بریدههایی از کتاب طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قرآن
۴٫۷
(۵۳۷)
انفال را مختصراً میتوان بهاینصورت ترجمه کرد؛ انفال یعنی ثروتهایی که به عموم مسلمانان متعلق است. یک نمونه مثلاً درآمدهایی است که در جنگ نصیب مسلمانان میشود، نه هر درآمدی، درآمدهای خاصی. یک نمونه از انفال، معادن است، این ثروتهای زیرزمینی. یک نمونه از انفال این جنگلهاست. یک نمونه از انفال این دشتها و مرتعهای عظیمیست که در گوشهوکنار و بر سر کوهها قرار دارد. انفال بهطورخلاصه، آن ثروتهایی را میگویند که متعلق به یک فرد خاص یا به یک جمع خاص نیست، در اختیار همگان است،
العبد
«وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقونَ»، یعنی چه؟ یعنی مؤمنین آن کسانی هستند که از آنچه ما به آنان روزی کردهایم، اسمِ مال در آن نیست؛ از پولهایی که به آنها دادیم؟ نه؛ فرق نمیکند، از پولی که دادیم، از عمری که دادیم، از فرزندی که دادیم، از آبرویی که دادیم، از توان جسمیای که دادیم، از زبانی که دادیم، از فکر و مغزی که دادیم، از همهٔ امکاناتی که دادیم، فرمود «ما رَزَقناهُم» از هر آنچه ما به آنها روزی دادهایم، چه میکنند؟ «یُنفِقونَ». انفاق میکنند. یعنی بهجا خرج میکنند، نه هر خرجکردنی. یکی از نشانههای مؤمن است.
bahar narenj
به نظر من دو بالِ نیرومند برای پرواز انسان در تلاشهای زندگی، یکی صبر است، یکی توکل. هر امتی که این دو بال را داشته باشد، از تیررس دشمنهای خاکی بهکلی دور خواهد شد
bahar narenj
ایمان بهصرف اینکه قلب انسان و دل انسان به یک قطبی وابسته است، اما شعاع این وابستگی در عمل، در دست، در زبان، در پا و در اعضا و جوارح دیگر منعکس نیست، به درد نمیخورد؛ بلکه اصلاً نام ایمان از نظر اسلام برای او صدق نمیکند، این منطق قرآن است.
bahar narenj
فلانکس ظلم کرده، جنایت کرده، گناه کرده، در زمین فساد آفریده و برانگیخته، مستوجب عذاب خداست؛ بعد روز قیامت بهخاطر قطرهٔ اشکی که او داشته است یا توجه و توسلی که او کرده است، خدا بگوید خیلیخب، حالا که اینجور شد ما هم از سر خطایای تو گذشتیم، تو را بخشیدیم. مغفرت خدا این است؟ «سارِعوا اِلی مَغفِرَةٍ»، این را میگوید؟ نه.
bahar narenj
غفران یعنی التیامدادن و پُرکردن یک خلأ
گیله مرد
. انفاق خرج کردن است، اما نه هر خرج کردنی. انفاق آن خرج کردنی را میگویند که با آن، یک خلئی پر بشود، یک نیاز راستینی برآورده بشود. کجایند آنکسانیکه میلیونها خرج میکنند، بهظاهر هم برای کارهای نیک خرج میکنند، تا از زبان قرآن به آنها بگوییم که بدبختترین مردمند، زیرا کارشان انفاق نیست. «قُل هَل نُنَبِّئُکم بِالاَخسَرینَ اَعمالاً (۱۰۳) الَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ هُم یَحسَبونَ اَنّهُم یُحسِنونَ صُنعاً». این پولهایی که خرج میشود، این زر و زیورهایی که بر پیکر گرسنهٔ یک عده مردم آویخته میشود، این پیرایههای زیادی و دروغین؛ اینها انفاق نیست، چرا؟ چون خلئی را پر نمیکند.
آقا! اگر این پنجزار را شما دادید به کسی که صدتا پنجزاری و یک تومانی در جیبش هست، صدتای دیگر هم میتواند فراهم کند، این انفاق نیست؛ اگر دادی به آن آدمی که منتظر یک پنجزاری است تا یک نان سنگک بخرد و شکم خودش را پر کند، این انفاق است.
العبد
این جملهٔ معروفی که میگویند: آقا شما اهل بهشتید و به بهشت خواهید رفت، اگر انشاءاللّه راهتان بدهند، این بسیار حرف بهجایی است. ما همه آرزومند بهشتیم، همه در دعاها بهشت را طلب میکنیم؛ گاهی طلب بهشتِ تنها هم ما را قانع نمیکند، دانهدانه خصوصیات آن را هم در دعا میآوریم؛ از حورالعینش و از غذای خوبش و از لَحمِ طَیرَش و غیروذلک، در دعاهایمان ردیف میکنیم. اما خود خدا میگوید ما این بهشت را برای مردم باتقوا آماده کردیم، این سفره را برای یک عده مردم خاصی انداختیم، آنها باید بیایند سر این سفره بنشینند و وارد این منطقه بشوند. آنها کی هستند؟ باتقوایان.
العبد
یک مثال دیگر بزنم. سوار ماشین شدید، دارید میروید سرِ پنجاه فرسخی. اگر این ماشین در راه توقف کرد، شما چه شدید؟ عقب افتادی. جبران این عقبماندگی به چیست؟ به اینکه یکخُرده تندتر بروید، یکخُرده بیوقفهتر بروید، یک مقدار از استراحت، بیشتر صرفِنظر کنید تا در وقت معین به نقطهٔ مورد نظر برسید. واِلّا با نشستن آنجا و گفتن که خدایا من غلط کردم، یک ساعتِ پیش اینجا در قهوهخانه لمیدم و دیر حرکت کردم، خدایا اشتباه کردم، خدایا غلط کردم؛ این کاری از پیش نمیبرد. حالا بالاخره غلط انجام گرفت، زودتر حرکت کن، تندتر برو تا این توقف و تأخیر یک ساعته را جبران کرده باشی. مغفرت الهی اینجوری است.
خدای متعال نمیگوید چون تو گناه کردی، حالا هرچه کار نیک بکنی، ما آن گناه را اصلاً از بین نخواهیم برد، لج نمیکند خدا. «وَ اِنّی لَغَفّارٌ» ما لجباز نیستیم، ما غفاریم. آن گناههایی که انجام گرفت، آن اشتباهاتی که بهوجود آمد، ما حاضریم از آن اشتباهات صرفنظر کنیم، درصورتیکه جبران بشود.
العبد
غفران یعنی التیامدادن و پُرکردن یک خلأ. بدن شما یک جراحتی برمیدارد؛ این ران، این بازو، یک جراحتِ عمیقی برمیدارد، این لایِ گوشت از هم باز میشود؛ اینجا مرهمی به شما میدهند، دارویی میگذارید، ویتامینی مصرف میکنید، آمپولی میزنید؛ تا این میجوشد، تا این میتراود و میزاید، تا بالاخره همجنسِ خود را، آن گوشتِ بدن، آن ماهیچهٔ بدن، همسنخِ خود را کنار خود بهوجود میآورد. تشکیلات بدن شما کار میکند، این زخم پُر میشود، التیام پیدا میکند. این التیام پیداکردنِ یک زخم را، یک جراحت را، در نظرتان نگه بدارید، تا تشبیهش کنم و تمثیل کنم به غفران؛ ببینید غفران چهجوری است.
العبد
روح شما اگر در مقام تمثیل، مانند جسمی باشد، هر گناهی که انجام میدهید، ضربتی بر روح وارد میکند و زخمی بهوجود میآورد. چرا آقا؟ چرا میگوییم گناه ضربت بر روح است؟ برای خاطر اینکه روح باید تعالی پیدا کند و گناه، هر آنچیزی است که روح انسانی را یک گام از تعالی و تکامل مورد نظرش باز میدارد. در مقام مثل و تشبیه، میشود همین زخم زدن، همین شکاف را بر پیکرهٔ روح تو بهوجود آوردن. این گناه که انجام شد، این نقیصه شکل گرفت. شما مالِ مردم خوردید خدایِ نخواسته، آنیکه شُرب خَمر کرد، آنیکه ربا خورد، آنیکه زنا کرد، آنیکه دروغ گفت، آنیکه افترا گفت، با هریک از این کارها، یک شکافی به روحش، به پیکرهٔ روانش وارد آمد، این روحِ او زخمی شد، ناقص شد، از کمال که غایةالآمال است دور افتاد؛ این گناه حالا باید مغفرت پیدا کند.
غفران یعنی چه؟ غفران یعنی این خلأ، این کمبودِ روح، این زخمِ روان، این نقیصهای که در نفس او بهوجود آمده است، این برطرف شود، این را میگویند غفران.
العبد
ای انسانی که برای یک وجب زمین و یک مقدار آب و گِل در فلان منطقهٔ عالم، حاضری سبقت بگیری، حاضری دیگران را عقب بگذاری، حاضری تمام قوا و نیروهایت را بهکار بزنی، استخدام کنی، تا بتوانی در مزایدهٔ فلان زمین، در بهدست آوردن فلان سرمایه، در تصرفکردن فلان مغازه، در گرفتن فلان گوشهٔ فلان مملکت، در دائرکردن فلان کمپانی در فلان منطقهٔ عالم، در تحصیل امتیازات مادیِ هرچه بیشتر؛ برای اینها حاضری مسابقه بدهی، سرعت بگیری، دیگران را عقب بگذاری، اگرچه شرافتها و فضیلتها را هم زیر پا گذاشته باشی، ای انسان! به تو نمیگویند سرعت مگیر، به تو نمیگویند در خانه بخواب، نیروهایت را به کار مزن؛ آنکسیکه به نام دین به تو این سخن را میگوید، دروغ میگوید و نمیداند. دین نمیگوید نیروهایت را متوقف بگذار، دین میگوید سرعت بگیر هرچه بیشتر، مسابقه بده هرچه زیادتر، اما بهسوی چه؟ بهسوی چیزی که شایستهٔ توست، نه بهسوی یک وجب آب و گِل، نه بهسوی فلان مبلغِ ناچیز، نه بهسوی زندگیِ مادی دنیا که هرچه باشد، برای تو کوچک و کم است.
العبد
آنکسانیکه خود را بندهٔ خدا میدانند، اما بندهٔ فرمانِ قانون خدا نیستند، عمل به قانون نمیکنند، ملتزم به لوازم این بندگی نیستند، اینها چطور میتوانند بگویند ما بندهٔ خداییم؟ «اَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسولَ» اطاعت کنید خدا را و رسول را، «لَعَلَّکم تُرحَمونَ» شاید مورد رحم پروردگار قرار گیرید.
رحم خدا یعنی چه؟ مورد رحم خدا قرار گرفتن یعنی چه؟ اینجا یک مقایسهای بکنید بین بیان قرآن و پندار عامیانهٔ ما. ما میگوییم که اگر گناهکاریم، اگر نافرمانی خدا کردیم، اگر به واجبات و تعهدات و تکالیف عمل نکردیم، اگر چنانچه از منطقههای ممنوعهٔ پروردگار پا عقب نکشیدیم؛ فقط یک امیدواری داریم، آن چیست؟ آن رحم خداست. خدا با رحمتش با ما عمل کند، خدا ما را رحم کند، این داعیه و حرف ماست؛ یعنی حرف معمول اجتماع ما و مردم ما این است. رحمت خدا را برای کجا میدانیم؟ برای آنجا که عمل نکردیم. درصورتیکه نافرمانی کردیم، درصورتیکه منطقهٔ ممنوعهٔ خدا را زیر پا لگدکوب کردیم، مسئولیت و تعهدِ الهی را ملاحظه نداشتیم؛ در یکچنین صورتهایی میگوییم: ما که عمل نداریم، مگر خدا رحممان کند.
العبد
رحمت خدا آنوقتیست که یک ملتی به مسئولیتش عمل کند. خدا آنوقتی به مردمی رحم میکند که او را اطاعت کنند، تکالیف خود را انجام بدهند. هفتصد میلیون مسلمان بنشینند به انتظار ابر رحمت پروردگاری که بر سرشان ببارد، آنوقت راهها را باز کنند تا دزدانِ ناموس و غارتگران دین بیایند همه چیزشان را ببرند؛ به امید رحمت خدا بنشینند؟ پس بگو بنشینند حالا!
مهدي احمدي
در استنباط و فهم اصول اسلامی، مدارک و متون اساسی دین، اصل و منبع باشد، نه سلیقهها و نظرهای شخصی یا اندوختههای ذهن و فکر این و آن...
کاربر ۱۹۰۱۳۰۸
۷ ـ بدنهٔ اصلی کتاب و سیر محتوایی آن با چیدن جلسات در کنار هم شکل گرفت؛ اما حیفمان آمد مقدمهای که معظّمله برای انتشار کتابچهٔ مجموعهٔ پلیکپیها نوشتهاند را در این کتاب نیاوریم. هرکسی آن مقدمه را خوانده باشد، با نگاهی به این کتاب تصدیق خواهد کرد، مقدمهٔ معظّمله بیش از آنکه متناسبِ حال آن کتابچه باشد، برای این جلسات و محتوای تبیینشده در آنها به رشتهٔ تحریر درآمده است.
۸ ـ ازآنجاکه آیات متن دائماً تقطیع و تکرار شدهاند، یا در خلال آنها آیهٔ دیگری بهعنوان شاهد مثال آورده شده است، ممکن است خواننده در تشخیص صحیح آیات دچار مشکل بشود. برای حل مشکل، اولاً آیات قرآن با قلمی متفاوت درج شدهاند؛ ثانیاً هنگامیکه معظّمله اولین قسمت از یک دستهٔ آیات را برای ترجمه و شرح میخوانند، در پاورقی، سند آن دسته از آیات آمده است. دراینصورت فقط برای آیاتی که در این بین از جای دیگر خواندهاند، پاورقی درج شده است. برای اینکه روای
کاربر ۴۲۵۵۷۹۵
ـ از دیگر قسمتهای کتاب، پلیکپیهای آن است که در ابتدای هر جلسه، در اختیار حضار قرار میگرفته است. تصاویر آنها را در انتهای جلسهٔ مربوطه قرار دادهایم. معظّمله بعد از نوشتن مطالب مربوط به پلیکپیها، آنها را در اختیار شخصی میگذاشتند تا مطالب ابتدا با خط خوش نوشته شود و بعد، از آن برگه، پلیکپی تهیه شود. سبک و رسمالخط نوشتهٔ پلیکپیها حاکی از آن است که بیش از یک نفر این پلیکپیها را نوشته است. لطف خدا بود که در حین انجام پروژه، هفده عدد از آن پلیکپیها را پیدا کنیم.
کاربر ۴۲۵۵۷۹۵
ـ لحن کلام آیتاللّه خامنهای در جلسات طرح کلی سال ۵۳، با بیان و لحن کلام معظّمله در دوران رهبری تفاوتهایی دارد. ما نیز بر آن شدیم کتاب را طوری تنظیم کنیم که لحن ایشان به مخاطب منتقل شود. لحن کلام ایشان در آن سالها، لحن خطیبی انقلابی است که با شور و حرارتِ بسیار، ایستاده در پشت تریبون، برای جمعی جوان سخن میگویند. کلامشان گرم و گیرا و حرفهایشان تازه و جذاب است. لذا تمام تلاش خود را کردیم تا با درج علائم ویرایشی دقیق، در کنار روانسازی متن، لحن کلام معظّمله را به بهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل کنیم.
۵ ـ مورد دیگری که در انتقال فضای جلسه و شرایط آن دوره کمک میکند، مطالبی حاشیهای است که معظّمله در خلال صحبتهایشان بیان کردهاند. حفظ این مطالب بین بحث اصلی، موجب ایجاد وقفه و در مواردی، ازدسترفتن رشتهٔ کلام است. ازطرفی، در مواردی معظّمله به نکاتی اشاره کردهاند که شنیدن آن برای مخاطب شیرین است و او را تا حدودی از شرایط آن دوره آگاه میکند. برای درج این مطالب، آنها را با قلمی متفاوت، داخل پرانتز قرار دادهایم. خوانندهٔ کتاب مختار است این قسمتها را بخواند یا از آن بگذرد.
کاربر ۴۲۵۵۷۹۵
تنظیم محتوای این کتاب چند کار صورت گرفته است:
۱ ـ بدنهٔ اصلی کتاب از کنار هم قرارگرفتن محتوای جلسات شکل گرفته است. کتاب چهار بخش اصلی به نامهای ایمان، توحید، نبوت و ولایت دارد که ذیل هر بخش جلسات مرتبط آمده است. برای حفظ هویت مستقل جلسات، ابتدای هر جلسه، عنوان جلسه و تاریخ برگزاری جلسه، درج شده است. انتهای هر جلسه نیز با قراردادن پلیکپی آن جلسه مشخص شده است.
۲ ـ برای حفظ سیر محتوای هر جلسه، آنگونه که معظّمله بیان فرموده بودند، از تقطیع کلام ایشان و زدن تیتر خودداری شد. لذا خواننده سیر محتوایی یک جلسه را بهخوبی احساس میکند.
۳ ـ در اکثر نوارهایِ کاست جلسات، جملات ابتداییِ جلسه ضبط نشده است. در صوت یکی، دو جلسه، معظّمله جلسه را با تلاوت چند آیه از آیات منتخبِ آن جلسه آغاز کر
کاربر ۴۲۵۵۷۹۵
دیدم او در سخنرانیهای دورههای طولانی من گشته است و از هر کدام تکّهای را انتخاب کرده که در آن، تصویر آینده و وعدهٔ به آینده و حکومت علوی وجود دارد و از من میخواهد بپرسد الآن هم همان تصویر را در ذهن دارید؟
کاربر ۴۲۵۵۷۹۵
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان