بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب طرح کلی اندیشه‎ ی اسلامی در قرآن | صفحه ۴۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب طرح کلی اندیشه‎ ی اسلامی در قرآن

بریده‌هایی از کتاب طرح کلی اندیشه‎ ی اسلامی در قرآن

۴٫۷
(۵۳۷)
توحید در هریک از مقررات فرعی اسلام، خودش را می‌نمایاند و نشان می‌دهد. و هرجایی شما یک حکمی و یک قانونی و یک دستوری را به نام دین مشاهده کردید که در آن توحید لنگ می‌زند، ضد توحید در آن وجود دارد و توحید در آن نیست، بدانید که این از اسلام نیست؛ چون توحید مثل روحی در کالبد تمام مقررات اسلامی هست.
العبد
چه لزومی کرده است که محافل عمومی ما حالت درسی نداشته باشد و سخنرانی، چیزی غیر از درس باشد؟ چه مانعی دارد که در یک محفل عمومی، با جمعیت زیاد، افکاری که در مجلس آماده هستند برای شنیدن، آماده باشند برای شنیدنِ چیزهای مشکل و محتاج به تأمل و تفکر؛ عیناً مثل کلاس درس؟ چه لزومی دارد که حتماً در روز ماه رمضان؛ چون ماه رمضان است و دهان‌ها روزه، گوینده خودش را ملزم و ناچار ببیند که مطالب را سرگرم‌کننده‌تر و شیرین‌تر و توأم با مسائل تفریحیِ بیشتر بیان کند؟ چرا؟ تا کِی ما باید در محافل و مجالس عمومی، امیدِ بهتر و بالاتر و عمیق‌تر اندیشیدن را نداشته باشیم؟ چرا باید نداشته باشیم؟
العبد
«یَهدیهِم رَبُّهُم بِایمانِهِم» پروردگارشان، به سبب ایمانشان آنها را هدایت خواهد کرد. خودِ ایمان موجب می‌شود که آنها راه پیدا کنند. به چه راه پیدا کنند؟ هم به هدف، هم به راه‌ها به وسیله‌ها. بعضی می‌گویند آقا، ما چگونه می‌توانیم به آن سرمنزل مقصود برسیم؟ وقتی می‌کاوی این حرف را، می‌بینی ایمانِ به قدمِ اول در دلش نیست؛ اگر ایمان باشد، عمل همراهش نیست. اگر عمل بکند، روشنی و هدایت نصیبش خواهد شد، قدم دوم را هم پیدا خواهد کرد. خودْ راه بگویدت که چون باید رفت. وقتی انسان ایمانِ به هدف و راه آورد و دنبال این ایمان حرکت کرد، راه خودبه‌خود، خود را نشان می‌دهد. «یَهدیهِم رَبُّهُم بِایمانِهِم» به‌وسیلهٔ ایمان، پروردگار آنها را هدایت خواهد کرد، راه‌ها را درمقابل اینها باز می‌کند.
العبد
هر کسی، هر عاملی، هر قدرتی، هر انگیزه‌ای، چه در وجود خود انسان، چه در خارج وجود انسان، موجب گردد که فکر و عقل و خرد انسان از رشد و نموّ باز بماند، امکان فعالیت به او داده نشود، مردم نتوانند در سایهٔ مشعل فکر و بینش‌خود، چیز بفهمند، راه پیدا کنند و این راه را آزادانه بپیمایند، هرچه مانع این شد، ضد دین است، برخلاف دین است.
bahar narenj
هر چیزی که با عقل مردم مبارزه می‌کند، دین با او مبارزه می‌کند. هر چیزی جلوی چشم و درک و عقل و فهم مردم را می‌گیرد، دین جلوی تجاوز او را می‌گیرد. هر عاملی، به‌هرصورتی که نمی‌گذارد مردم بیندیشند و بفهمند و درک کنند، دین نمی‌گذارد آن عامل زنده بماند.
bahar narenj
یکی از این آیات، این است؛ که به مؤمنین می‌گوید، به پیغمبر می‌گوید؛ که علت اینکه ما، وقتی شما از مکه آمده بودید، در اول ورود به مدینه، قبلهٔ شما را به‌طرف بیت‌المقدس قرار دادیم، این بود؛ خواستیم یک آزمایشی از شما به عمل بیاید. شما قبل از آنی‌که مسلمان بشوید، در مکه که بودید، پیش از مسلمان‌شدن حتی، برای خانهٔ کعبه احترام قائل بودید، قداستی قائل بودید، بعد هم که مسلمان شدید، نماز شما به‌طرف خانهٔ کعبه بود در مکه، حالا که آمده‌اید مدینه، ما خواستیم یکهو یک سنت آبا و اجدادی را موقتاً از شما بگیریم؛ ببینیم چقدر حاضرید برای خاطرِ خدا سنت‌ها را زیرپا بگذارید. خیلی مهم است، این خودش نکته‌ای‌ست. ارتباط به بحث ما ندارد، اما نکتهٔ بسیار مهمی‌ست. شما که مؤمن هستید، آیا برای خاطر خدا حاضر هستید یک سنت آبا و اجدادی را، چیزی را که به آن دل بستید، علاقه‌مند شدید، احترام برایش قائلید، یکهو زیر پا بگذارید یا نه؟
العبد
«فَاَیُّ الفَریقَینِ اَحَقُّ بِالاَمنِ اِن کنتُم تَعلَمونَ»، کدام‌یک از ما دو گروه، منِ ابراهیم یا شمای بت‌پرست به ایمنی سزاوارتریم؟ ابراهیم می‌گفت. بعد در پرانتز بنده توضیح داده‌ام: من که خدا را شناخته و با بصیرت و آگاهی بدو راه یافته‌ام، یا شما که بر پندار باطل خود هیچ حجتی ندارید. اگر می‌دانستید! «اِن کنتُم تَعلَمونَ». یعنی معلوم است نتیجه چیست، معلوم است جواب چیست، معلوم است چه کسی محکوم به دغدغه و ترس و دلهره است و چه کسی محکوم نیست به این بدبختی‌ها و مطمئن است.
العبد
بزرگ‌ترین خاصیت نماز این است. و ذکراللّه خاصیتش این است؛ یاد خدا، توجه به خدا، همواره خدا را دیدن، شناختن، با خود دانستن، یکی از خواص مهمش این است که این دل را از اضطراب‌ها، از وسوسه‌ها، از دغدغه‌ها، از جاذبه‌های گوناگون، در همه کاری، در همه راهی باز می‌دارد. این دل آرامش پیدا می‌کند. مثل وزنه‌ای که بر روی یک قایق آن‌چنانی قرار داده بشود و این آن را یک‌قدری سنگین می‌کند، یک‌قدری از تحرک و اضطراب آن کم می‌کند. ذکراللّه این است.
العبد
مؤمن دارای سکینه است، سکینه به‌این‌معناست؛ پس سکینه، آرامش، سکون نفس، باز به‌معنای عدم تحرک و خواب رفتن و غافل شدن نیست.
العبد
امکانات ما هم واقعاً ضعیف است، بنده همه‌اش فکرِ این را می‌کنم که اگر دوتا آیهٔ دیگر بیاورم، این دو صفحه بشود سه صفحه، چطور این را پلی‌کپی کنیم. توجه می‌کنید! این‌قدر امکانات ما در این زمینه‌ها کم و ضعیف است. این را می‌گویم که بدانید که این اگر خطّش کم‌رنگ درآمده، بدانید که اگر کم‌رنگ درنمی‌آمد، درنمی‌آمد! مثلاً فرض کنید، وضع ما حالا این‌جوری است. ما دوتا ورقِ معمولیِ این‌جوری را با آسانی و به‌راحتی نمی‌توانیم بدهیم، واِلّا بنده تمام این آیات مربوط به امن و اطمینان و سکینه را جمع کردم، زحمت کشیدم جمع کردم، خیلی هم زحمت دارد، گشتن و پیدا کردنش خیلی مشکل است، اقلاً یکی، دو ساعت آدم باید بگردد و کار کند تا اینکه آیات را فقط پیدا کند، استنتاجش بماند. بااینکه آیات را جمع کردم، همه‌اش دغدغهٔ این را داشتم که اگر چنانچه دو آیهٔ دیگر بیاوریم، این یک‌صفحه‌ونیم خواهد شد دوصفحه‌ونیم یا سه صفحه، و این دیگر پلی‌کپی کردنش کارِ مشکلی بود. ببینید امکانات ما را، می‌خواهیم این را توجه داشته باشید که امکانات ما در این حدّ از ضعف است.)
العبد
این آدم وقتی‌که با این جاذبهٔ قوی، با این روحیهٔ قوی وارد راهی شد و مشغول پیمودن آن راه شد، دیگر جاذبهٔ زن و فرزند و چیزهای دیگر و زیبایی‌ها و راحتی‌ها و خوشی‌ها و لذت‌ها و عیش‌ونوش‌ها در او اثری نمی‌گذارند. این آدم کیست؟ آدمِ مطمئن، «یا اَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّةُ (۲۷) ارجِعی اِلیٰ رَبِّک راضِیَةً مَرضِیَّةً». آن‌کسی می‌تواند راه خدا را تا آخر بپیماید، به سرمنزل و هدف منظور و مقصود نائل آید، که مطمئن باشد حالت اطمینان و سکون در او باشد. اطمینان به این معناست؛ یعنی جاذبه‌ای او را بکشاند. جاذبه ایمان، جاذبه علاقه به خدا، جاذبه علاقهٔ به هدف، آن‌چنان او را مجذوب کند و به‌سوی خود بکشاند که همهٔ جاذبه‌های دیگر برای او هیچ‌وپوچ و مسخره بیایند، هیچ‌وپوچ و مسخره.
العبد
به‌جای اینکه سعی‌تان این باشد که جزء را تمام کنید یا سوره را تمام کنید، سعی‌تان این باشد که قرآن را بفهمید. همچنانی‌که در روایت از امام علیه‌السلام است یا از پیغمبر خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله که همت شما در حین تلاوتِ قرآن این نباشد که سوره را تمام کنید یا جزء را تمام کنید. می‌خواهد تمام بشود، می‌خواهد نشود، یک آیه بخوانید؛ با تدبر، با دقت.
العبد
اینجا که پای روشن کردن افکار مردم به میان می‌آید، معاویه اصلاً نمی‌فهمد اسلام چه هست. آنجایی که اسلام به او حکم می‌کند که گرسنگی را از مردم بگیر، اختلاف طبقاتی را از میان جامعه بردار، تبعیض روا مدار، ستمگران بی‌وجدان را بر مردم مگمار، مشاوران و دوستان و نزدیکانت را از جنایتکارترینِ مردم انتخاب نکن، مردم را به‌سوی جهنم مکشان و دچار عذاب خدا و عذاب دنیا مَنِما؛ آنجا که پای این حرف‌ها به میان می‌آمد، آنجا که به او گفته می‌شد فشار را از مردم بردار، بگذار بفهمند، آنجا دیگر معاویه با دین فرسنگ‌ها فاصله داشت.
العبد
اینجا تکلیف ما چیست؟ دقت کردید؟ ما در برابر آدمی مثل معاویه، یک آدمی مثل شریح، یک آدمی مثل مغیره، یک آدمی مثل زیدبن‌عَمرو زمان معاویه، فرقی نمی‌کند در هر طبقه‌ای، در مقام قضاوت نسبت به این انسان چگونه باید قضاوت کنیم؟ بعضی از جاها دین را، ایمان را، متعهدانه قبول کرده، یک جاهایی هم از دین و ایمان نشانی و اثری و خبری در زندگی خود باقی نگذاشته. چه بگوییم ما به این آدم؟ مؤمنش بدانیم؟ قرآن صریحاً می‌فرماید این‌گونه آدمی‌مؤمن نیست. پس ایمانی که در طرز فکر اسلامی معتبر است، ایمان این‌جور آدم‌ها ـ  که نظیرشان در روزگار ما الی‌ماشاءاللّه زیاد است   نمی‌باشد، بلکه ایمان استوار آن مردانی است که همه‌جا، با همه‌کس، در همه‌زمان، به‌هرصورت محفوظ است، با تعهدش، با عملش، «اِنَّ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات» تا آخر.
العبد
«اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا» خدا سرپرست و هم‌جبههٔ مؤمنان است، «یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النّورِ» آنها را از ظلمت‌ها می‌رهاند و به‌سوی نور می‌رساند. اینجا را یک توضیحی دادیم که این توضیح هم بد نیست برای فهمیدن معنای ظلمات. آنان را از ظلمت‌ها، ظلمت‌های جهل، خُرافه، غرور، نظام‌های تحکم‌آمیز و ضدانسانی، همهٔ آن چیزهایی که برای بشر و برای گوهرِ بینش بشر، زندان و سیاه‌چالی محسوب می‌شود، آنان را از این ظلمت‌ها می‌رهاند و به نور، چه نوری؟ نور معرفت، دانش و ارزش‌های انسانی می‌رساند. خدا با مؤمن این کار را می‌کند. هرگز غیر مؤمن را، بی‌ایمان را، شک و تردیدگرا را، کافر ناسپاس را به نور نمی‌رساند؛ لذا مشرک همیشه مضطرب است، مشرک همیشه دغدغه دارد، مشرک همیشه زندگی‌اش زندگیِ توأم با اضطراب است، برایش نورانیت نیست، معرفت واقعی نیست، شناخت درست نیست، به هرجا برسد.
العبد
اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا» خدا سرپرست و هم‌جبههٔ مؤمنان است، «یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النّورِ» آنها را از ظلمت‌ها می‌رهاند و به‌سوی نور می‌رساند. اینجا را یک توضیحی دادیم که این توضیح هم بد نیست برای فهمیدن معنای ظلمات. آنان را از ظلمت‌ها، ظلمت‌های جهل، خُرافه، غرور، نظام‌های تحکم‌آمیز و ضدانسانی، همهٔ آن چیزهایی که برای بشر و برای گوهرِ بینش بشر، زندان و سیاه‌چالی محسوب می‌شود، آنان را از این ظلمت‌ها می‌رهاند و به نور، چه نوری؟ نور معرفت، دانش و ارزش‌های انسانی می‌رساند.
العبد
«وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا» آن‌کسانی‌که مجاهدت کنند در راه هدف‌ها و خواسته‌های ما، خواسته‌های خدایی، «لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» بی‌گمان و بی‌تردید، راه‌هایمان را به آنها نشان می‌دهیم، گیجشان نمی‌گذاریم، گمراهشان نمی‌گذاریم، آن شعری که خواندم مناسب اینجاست، تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس خودْ راه بگویدت که چون باید رفت «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا». در همهٔ رشته‌ها این‌جور است. در رشتهٔ فهم دین، در رشتهٔ درک دین، در رشتهٔ تحقیق مسائل دین، در مسائل اجتماعی، در مسائل جهانی، در همهٔ رشته‌ها، هرکسی وارد هدف‌های الهی شد، قدم گذاشت، هر قدمی که پیش رفت، قدم بعد برایش روشن است.
العبد
«فَاَمَّا الَّذینَ آمَنوا بِاللّهِ وَ اعتَصَموا بِهِ فَسَیُدخِلُهُم فی رَحمَةٍ مِنهُ وَ فَضلٍ وَ یَهدیهِم اِلَیهِ صِراطاً مُستَقیماً» پس آن‌کسانی‌که به خدا ایمان بیاورند و به او متمسک و متکی گردند، فقط ایمان قلبی هم کافی نیست، باید به خدا، به دامن خدا، یعنی به دامن آئین خدا و راه خدایی چنگ بزنید، متمسک بشوید. «فَاَمَّا الَّذینَ آمَنوا بِاللّهِ وَ اعتَصَموا بِهِ» چنگ زدند، متمسک شدند؛ اگر این‌جور شد، «فَسَیُدخِلُهُم فی رَحمَةٍ مِنهُ وَ فَضلٍ» خدا آنان را در رحمت و فضل خویش داخل خواهد کرد. دنبالش «وَ یَهدیهِم اِلَیهِ صِراطاً مُستَقیماً» آنها را به‌سوی خود راهنمون می‌شود، هدایت می‌کند؛ از راه راست و نزدیکی هم هدایت می‌کند، این هدایت مخصوص مؤمنین است. اگر ایمان نداشته باشید؛ اگر ایمان داشته باشید، اعتصام نداشته باشید، تعهدات خودتان را درمقابل خدا عمل نکنید؛ به‌سوی خدا راه نمی‌یابید، آن روشناییِ هدایت در دل شما فروغ نمی‌افکند؛ این مخصوص مؤمنین است. سورهٔ نساء آیهٔ ۱۷۵.
العبد
برطبق تعهداتش عمل نمایند، «یَهدیهِم رَبُّهُم بِایمانِهِم» پروردگارشان، به سبب ایمانشان آنها را هدایت خواهد کرد. خودِ ایمان موجب می‌شود که آنها راه پیدا کنند. به چه راه پیدا کنند؟ هم به هدف، هم به راه‌ها به وسیله‌ها. بعضی می‌گویند آقا، ما چگونه می‌توانیم به آن سرمنزل مقصود برسیم؟ وقتی می‌کاوی این حرف را، می‌بینی ایمانِ به قدمِ اول در دلش نیست؛ اگر ایمان باشد، عمل همراهش نیست. اگر عمل بکند، روشنی و هدایت نصیبش خواهد شد، قدم دوم را هم پیدا خواهد کرد. خودْ راه بگویدت که چون باید رفت.
العبد
اینها شرایط سعادت است. برای سعادتمند بودن یک انسان، برای خوشبخت شدن یک انسان یا یک جامعه، اینها لازم است. اکنون به گفتار قرآن گوش فرا دهید که این‌همه را به دارندهٔ ایمان، ایمانی تعهدآمیز و توأم با عمل، نوید می‌دهد
العبد

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۳ صفحه

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۳ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان