بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیت بازی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیت بازی

بریده‌هایی از کتاب بیت بازی

ویراستار:مینا حامدی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۹۴ رأی
۳٫۸
(۹۴)
آن‌شب که مست بودیم از جام تلخکامی ما را گرفت با هم نیروی انتظامی
Robin
«ساقی و مطرب و می جمله مهیاست، ولی» این وسط جای تو و سی‌دیِ اندی خالی است
سپیده
«درویش را نباشد برگ سرای سلطان» زیرا که او اساساً کوبیده دوست دارد
سپیده
«نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد» گشت عفت همه را باز فراری داده‌ست
بلاتریکس لسترنج
«حکایت لب شیرین کلام فرهاد است» من از معین و ابی هم بدم نمی‌آید
سپیده
دست تنها ادعای کوه کندن کرده است من یقین دارم که این فرهاد شیرین می‌زند
همچنان خواهم خواند...
«همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود» که نام دیگر این پیشه هست علافی
SIR_SARAB
«من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم» گریمش کرده‌اند انگار قبل از فیلمبرداری
"Shfar"
«ای صبا، با ساکنان شهر یزد از ما بگو» تازگی کیفیت قطاب‌هاتان خوب نیست
بلاتریکس لسترنج
«حافظم در مجلسی، دُردی‌کشم در محفلی» خب، تو می‌دانی که من رند دهن‌سرویسی‌ام
بلاتریکس لسترنج
«می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب» دارند پشت میکده پاسور می‌زنند
مصطفی
یک شهر هم دچارت؛ هم کشته ـ مرده تو کی می رسد به بازار لوح فشرده تو؟
مادربزرگ علی💝
«از نامه سیاه نترسم، که روز حشر» همراه خویش لاک غلط‌گیر می‌برم
"Shfar"
«به سرّ جام‌جم آنگه نظر توانی کرد» که دیش گنده خود را کمی بچرخانی
سپیده
«مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو» یادم از دلبر خویش آمد و ابروی تتو
سپیده
«می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب» دارند پشت میکده پاسور می‌زنند
"Shfar"
آن‌شب که مست بودیم از جام تلخکامی ما را گرفت با هم نیروی انتظامی
Ginny
«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود» ز عمق دل بزند زور مثل ژان‌وال‌ژان
مادربزرگ علی💝
«در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند» از بسکه گیر می‌داد نیروی انتظامی
"Shfar"
«زیر شمشیر غمش رقص‌کنان باید رفت» تا بگویند عجب رقص قشنگی دارد
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ

حجم

۴۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۴۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱,۸۰۰
تومان