بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب طرح کلی اندیشه‎ ی اسلامی در قرآن | صفحه ۴۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب طرح کلی اندیشه‎ ی اسلامی در قرآن

بریده‌هایی از کتاب طرح کلی اندیشه‎ ی اسلامی در قرآن

۴٫۷
(۵۳۷)
اینها کسانی هستند که به نماز و روزه که بی‌دردسر و کم‌مایه هست رو می‌آورند، به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر که پردردسر و به ظاهر پرضرر است اقبالی ندارند، اعتنایی نمی‌کنند. اینجا امام علیه‌السلام دیگر نمی‌گوید اینها مؤمنند یا مؤمن نیستند، نمی‌گوید فاسقند یا منافقند، اما آیهٔ قرآن اینجا صریح می‌گوید، آن‌کسانی‌که آنجا که پای منافعشان در میان است، دین را نمی‌خواهند، اینها مؤمن نیستند.
العبد
اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکتابِ وَ تَکفُرونَ بِبَعضٍ» به بعضی از دین ایمان دارید، به آنجاهای بی‌دردسرِ راحتش مؤمنید و متعهد، به بعضی دیگر از دین بی‌ایمانید؟ بی‌عقیده‌اید؟ مگر می‌شود این‌جور چیزی؟ مگر می‌توان تفکیک قائل شد میان دو سخن و دو فرمان که هر دو از یک مبدأ و یک نقطه سرچشمه گرفته است.
العبد
موسمی نیست تعهد، گاه‌گاهی نیست تعهد. نسبت به زمانی، نه زمان دیگر نیست؛ نسبت به شخصی و به شخص دیگر نیست؛ تعهد همگانی و همه‌جایی و همیشگی است.
العبد
تعهد، همیشگی و همگانی است. آن‌کسی‌که مؤمن است و می‌خواهد مؤمن بماند و از ثمرات مؤمن بودن بهره ببرد، درمقابل همهٔ احکام خدا باید احساس تعهد کند و در همه‌جا باید احساس تعهد کند
العبد
نفع‌طلبانِ متجاوز. سیرهٔ آنها این است که ایمان و عمل را تا آنجا می‌خواهند و دوست می‌دارند که به سود شخص آنهاست و با نام ایمان و تظاهر به عمل می‌توانند بهره‌ای، کامی ببرند. این‌گونه افراد ازنظر اسلام مؤمن نیستند، آیهٔ قرآن صریحاً اعلام می‌کند که اینها ایمان ندارند.
العبد
«اِنَّ الَّذینَ آمَنوا» همانا آن‌کسانی‌که ایمان آوردند، «وَ هاجَروا» و هجرت هم کردند، «وَ جاهَدوا بِاَموالِهِم وَ اَنفُسِهِم فی سَبیلِ اللّهِ» با جان و مال، به جان و مال، در راه خدا مجاهدت نمودند، «وَ الَّذینَ آوَوا» و آن‌کسانی‌که پناه دادند به این درماندگانِ بی‌وطن و آوارگان از خانه به درمانده، «وَ نَصَروا» و آنها را یاری کردند، همهٔ اینها «اُولٰئِک بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ» اینها بعضی پیوستگان و به‌هم‌پیوسته‌گان و هم‌جبهه‌گان یکدیگرند. اینها همه یک عنصرند، اینها خشت و آجر یک دیوار و یک سقفند؛ «مَثَلُ المُؤمِنین کَمَثَلِ البُنیانِ یَشُدُّ بَعضُهُ بَعضاً». این آجرها را دیدید چطور در همدیگر رفته، در این ضربی‌های سقف؛ هر آجری یک مؤمن است، هر مؤمنی یک آجر است درهم‌فرورفته و ده‌ها آجرِ دیگر را نگه داشته است. در یک سقف ضربی، یک دانه آجر را با زحمت بکش پایین، ده‌تا آجر از اطرافش می‌ریزد، این یکی نگه داشته بود آن ده‌تا را، همچنانی‌که آن ده‌تا هم به سهم خود، این یکی را نگه داشته بود. «بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ» بعضی به‌هم‌پیوستگان بعض دیگرند.
العبد
جامعهٔ اسلامی که در مدینه به‌وجود آمده بود، محتاج بود به عناصر مؤمن، فعال، پرتلاش، پرتوان، سابقه‌دار، اسلام‌فهم، مُحِبّ و معتقد به این راه، با دلی سرشار از ایمان. آن‌کسی‌که هجرت می‌کرد از مکه، از انس و محبت و خاطره و راحتی و عیش و نوش می‌گذشت، می‌آمد به مدینه. از مکه به مدینه، این آدم درحقیقت یک گام بزرگی برداشته بود در راه بنای آن‌چنان جامعه‌ای، به سهم خودش، به قدر خودش؛ لذا قیمت داشت، تعیین‌کننده بود
العبد
اگر فقط تشخیص و ایمان قلبی و باور کافی بود، عمروعاص باید اولْ‌شیعهٔ عالم باشد. عمروعاصی که ماجرای غدیرخم را یا به چشم دیده، یا از کسانی که به چشم دیده‌اند شنیده، من و شما بعد از سیزده قرن و خرده‌ای این ماجرا را در کتاب‌ها فقط می‌خوانیم. عمروعاصی که دربارهٔ امام علی علیه‌السلام شعر می‌گوید، عمروعاصی که در دم احتضار، در آن حساس‌ترین ساعت‌ها و لحظه‌هایی که برای ذهن یک انسان مطرح است، اظهار ندامت می‌کند، اظهار پشیمانی می‌کند، می‌گوید دینم را به دنیای معاویه فروختم، با علی که می‌دانستم حق است، جنگیدم. پس عمروعاص به نظرم عمیق‌تر و علمی‌تر از شیعهٔ قرن چهاردهم هجری به ولایت بلافصل امیرالمؤمنین پی برده و تصدیق کرده بود، اما آیا شیعه است؟ شما می‌گویید نه. چرا شیعه نیست؟ برای خاطر اینکه اعتقاد به امامت امیرالمؤمنین تعهدهایی می‌آورد. اولْ‌تعهدش بیعت نکردن با معاویةبن‌ابی‌سفیان است. عمروعاصی که با معاویه همدست می‌شود و با همین علی می‌جنگد؛ یعنی به تعهدهای تشیّع، به مسئولیت‌ها و تکلیف‌هایی که این باور به انسان متوجه می‌کند، پایبند نمی‌ماند، شیعه نیست
العبد
آن ایمانی ازنظر اسلام ارزش دارد که با عمل، با مسئولیت، با تکلیف، با تعهد همراه است. اگر تعهدی احساس نکردی، در مؤمن بودنِ خودت شک کن. جامعه‌ای که به تعهدات ایمانی عمل نمی‌کند، نام خود را جامعهٔ مؤمن نگذارد.
العبد
بنا کردم «اِنَّ الَّذینَ آمَنوا و عَمِلُوا الصّالِحات» ها را در قرآن شمردن. دیدم با همین تعبیر، ده‌ها مورد، ایمان همراه با عمل صالح آمده است. ایمانِ تنها، ایمانِ بی‌تعهد، ایمانی که همراه آن احساس مسئولیتی نباشد، نه به درد دنیا می‌خورد، نه به درد عُقبی می‌خورد، این منطق قرآن است.
العبد
ایمانِ زاینده. ایمانی که مثل سرچشمه‌ای فیّاض عمل می‌زاید، ایمانی همراه با تعهد، ایمانی که باری بر دوش مؤمن می‌گذارد، ایمانی که همراهش عمل است.
العبد
ابلیس پیش از آنکه بندگان پرمدعای پروردگار و فرزندان پُرناز و افادهٔ آدم به این سرزمین خاکی بیایند، سالیانی خدایِ متعال را عبادت می‌کرد و دلش کانون معرفت خدا بود، اما در آن بِزَنگاه، در آنجایی‌که ایمان‌ها همه آنجا به‌کار می‌آیند؛ یعنی در هنگام انتخاب، در هنگام تعیین راهِ نهایی، این ایمان به‌کار ابلیس نیامد، این ایمان در همان دل ماند. من می‌گویم ایمانی که فقط در دل بماند، می‌پوسد و می‌خشکد؛ تو بگو نه، باقی می‌ماند؛ ما هم شُبهه را قوی می‌گیریم، می‌گوییم ایمان در اعماق دل می‌ماند. اما ایمانی که در دل می‌ماند و به دست و پا و چشم و گوش و مغز و اعضا و جوارح و زندگی و نیروها و انرژی‌های ما نمی‌رسد، آن ایمان ازنظر فرهنگ قرآنی ارزشمند نیست
العبد
انفاق با خرج کردن فرق دارد. خرج کردن یعنی اینکه انسان یک پولی را خرج کند. انفاق خرج کردن است، اما نه هر خرج کردنی. انفاق آن خرج کردنی را می‌گویند که با آن، یک خلئی پر بشود، یک نیاز راستینی برآورده بشود.
Morteza Azizi
مغفرت این نیست که خدای متعال بی‌حساب، از روی دلبخواه، یک کسی را مورد لطف بی‌جایی قرار بدهد، بدون اینکه خود او کوششی در راه این لطف الهی کرده باشد
Morteza Azizi
«وَ اِنّی لَغَفّارٌ» ما غافریم، ما خلأها را پر می‌کنیم، زخم‌ها را التیام می‌دهیم، اما برای چه کسی؟ «لِمَن تابَ وَ آمَنَ و عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهتَدیٰ»، من بخشنده‌ام برای آن‌که توبه کند. توبه کند یعنی چه؟ یعنی برگردد. راهِ تکامل شما از اینجا بود، شما باید این‌طرفی می‌رفتید؛ حاضریم شما را ببخشیم، کِی؟ وقتی بروید به‌طرف تکامل، مجدداً به راه درست برگردید. «لِمَن تابَ» توبه کند، یعنی برگردد. توبه یعنی برگشتن. ایمان خود را قوی کند، عمل صالح کند.
ketabkhan
یک مثال دیگر بزنم. سوار ماشین شدید، دارید می‌روید سرِ پنجاه فرسخی. اگر این ماشین در راه توقف کرد، شما چه شدید؟ عقب افتادی. جبران این عقب‌ماندگی به چیست؟ به اینکه یک‌خُرده تندتر بروید، یک‌خُرده بی‌وقفه‌تر بروید، یک مقدار از استراحت، بیشتر صرفِ‌نظر کنید تا در وقت معین به نقطهٔ مورد نظر برسید. واِلّا با نشستن آنجا و گفتن که خدایا من غلط کردم، یک ساعتِ پیش اینجا در قهوه‌خانه لمیدم و دیر حرکت کردم، خدایا اشتباه کردم، خدایا غلط کردم؛ این کاری از پیش نمی‌برد. حالا بالاخره غلط انجام گرفت، زودتر حرکت کن، تندتر برو تا این توقف و تأخیر یک ساعته را جبران کرده باشی. مغفرت الهی این‌جوری است.
ketabkhan
روح باید تعالی پیدا کند و گناه، هر آن‌چیزی است که روح انسانی را یک گام از تعالی و تکامل مورد نظرش باز می‌دارد. در مقام مثل و تشبیه، می‌شود همین زخم زدن، همین شکاف را بر پیکرهٔ روح تو به‌وجود آوردن. این گناه که انجام شد، این نقیصه شکل گرفت. شما مالِ مردم خوردید خدایِ نخواسته، آنی‌که شُرب خَمر کرد، آنی‌که ربا خورد، آنی‌که زنا کرد، آنی‌که دروغ گفت، آنی‌که افترا گفت، با هریک از این کارها، یک شکافی به روحش، به پیکرهٔ روانش وارد آمد، این روحِ او زخمی شد، ناقص شد، از کمال که غایة‌الآمال است دور افتاد؛ این گناه حالا باید مغفرت پیدا کند. غفران یعنی چه؟ غفران یعنی این خلأ، این کمبودِ روح، این زخمِ روان، این نقیصه‌ای که در نفس او به‌وجود آمده است، این برطرف شود، این را می‌گویند غفران. چه‌جوری برطرف می‌شود؟ چه‌جوری برطرف می‌شود آن نقیصه‌ای که در روح تو از سوی گناه به‌وجود آمده؟ با جبران کردن.
ketabkhan
روح شما اگر در مقام تمثیل، مانند جسمی باشد، هر گناهی که انجام می‌دهید، ضربتی بر روح وارد می‌کند و زخمی به‌وجود می‌آورد. چرا آقا؟ چرا می‌گوییم گناه ضربت بر روح است؟
ketabkhan
غفران یعنی التیام‌دادن و پُرکردن یک خلأ. بدن شما یک جراحتی برمی‌دارد؛ این ران، این بازو، یک جراحتِ عمیقی برمی‌دارد، این لایِ گوشت از هم باز می‌شود؛ اینجا مرهمی به شما می‌دهند، دارویی می‌گذارید، ویتامینی مصرف می‌کنید، آمپولی می‌زنید؛ تا این می‌جوشد، تا این می‌تراود و می‌زاید، تا بالاخره همجنسِ خود را، آن گوشتِ بدن، آن ماهیچهٔ بدن، هم‌سنخِ خود را کنار خود به‌وجود می‌آورد. تشکیلات بدن شما کار می‌کند، این زخم پُر می‌شود، التیام پیدا می‌کند. این التیام پیداکردنِ یک زخم را، یک جراحت را، در نظرتان نگه بدارید، تا تشبیهش کنم و تمثیل کنم به غفران؛ ببینید غفران چه‌جوری است. روح شما اگر در مقام تمثیل، مانند جسمی
ketabkhan
این بخشش‌ها را که ما دیدیم، خیال کردیم غفران الهی هم از قبیل این بخشش‌هاست. فلان‌کس ظلم کرده، جنایت کرده، گناه کرده، در زمین فساد آفریده و برانگیخته، مستوجب عذاب خداست؛ بعد روز قیامت به‌خاطر قطرهٔ اشکی که او داشته است یا توجه و توسلی که او کرده است، خدا بگوید خیلی‌خب، حالا که این‌جور شد ما هم از سر خطایای تو گذشتیم، تو را بخشیدیم. مغفرت خدا این است؟ «سارِعوا اِلی مَغفِرَةٍ»، این را می‌گوید؟ نه.
ketabkhan

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۳ صفحه

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۳ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان