هم پوسیده بود. یک باغچهی رُز قدیمی هم آنجا بود که پر از بتههای کثیف و خشکیدهی رز بود. یک باغچهی تزیینی هم داشت که حالا تمامش پر از سنگ شده بود. همینطور محوطهای قشنگ که پر از قارچهای قهوهای سَمی تروتازه بود که اگر تصادفی پا روی آنها میگذاشتی، بوی بسیار بدی میدادند.
یک چاه هم داشت. خانم
امرالله
قلکش را شکست و به سوپرمارکت رفت. دو بطری بزرگ لیموناد، یک کیک شکلاتی و یک کیسه سیب تازه خرید. به خانه برگشت و موقع شام همهشان را خورد.
دندانهایش را مسواک زد و به اتاقِکار پدرش رفت. کامپیوتر او را روشن کرد و یک داستان نوشت.
فرنوش رضایی درجی
تارعنکبوت فقط باید آنقدر بزرگ باشد که مگس بگیرد.»
ک مثل کتاب…
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۱ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۱ صفحه
قیمت:
۴۶,۰۰۰
تومان