بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب طرح کلی اندیشه‎ ی اسلامی در قرآن | صفحه ۴۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب طرح کلی اندیشه‎ ی اسلامی در قرآن

بریده‌هایی از کتاب طرح کلی اندیشه‎ ی اسلامی در قرآن

۴٫۷
(۵۳۷)
شیطان عبارت از جناب ابلیس نیست یا یک چیز پنهان و مخفی که به چشم نمی‌آید، به دست لمس نمی‌شود، در همه‌جای زندگی آدم هم ممکن است پیدا باشد، فقط این نیست. شیطان یک چیز وسیعی‌ست، یک مفهوم عامی‌ست. شیطان یعنی نیروهای شرانگیز و شرآفرینِ خارج از وجود انسان. نیروهای شرآفرین، اما خارج از محدودهٔ وجود خود آدم، این می‌شود شیطان. همچنانی‌که نفس را ـ  که قرین شیطان است، نوکر شیطان است، آلت دست و آلت فعل شیطان است   اگر بخواهیم تعریف کنیم، می‌توانیم این‌جوری تعریف کنیم: نیروهای شرانگیز و شرآفرینِ درونیِ انسان. نفس و شیطان، نفس امّاره، شیطان؛ این از داخل، آن از خارج. این دوتا نیروهای فسادآفرینند، نیروهای شرآفرینند، نیروهای انحراف و انحطاط آفرینند. شیطان یعنی هر آن چیزی که خارج از وجود توست و در راهِ تو اخلال می‌کند، شر می‌آفریند، شعله برمی‌انگیزد، خار راه می‌شود، گرگ و دزدِ راه می‌شود یا گرگ و دزدِ راه را به‌وجود می‌آورد؛ این شیطان است.
العبد
اولین مادهٔ این قطعنامه، در این تلاوت امروز بایستی روشن بشود؛ بنابر اصل توحید، انسان‌ها حق ندارند هیچ‌کس و هیچ‌چیز جز خدا را عبودیت و اطاعت کنند، این اصل اول از قطعنامهٔ توحیدی.
العبد
نظمِ اجتماعی و سیستمِ اجتماعی و شکلِ اجتماعیِ جامعهٔ توحیدی، یک چیزی‌ست به‌کلی مغایر و مباین و احیاناً متعارض و متضاد با جامعهٔ غیرتوحیدی
العبد
ای کسانی که پول خرج می‌کنید در جاهای مختلف، با نام دین و با نام غیرِ دین ـ  بله، گاهی هم انسان با نام دین پول خرج می‌کند، درحالی‌که انفاق نکرده است   وحشت نکنید از این سخن که واقعیتی است و چه واقعیت تلخی! چقدر پول‌هایی که به نام دین مصرف می‌شود، خرج می‌شود، اما انفاق نیست اینها، چون خلئی را پر نمی‌کند، چون دردی را به درمان نمی‌رساند، چون نیازی را از این جامعهٔ مستمند برطرف نمی‌کند. آنچه که مایهٔ مؤمن بودن است، آنچه شرط و نشانهٔ ایمان است، انفاق است، «وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقونَ». بعد از این اگر خواستید وقت صرف کنید، اگر خواستید آبرو مایه بگذارید، اگر خواستید پول خرج بکنید، خوب فکر کنید، ببینید آیا با این مایه گذاشتن، دارید انفاق می‌کنید یا خرج بیهوده می‌کنید.
Erfan
در جامعه‌ای که یزدگرد بر مردم حکومت می‌کرد، مردم چنین نبود که همه از یزدگرد راضی باشند، ناراضی هم زیاد بود؛ اما این ناراضی‌ها چون چشمشان نزدیک‌بین بود، چون افق دیدشان تنگ و کوچک بود، می‌دیدند که اگر اندک نارضایی و ناراحتی از یزدگرد نشان بدهند، همین زندگی مختصر پست هم از آنان گرفته خواهد شد، همین دو لقمهٔ بیشتر خوردن، دو روز بیشتر غنودن، دوتا جفتک بیشتر توی کوچه و خیابان زدن، همین از او گرفته می‌شود؛ و چون برای این خیلی ارزش قائل بود، چون خیلی همین مختصر را دوست می‌داشت، حاضر نبود که برای آزادی، برای شرافت و اصالت و فضیلت انسانی اقدامی به عمل بیاورد. علتش چه بود؟ افق دیدش کوچک و تنگ و محدود بود، ضیق دنیا.
العبد
وقتی انسان‌ها در یک جامعه‌ای حق نداشتند که آنچه را می‌خواهند، بخواهند حتی، نمی‌گویم بگویند؛ انسان‌ها در یک اجتماع حق نداشته باشند که طرف‌دار و طالب عدالت باشند، دشمنِ تبعیض باشند؛ انسان‌ها حق نداشته باشند برای خودشان آزادی را دوست بدارند و بخواهند، خفقان و اختناق را مثل وضع طبیعی بپذیرند و رویش صحّه بگذارند؛ وقتی در یک‌چنین جامعه‌ای انسان‌ها زندگی کردند، این بالاترین و زشت‌ترین و تلخ‌ترین انواع بردگی‌ست. این بدترین انواع بردگی‌ست، چرا؟ چون مزوّرانه است.
العبد
بندگی خدا به‌معنای آزادی از بندگی غیر خداست
العبد
آن جامعه‌ای که سَری و تَهی دارد، بالایی و پایینی دارد، آن جامعه، جامعهٔ توحیدی نیست. توحید می‌گوید که «کلُّکم مِن آدَمَ وَ آدَمُ مِن تُراب» همه فرزندان آدمند و آدم از خاک است. نزدیکی شما به خدا و رجحان شما به تقواست و بس؛ هرکسی بیشتر مراقب فرمان خدا باشد، او بالاتر است. واِلّا در یک جامعه‌ای که هزاران موجب برای تبعیض وجود دارد ـ  می‌گویی آقا، فلانی این‌جوری است؛ می‌گوید خب فلانی جزو اشراف است، او حساب دیگری دارد   در جامعه‌ای که اشراف و غیر اشراف دارد، در جامعه‌ای که برخورداری‌های مردم به‌شدت با یکدیگر متفاوت است و آن برخوردار، حقّ خود می‌داند. در جامعه‌ای که بندگان خدا همه در یک تراز نیستند و بعضی باز بندهٔ بعضی دیگر هستند؛ در این جامعه توحید نیست.
العبد
خدا یک است و دو نیست، معنایش این است که تمام آنچه در اختیار داری از ثروت، تو و همهٔ انسان‌های دیگر، برای خداست، شما عاریت‌داران و ودیعه‌دارانی بیش نیستید. چه کسی حاضر است موحد بشود حالا؟ شما ودیعهٔ پول را دارید و بس، شما عاریه‌دارید. جناب‌عالی اگر پولی ازطرف رفیقتان امانت دستتان باشد، چه‌کار می‌کنید؟ منتظرید ایشان حواله بدهد. آقا، ده تومان از این پول را بده به آن بچه، به آن پیرمرد، به آن بیگانه، به آن خویش، ده تومان از این پول را بینداز فلان صندوق، ده تومانش را اصلاً بسوزان؛ منتظر دست‌خط صاحب پول هستید دیگر، غیر از این است؟ آیا برای خودتان حقی، مالکیتی در این پولِ امانت و ودیعه قائل هستید؟ «المالُ مالُ اللّهِ جَعَلَها وَدایِعَ عِندَ النّاسِ» مال را خدا به ودیعه و امانت دست انسان‌ها سپرده است. این لازمهٔ توحید است.
العبد
توحید اسلامی الهامی‌ست در زمینهٔ حکومت، در زمینهٔ روابط اجتماعی، در زمینهٔ سیر جامعه، در زمینهٔ هدف‌های جامعه، در زمینهٔ تکالیف مردم، در زمینهٔ مسئولیت‌هایی که انسان‌ها درمقابل خدا، درمقابل یکدیگر، درمقابل جامعه و درمقابل پدیده‌های دیگر عالم دارا هستند، توحید این است.
العبد
آن‌وقتی خداپرست بودن، موحد بودن، برای یک رهبر سیاسی، برای یک آدم معمولی، برای یک جامعه، برای یک ملت، برای یک جمعیت و یک گروه مهم است، مؤثر است، مفید است، لازم است، حیاتی‌ست، که توحید را برای خاطر آثارش، برای خاطر آنچه بر توحید مترتب می‌شود، برای نظامی که توحید پیشنهاد می‌کند، برای شکلی از زندگی که توحید ارائه می‌دهد، برای این چیزهایش مطرح کنند و بفهمند و درک کنند. این خیلی مسئلهٔ مهمی‌ست به نظر ما.
العبد
اگر دینی را پیدا کردید که با ظالم ساخت، با مستبد همکاری کرد، با مظلوم یک‌لحظه کنار نیامد، یک گره از کار فروبستهٔ مردم نگشود، برای امروز و فردای مردم، خشخاشی، ذرةٌ مثقالی، سود نداشت؛ تو هم ازطرف ما وکیل، اگر چنین دینی را پیدا کردی، هرجا پیدا کردی، رَدّش کن، یک‌لحظه این دین را نپذیر. برای خاطر اینکه دین اگر از سوی خداست، این‌جوری نیست.
العبد
حاصل به این صورت بود که توحید در جهان‌بینی اسلام یعنی چه و چیست؟ بررسی توحید به‌عنوان یکی از مواد اصول جهان‌بینی. فردا می‌رسیم ان‌شاءَاللّه به بررسی توحید، به‌عنوان یکی از مواد اصول ایدئولوژی اسلام. ببینید با همدیگر اینها فرق دارند، این مقدمهٔ اوست، این زمینهٔ اوست. بینش اسلامی این است؛ دنیا را، جهان را، عالم وجود را، این‌جور می‌بیند. خب، حالا این بینش چه الهام می‌دهد به ما؟ چه خط سیری، چه طرحی، چه نقشه‌ای برای زندگی ارائه می‌دهد؟ آن چیست؟ توحید آنجا چه‌کاره است؟ «توحید در ایدئولوژی اسلام».
العبد
همچنانی‌که هیچ‌کس حق ندارد پایش را روی سر دیگری بگذارد. همان‌طوری‌که حق نداری پایت را روی سر کسی بگذاری، حق نداری سرت را روی پای کسی بگذاری.
العبد
بنی‌اسرائیل می‌گفتند که خدای ما، خدای عالم، یَهُوَه است و یَهُوَه لطفش به بنی‌اسرائیل بیشتر است. بت‌پرستان مشرک هندوستان می‌گفتند که جامعه به چهار طبقه تقسیم می‌شود، هر طبقه‌ای یک خدای مخصوصی دارند و از یک جای مخصوصی آفریده شده‌اند. اما بینش توحیدی خالص اسلامی می‌گوید تمام ممکنات و موجودات از یک‌جا، از یک مبدأ، از یک دست قدرت، آفریده و ساخته و پرداخته شدند؛ همه درمقابل او بندگان و بردگانند، همه درمقابل او اسیر قدرتند، همه باید فرمان او را ببرند.
العبد
«لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الاَرضِ» از آنِ اوست هر آنچه در آسمان‌هاست و هر آنچه در زمین است؛ مِلک اوست، بندهٔ اوست. «مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ اِلّا بِاِذنِهِ» کیست که درمقابل او شفاعت کند، وساطت کند، جز به اذن او. هیچ قدرت دیگری سراغ نداریم ما که حتی به اندازهٔ قدرت یک شفیع، بتواند درمقابل خدا عرض اندام بکند. اگر کسی شفاعت از دیگران می‌کند، باز به اذن خدا می‌کند. پیغمبران که شفاعت می‌کنند، اولیا و ائمه و صلحا و مؤمنین و شهدا که شفاعت می‌کنند پیش خدا، جز به اذن خدا نمی‌کنند؛ بنابراین آنها هم یک قدرت‌هایی درمقابل قدرت خدا، یک دکان‌هایی درمقابل خدا نیستند. چنین نیست که آنها هم یک دم و دستگاه جداگانه‌ای درمقابل دم و دستگاه خدا باشند، نه؛ بندگان خدا هستند، مُنتها بندگان مورد لطف و محبت خدا.
العبد
«لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَومٌ» اشاره است به غفلت‌ها، خواب‌ها، بی‌خودی‌های خداوندان و خداوندگاران دروغین.
العبد
«لا اِلهَ اِلّا هُوَ» هیچ معبودی به جز او نیست. اله را معبود معنا کنید. اله یعنی هر آن موجودی که انسان درمقابل او به‌صورت تقدیس، به‌صورت تعظیم و تکریم، خضوع می‌کند، اختیار خودش را دست او می‌دهد، سررشتهٔ زندگی‌اش را به او می‌سپرد، او را دست‌باز و مطلق‌العنان در زندگی خود قرار می‌دهد، این را در اصطلاح قرآنی می‌گویند اله. آن‌کسانی‌که هوای نفس را سررشته‌دار زندگی خود می‌کنند، الهشان هوای نفسشان است. آن‌کسانی‌که یک انسان سرکشِ متجاوز را در امور زندگی خود، دستش را باز می‌گذارند، الهشان همان شیطان است. آن‌کسانی‌که به سنت‌ها و عقیده‌های پوچ، به‌طور بی‌قیدوشرط تسلیم می‌شوند، الهشان همان سنت و عقیدهٔ پوچ است. هرچه در وجود انسان و در زندگی انسان، بی‌قیدوشرط دستش باز باشد و حکومت و تحکم بکند، او اِله است.
العبد
در جهان‌بینی اسلام، توحید یک‌چنین چیزی‌ست؛ توحید یعنی جهان دارای یک آفریننده و سازنده، و به تعبیری، دارای یک روح پاک و لطیف است. جهان پدیدآورنده‌ای دارد و همهٔ اجزای این عالم، بندگان و بردگان و موجودات تحت اختیار آن خدا و آن پدیدآورنده محسوب می‌شوند. توحید در جهان‌بینی اسلام این است؛ یعنی وقتی‌که یک مسلمان، از دیدگاه اسلام به این عالم نگاه می‌کند، این عالم را یک موجود مستقلی نمی‌بیند، بلکه یک موجودی می‌بیند وابستهٔ به یک قدرت بالاتر.
العبد
جهان‌بینی یعنی برداشت یک انسان از جهان، تلقّی یک انسان از جهان، دریافت یک انسان از جهان یا از انسان. گفتیم برداشت یک انسان؛ می‌توانید شما به‌جای یک انسان، بگذارید یک مکتب، یک مسلک، یک آیین، یک رویهٔ اجتماعی برداشتی از جهان دارد، این برداشت اسمش جهان‌بینی است.
العبد

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۳ صفحه

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۳ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان