بریدههایی از کتاب طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قرآن
۴٫۷
(۵۳۷)
میبینید که این بزرگترین رکن سعادت است. و بالاخره اینکه پس از سپری شدن دوران زندگی و پایان یافتن همهٔ تلاشها، خود را با پاداشی شایسته روبهرو ببیند و در بهشت نعمت و رضوان بیارَمَد.
اینها شرایط سعادت است. برای سعادتمند بودن یک انسان، برای خوشبخت شدن یک انسان یا یک جامعه، اینها لازم است.
العبد
برای بهرهمندشدن از سعادت همهجانبه و کامل، آدمی به چه چیزهایی محتاج است؟ انسان برای اینکه سعادتمند باشد چه چیزهایی احتیاج دارد؟ آن چیزهایی که انسان احتیاج دارد تا بهطورکامل و همهجانبه سعادتمند باشد، تماماً به مؤمن و بر ایمان نوید داده شده. این چیزهایی که ما اینجا نوشتیم، ده، دوازده موضوع است. ببینید آیا واقعاً اگر یکی از این موضوعات کسر باشد، انسان میتواند احساس خوشبختی بکند؟ میبینید که نه؛ البته موضوعات دیگری هم هست که در احساس خوشبختی انسان دخیل است. و تمام این موضوعاتی که اینجا نوشته شده و بسی موضوعات دیگر، بهصورت نویدی و مژدهای بر ایمان و به مؤمن در قرآن هست.
العبد
یازدهم، و اینکه در همه حال، در راه و در منزل، هم در راهِ هدف، هم در خود سرمنزلِ هدف، از ذخیرههایی که برای آدمی در این جهان مهیا گشته، بهرهمند و برخوردار گردد.
العبد
دهم، و اینکه عاقبت، از همهٔ سختیها و فشارها و بندها و حصارها، رسته و به مقصود و منظور خود نائل گردد، برسد به آن سرمنزل.
العبد
نهم، و اینکه بر دشمنان راه و هدفش که مانع و خنثیکنندهٔ تلاش اویند، پیروز گردد.
العبد
هشتم، و اینکه بر جبههها و صفهای مخالف برتری و رجحان داشته باشد، بداند که بالاخره برتری و رجحان و ارجحیت برای اوست.
العبد
هفت، و اینکه در مواجهه با دشمنها و دشمنیها از نصرت و مدد خدا برخوردار گردد؛ اینهم یک شرط دیگر سعادت، خوشبختی و کامیابیست
العبد
شش، و اینکه در همه حال، از دستاویزِ تکیهگاهی مورد اطمینان برخوردار باشد. بداند همه جا، در تمام شرایط، یک کمککاری هست که میتواند از او استفاده کند.
العبد
یک، محتاج است به اینکه هدف و سرمنزل سعادت را بشناسد. بداند به کجا میخواهد برسد، بداند برای چه هدفی میخواهد تلاش بکند، نقطهٔ اتمام و پایان راه را از آغاز ببیند و راه آن را بداند
العبد
دو، و اینکه پردههای جهل و غرور و پندار و هر آنچیزی که گوهر بینش و خردِ او را در حجابی ظلمانی میپیچد و نیروی دیدن و فهمیدن را از او میگیرد، زائل گردد. خیلی چیزها نمیگذارد که انسان بفهمد.
العبد
سه، و اینکه در راه طولانیاش بهسوی سعادت، در این راهی که دارد طی میکند بهطرف آن سرمنزل و پایان راه، از دغدغهها و وسوسههای درونی ـ دقت کنید که توانفرساتر از عاملهای بازدارندهٔ برونی است، برَهد.
العبد
چهار، و اینکه تلاش خود را ثمربخش بداند، امیدوار باشد که این تلاش به جایی میرسد. آنکسانیکه امیدوار نیستند که تلاششان و حرکتشان به نتیجهای منتهی خواهد شد، مسلّم به سرمنزل خوشبختی و رستگاری نمیرسند
العبد
پنج، و اینکه لغزشها و خطاهایش قابل جبران و مورد بخشایش باشد
العبد
شش، و اینکه در همه حال، از دستاویزِ تکیهگاهی مورد اطمینان برخوردار باشد. بداند همه جا، در تمام شرایط، یک کمککاری هست که میتواند از او استفاده کند.
العبد
مؤمنِ متعهد، آنوقتی مؤمن است که ایمانش گاهگاهی نباشد، فرصتطلبانه نباشد، نفعطلبانه نباشد، بلکه همیشگی باشد، همهجایی باشد، همگانی باشد، همهجانبه باشد
العبد
ینجا تکلیف ما چیست؟ دقت کردید؟ ما در برابر آدمی مثل معاویه، یک آدمی مثل شریح، یک آدمی مثل مغیره، یک آدمی مثل زیدبنعَمرو زمان معاویه، فرقی نمیکند در هر طبقهای، در مقام قضاوت نسبت به این انسان چگونه باید قضاوت کنیم؟ بعضی از جاها دین را، ایمان را، متعهدانه قبول کرده، یک جاهایی هم از دین و ایمان نشانی و اثری و خبری در زندگی خود باقی نگذاشته. چه بگوییم ما به این آدم؟ مؤمنش بدانیم؟ قرآن صریحاً میفرماید اینگونه آدمیمؤمن نیست. پس ایمانی که در طرز فکر اسلامی معتبر است، ایمان اینجور آدمها ـ که نظیرشان در روزگار ما الیماشاءاللّه زیاد است نمیباشد، بلکه ایمان استوار آن مردانی است که همهجا، با همهکس، در همهزمان، بههرصورت محفوظ است، با تعهدش، با عملش، «اِنَّ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات»
العبد
معاویه باید این کودک نورسیده را، این جامعهٔ اسلامی را، بیست سال لااقل جلو میبُرد، این امانتی که به دست او سپرده شده بود، این جامعهٔ اسلامی را بیست سال میبرد جلو، بیست سال جلو نبرد، به همان حالت که بود نگه نداشت، دویست سال هم عقب برد. ازچه لحاظی عقب برد؟ پولشان کم شد؟ نه؛ ایکاش پولشان کم میشد. قلمروشان کم شد؟ کشورشان تجزیه شد؟ عدهایشان بیخودی مُردند؟ ای کاش این کارها میشد؛ ازلحاظ فکر، ازلحاظ بینش، ازلحاظ اخلاق، مردم را عقب برد. این جنایتی بود که بههیچصورت بخشودنی نبود و نیست. این گناهی بود که علاجش با ده سال، بیست سال حکومتِ درستِ دیگری انجامپذیر نبود. بعد از دوران معاویه، بیست، سی سال بعد از او، عمربنعبدالعزیز آمد که عادل بنیامیه است؛ نتوانست کاری انجام بدهد، نتوانست فجایع معاویه را جبران کند، گودهای معاویه را هموار کند. تازه دو سال هم بیشتر به او مهلت ندادند که حکومت کند، مسمومش کردند و او را کُشتند. وضع را جوری درست کرده که جز فساد نمیروید، جز فساد پذیرفته نمیشود.
العبد
هر کسی، هر عاملی، هر قدرتی، هر انگیزهای، چه در وجود خود انسان، چه در خارج وجود انسان، موجب گردد که فکر و عقل و خرد انسان از رشد و نموّ باز بماند، امکان فعالیت به او داده نشود، مردم نتوانند در سایهٔ مشعل فکر و بینشخود، چیز بفهمند، راه پیدا کنند و این راه را آزادانه بپیمایند، هرچه مانع این شد، ضد دین است، برخلاف دین است. و معاویه اینجوری بود. اینجا که پای روشن کردن افکار مردم به میان میآید، معاویه اصلاً نمیفهمد اسلام چه هست. آنجایی که اسلام به او حکم میکند که گرسنگی را از مردم بگیر، اختلاف طبقاتی را از میان جامعه بردار، تبعیض روا مدار، ستمگران بیوجدان را بر مردم مگمار، مشاوران و دوستان و نزدیکانت را از جنایتکارترینِ مردم انتخاب نکن، مردم را بهسوی جهنم مکشان و دچار عذاب خدا و عذاب دنیا مَنِما؛ آنجا که پای این حرفها به میان میآمد، آنجا که به او گفته میشد فشار را از مردم بردار، بگذار بفهمند، آنجا دیگر معاویه با دین فرسنگها فاصله داشت.
العبد
معاویةبنابیسفیان آنجایی که لازم میشود، حتی قرآن را بهصورت ورقی بر روی نیزهها میکند که همه شنیدید و داستانش را میدانید. آنجایی که صرفه ایجاب میکند، دم از قرآن و نماز و دیانت هم میزند. آنجایی که باید دل یک نفر دوست علی را بهسوی خود جلب کند، دم از فضائل امیرالمؤمنین هم میزند، وقتیکه از فضائل علی میگویند، اشک تمساح هم میریزد
العبد
آنجا که لازم است دم از محبت علی هم میزند، آنجا که لازم است خود را بندهٔ خاص خدا هم معرفی میکند، آنجا که مجبور است بهخاطر حکومت کردنِ بر مشتی مسلمان، عواطف آنها را حفظ بکند، احساسات آنها را جریحهدار نکند، دم از محبوب مردم، یعنی قرآن و اسلام میزند.
اینها جاهایی است که دین به سود اوست، طبق نفعهای شخصی و هوسهای متجاوزانهٔ اوست. اما آنجا که دین و پایبندی به احکام دین به زیان اوست، آنجا دیگر دین نمیشناسد. آنجا که حساب عدل میآید، مراعات عدالت اجتماعی، مراعات طبقات مظلوم و محروم، برابر قراردادن نزدیکان و دوران ـ اینها برای دین است، از اسلام است اینها بالا آوردن سطح فکر و اندیشهٔ مردم که هدف رسالتها و نبوتها و بعثتهاست؛ وقتی پای اینها به میان میآید، معاویه از دین اطلاعی ندارد، درمقابل دین تعهدی احساس نمیکند.
العبد
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان