بریدههایی از کتاب طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قرآن
۴٫۷
(۵۳۷)
«وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقونَ»، یعنی چه؟ یعنی مؤمنین آن کسانی هستند که از آنچه ما به آنان روزی کردهایم، اسمِ مال در آن نیست؛ از پولهایی که به آنها دادیم؟ نه؛ فرق نمیکند، از پولی که دادیم، از عمری که دادیم، از فرزندی که دادیم، از آبرویی که دادیم، از توان جسمیای که دادیم، از زبانی که دادیم، از فکر و مغزی که دادیم، از همهٔ امکاناتی که دادیم، فرمود «ما رَزَقناهُم» از هر آنچه ما به آنها روزی دادهایم، چه میکنند؟ «یُنفِقونَ». انفاق میکنند. یعنی بهجا خرج میکنند، نه هر خرجکردنی. یکی از نشانههای مؤمن است.
جوان انقلابی
نفاق یعنی پُرکردن خلأها و نیازها. آن خرجکردنی که خلئی را پر کند، نیازی را برآورده کند، این را میگویند انفاق. دیوار این مسجد رنگِ روغنکرده دارد، اگر چنانچه شما آمدی، پولی دادی، رویَش مجدداً رنگ و روغن کردید، انفاق نیست. چرا؟ چون احتیاجی نبود به این کار، رنگ و روغن بود اینجا. یا اگر رنگ و روغن نبود، اما جایی بود که رنگ و روغن احتیاجی نداشت، روی زمینهای خاکی مسجد امام حسن، آمدید مبالغی رنگ و روغن پاشیدید، گفتید من خرج کردم برای مسجد امام حسن، چندین جعبه قوطی رنگ و روغن بردیم مسجد، مصرف کردیم. چه کار کردید آقا؟ روی کلوخها و روی خاکها و روی گِلها، تمام رنگ و روغن کردیم. بله این خرج هست، اما انفاق نیست. انفاق عبارت است از آنکه خلئی و نیازی باشد در متن جامعه، تو آن خلأ و نیاز را پر کنی؛ انفاق یعنی این.
جوان انقلابی
از این آیه و از این جمله استفاده میکنیم که با تلاوت قرآن، ایمانِ انسان مؤمن باید زیاد بشود. و از این جمله اتخاذ سند میکنیم، دقت کنید از این کلامِ خدا اتخاذ سند میکنیم و به آنکسانیکه میگویند قرآن را ترجمه نکنید، معنا نکنید، تفسیر نکنید که عقل ما نمیرسد، به آنها میگوییم اگر ما قرآن را نمیتوانستیم بفهمیم، چگونه ایمان ما با خواندن قرآن زیاد میشود؟ پس پیداست، قرآن کتاب رمز نیست. قرآن کتابی است که باید آن را خواند بهقصد فهمیدن، و فهمید بهقصد افزونشدن و نیرومندترشدن ایمان
جوان انقلابی
این حرفی که در بین مردم رایج شده ـ دارم میگویم تا همه بشنوند و همه بفهمند اینیکه رایجِ میان مردم است؛ میگویند: آقا، خدا خودش باید اصلاح بکند، از بندهٔ خدا کاری برنمیآید؛ این غلط است. اگر از بندهٔ خدا کاری برنمیآمد، اگر برای از بین بردن و ریشهکن کردن فساد، ارادهٔ آدمی و نیروی آدمی به کار نمیآمد، خدا انبیا را بسیج نمیکرد. مردم را به پیروی از انبیا دعوت نمیکرد. انبیای الهی را با رسالتهای سنگین به صحنهٔ نبرد این جهان نمیفرستاد.
جوان انقلابی
از این آیه و از این جمله استفاده میکنیم که با تلاوت قرآن، ایمانِ انسان مؤمن باید زیاد بشود. و از این جمله اتخاذ سند میکنیم، دقت کنید از این کلامِ خدا اتخاذ سند میکنیم و به آنکسانیکه میگویند قرآن را ترجمه نکنید، معنا نکنید، تفسیر نکنید که عقل ما نمیرسد، به آنها میگوییم اگر ما قرآن را نمیتوانستیم بفهمیم، چگونه ایمان ما با خواندن قرآن زیاد میشود؟ پس پیداست، قرآن کتاب رمز نیست. قرآن کتابی است که باید آن را خواند بهقصد فهمیدن، و فهمید بهقصد افزونشدن و نیرومندترشدن ایمان
جوان انقلابی
مؤمن راستین، آن مؤمنی است که اگر یک کلمه از حقایق و معارف دینی و الهی در دل اوست، آن یک کلمه را با تدبر، با دقتنظر، با اندیشیدن، با هرچه نسبت به آن یک کلمه مساعد، ایمان خود را زیادتر کردن، این ایمان را از زایل شدن نجات بدهد. مؤمن واقعی این است.
جوان انقلابی
چقدر ناقص و ناآگاه است آنکسیکه بگوید امام در دعای ابوحمزه میخواهد به مردم چیز یاد بدهد و خودش را نمیگوید. چقدر ناوارد و بیاطلاع از روح دعا و از کیفیت مناجات بندگانِ صالح با خداست، آنکسیکه خیال میکند آن گریه و ناله و اشکِ امام علیهالسلام برای آموزشدادن است. یعنی تصنعی گریه کردهاند تا تو و من یاد بگیریم؟ اشتباه است این. واقعاً اشک ریختهاند، چرا اشک ریختهاند؟ برای خاطر اینکه معرفتشان نسبت به خدا بیشتر است.
جوان انقلابی
ایمان بهصرف اینکه قلب انسان و دل انسان به یک قطبی وابسته است، اما شعاع این وابستگی در عمل، در دست، در زبان، در پا و در اعضا و جوارح دیگر منعکس نیست، به درد نمیخورد؛
جوان انقلابی
آنوقتی ایمان بهصورت راستین در کسی وجود دارد که برطبقِ آن ایمان عمل کند. آنوقتی کسی میتواند ادعا کند مؤمن واقعیست، که به لوازم ایمان و تعهدات ایمان پایبند باشد.
جوان انقلابی
لازم است یک مرکزیتی باشد، یک دست قدرتمندی باشد که نمایندهٔ خدا و قیّم امور مردم محسوب بشود؛ او کیست؟ او رسول است. رسول در اینجا بهعنوان رسالت و نبوت مطرح نیست، بهعنوان حکومت الهی مطرح است. یعنی وقتیکه رسول از دنیا رفت، امام همهکارهٔ انفال است. امام یعنی حاکمِ الهی.
جوان انقلابی
این آجرها را دیدید چطور در همدیگر رفته، در این ضربیهای سقف؛ هر آجری یک مؤمن است، هر مؤمنی یک آجر است درهمفرورفته و دهها آجرِ دیگر را نگه داشته است. در یک سقف ضربی، یک دانه آجر را با زحمت بکش پایین، دهتا آجر از اطرافش میریزد، این یکی نگه داشته بود آن دهتا را، همچنانیکه آن دهتا هم به سهم خود، این یکی را نگه داشته بود. «بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ» بعضی بههمپیوستگان بعض دیگرند.
Mohammad Ali Zareian
هجرت یعنی برای بنای کاخ عظیم جامعهٔ اسلامی یک خشت بردن. الآن ملاحظه کنید، اینجا بناست ساخته بشود. فرض کنید قرار است که صد قطعهٔ چوبِ دیگر، یا هزاران قطعهٔ آجر، اینجا روی همدیگر گذاشته بشود، هر بچهای هم یکدانه بردارد بیاید اینجا، اینجا ساخته میشود. هر انسانی یکدانه سنگ بگذارد، یک کاخ باعظمت بهوجود میآید. جامعهٔ اسلامی که در مدینه بهوجود آمده بود، محتاج بود به عناصر مؤمن، فعال، پرتلاش، پرتوان، سابقهدار، اسلامفهم، مُحِبّ و معتقد به این راه، با دلی سرشار از ایمان. آنکسیکه هجرت میکرد از مکه، از انس و محبت و خاطره و راحتی و عیش و نوش میگذشت، میآمد به مدینه. از مکه به مدینه، این آدم درحقیقت یک گام بزرگی برداشته بود در راه بنای آنچنان جامعهای، به سهم خودش، به قدر خودش
Mohammad Ali Zareian
اگر فقط تصدیق و پذیرش در صدق کلمهٔ ایمان کافی بود، من میگویم اولْمؤمنِ به پیغمبر ابولهب بود یا ولیدبنمغیرة مخزومی بود. آن هوشمندان عرب خیلی خوب میفهمیدند که رسول خدا دروغ نمیگوید، خوب میفهمیدند که راست میگوید. دلیل میخواهید؟ دلیلش اینکه مینشستند با همپیالههایشان تصمیم میگرفتند پیغمبر را رسوا کنند. میگفتند برویم بشنویم، ببینیم چه میگوید، عیبهایش را بگیریم. بعد که میرفتند مینشستند، فردا شب میآمدند، میگفتند نه، این کلام بشر نیست، این سخن خدای بشر است. پس قبول میکردند، تصدیق میکردند که او از سوی خدا سخن میگوید. اما جنابعالی بعد از چهارده قرن از آن تاریخ، او را مؤمن نمیدانی. من میگویم اگر او مؤمن نیست؛ به دلیل اینکه این ایمانش، این قبولش، این تصدیقش با تعهدهای متناسب همراه نبوده، آیا ما مؤمنیم؟
Mohammad Ali Zareian
بله، وعدهٔ الهی حق است، هم در زمان ظهور مهدی موعود صلواتاللّهعلیه و هم هرجایی که ایمان صورت ببندد. اما ایمانی که قرآن آن را همراه با عمل میداند، ایمانی که آن را از تعهد جدا نمیداند. ایمان، نهفقط یک امر قلبی.
Mohammad Ali Zareian
ایمانِ مجرد، ایمانِ قلبیِ خشک و خالی، ایمانی که در جوارح و اعضای مؤمن شعاعش مشهود نیست؛ این ایمان ازنظر اسلام ارزشمند نیست. اولْمؤمن به خدا، شیطان است. ابلیس پیش از آنکه بندگان پرمدعای پروردگار و فرزندان پُرناز و افادهٔ آدم به این سرزمین خاکی بیایند، سالیانی خدایِ متعال را عبادت میکرد و دلش کانون معرفت خدا بود، اما در آن بِزَنگاه، در آنجاییکه ایمانها همه آنجا بهکار میآیند؛ یعنی در هنگام انتخاب، در هنگام تعیین راهِ نهایی، این ایمان بهکار ابلیس نیامد، این ایمان در همان دل ماند. من میگویم ایمانی که فقط در دل بماند، میپوسد و میخشکد؛
Mohammad Ali Zareian
کفار در قرآن، همهجا یک اسم و تعبیر دیگری هستند از مرتجعان قرنها و عصرها. همهجا پیغمبر، روشنفکر زمان است، حرف نو دارد، راه نو دارد، بهسوی نو دعوت میکند، اما کافران و مخالفان، متعصبان و مقلّدان و متحجّران و مرتجعانی هستند که راه نوی او را نمیپسندند و نمیپذیرند. حرفشان هم این است که: ره چنان رو که رهروان رفتند. ما، پدر، مادرهایمان را اینجور ندیدیم، ما پدرهایمان را جور دیگری دیدیم، میخواهیم همانجور بفهمیم، همانجور عمل کنیم.
Mohammad Ali Zareian
هر ایدئولوژیِ زندگیساز، نقطهٔ اساسیاش این است که من اینجا برای کاری هستم. اگر معتقد به خداست، میگوید مرا برای کاری آوردند؛ اگر معتقد به خدا نیست، میگوید من بههرحال کاری دارم اینجا. ببینید اساسیترینِ نقاطِ یک فلسفهٔ فکری که الهامبخش یک زندگی فردی و اجتماعی بشود، همین است: «رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلاً».
Mohammad Ali Zareian
ایمان از روی روشنی، از روی درک، از روی فکر، با محاسبههای صحیح وقتیکه انجام گرفت، آنوقت لازم نیست ما این ایمان را در پارچه و در کهنه و در صندوقچه و در صندوقخانه بگذاریم که مبادا گرما و سرما و گَردوخاک و غبار به آن آسیب برساند؛ آسیبی به آن نمیرسد. این ایمانهای ناشعورانه است که آدم مدام دلدل دارد، دغدغه دارد؛ مبادا، مبادا، مبادا. اگر بخواهیم ایمانها استوار باشد، اگر بخواهیم ایمانها زائل نشود، اگر بخواهیم ایمان، ایمان آگاهانه باشد، باید دائماً آگاهی بدهیم به آنکسانیکه میخواهیم مؤمن باشند. از آگاه شدنِ اینها واهمه نکنیم، از چشموگوش بستهماندن اینها لذت نبریم. راهش این است تا خوب مایهٔ آگاهی در مغزها و دلها و فکرها بهوجود بیاید و با آن آگاهی، یک ایمان صحیح، مستحکم، یک بتنآرمه در دل او بنا بشود، آنوقت با توپ شرَپنِل هم بهقول جوانهای قدیمی، زائلشدنی نیست.
Mohammad Ali Zareian
ایمانِ ارزشمند، ایمان آگاهانه است، ایمانِ توأم با درک و شعور است، ایمانیست که از روی بصیرت، با چشم باز، بدون ترسِ از اشکال، بهوجود آمده باشد. آن ایمانی که فلان مرد مسلمان دارد، برای نگهداشتنش باید بگوییم روزنامه نخواند، فلان کتاب را نخواند، در کوچهبازار راه نرود، با فلانکس حرف نزند، سرما و گرما نخورد، آفتاب و مهتاب نبیند، تا بماند؛ این ایمان متأسفانه نخواهد ماند. ایمانی لازم است که آنچنان آگاهانه انتخاب شده باشد که در سختترین شرایط هم آن ایمان از او گرفته نشود.
Mohammad Ali Zareian
ایمانِ ارزشمند، ایمان آگاهانه است، ایمانِ توأم با درک و شعور است، ایمانیست که از روی بصیرت، با چشم باز، بدون ترسِ از اشکال، بهوجود آمده باشد. آن ایمانی که فلان مرد مسلمان دارد، برای نگهداشتنش باید بگوییم روزنامه نخواند، فلان کتاب را نخواند، در کوچهبازار راه نرود، با فلانکس حرف نزند، سرما و گرما نخورد، آفتاب و مهتاب نبیند، تا بماند؛ این ایمان متأسفانه نخواهد ماند. ایمانی لازم است که آنچنان آگاهانه انتخاب شده باشد که در سختترین شرایط هم آن ایمان از او گرفته نشود.
Mohammad Ali Zareian
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان