بریدههایی از کتاب بابا لنگدراز
۴٫۵
(۴۵۷)
«دستم را روی قلبم میگذارم و خداحافظی میکنم.»
j
علت اینکه میل دارند این نامهها نوشته شود اینست که ایشان معتقدند هیچ چیز مثل نامه نمیتواند اصلاحات ادبی و استعداد و قدرت تخیل شخص را برساند
book 🦔 worm
خیال میکنید داستانِ تازهی من کجاست؟ در سبد کاغذ بیکاره. خودم تشخیص دادم که خوب از آب درنیامده و اگر نویسندهای عقیدهاش نسبت به کتاب خودش چنین باشد، وای به قضاوت مردم.
B.A.H.A.R
افتادگی یا تسلیم و رضا یا هر چه میخواهید اسمش را بگذارید علامت سستی و درماندگی است. من پیرو مذهب زندهتر و مبارزتری هستم.
B.A.H.A.R
من کاملاً به آزادی اراده و قوت خواستن خود معتقدم و به نظر من با این عقیده آدم میتواند کوه را از جای تکان دهد، صبر کنید... تا من نویسندهی بزرگی بشوم!
B.A.H.A.R
باباجون لابد از اینکه دختر نیستید خوشحالید و خیال میکنید اینقدر سروصدا راهانداختن برای لباس خیلی احمقانه است، نه؟ شکی نیست که همینطور است ولی تقصیر از خود شماست.
B.A.H.A.R
یواشیواش ممکن است کسی بتواند مرا اغوا کند، ولی هرگز نمیتوان مرا مجبور به کاری کرد.
B.A.H.A.R
شب بخیر بابا، و از اینکه جوجهی شما میخواهد روی پای خود بایستد عصبانی نشوید.
B.A.H.A.R
تنها حسی را که در اطفال تشویق و تقویت میکردند وظیفهشناسی بود. به نظر من بچهها باید یاد بگیرند که هر کاری را با عشق و علاقه انجام دهند نه به خاطر وظیفهشناسی.
B.A.H.A.R
ما مجبور شدیم نصف شب برخیزیم و لباس بپوشیم تا اگر احیاناً عمارت آتش گرفت حاضر باشیم ولی آتش نگرفت و ما دو مرتبه به رختخواب رفتیم.
B.A.H.A.R
در این هوای بهاری که همه چیز آنقدر زیباست و همهجا را سبزه فراگرفته و غنچهها سر درآوردهاند، دلم میخواهد به درس و کار پشت کنم و به دشت و صحرا بگریزم و به طبیعت پناه ببرم. وه که چقدر دشت و صحرا پرماجراست! و لذت زندگی در آمیختن با این ماجراهاست نه نوشتن آنها در کتاب.
B.A.H.A.R
مخصوصاً کاری لذت دارد که آدم بدان علاقه دارد و آن را به تمام کارهای دیگر ترجیح میدهد.
جو مارچ
و حالا همهی اینها را به اضافهی خیلی چیزهای دیگر یاد گرفتهام. با همه اینها تصدیق کنید باید بدوم تا به دیگران برسم، ولی برای من خیلی خوشآیند است که تمام روز به انتظار شب بباشم و آنوقت روی یک ورقه کاغذ بنویسم «مزاحم نشوید» و پشت در بچسبانم و ربدوشامبر قرمز نو با کفشهای سرپایی خزدار خود را بپوشم و تمام نازبالشها را روی نیمکت پشت سرم بگذارم و چراغ برنجی پهلوی دستم را روشن کنم و بخوانم، بخوانم، بخوانم.
جو مارچ
به این تکه گوش کنید، مال استیونسن است.
«آنقدر در دنیا چیزهای جوراجور هست، که یقیناً همه ما مثل پادشاه سعادتمند خواهیم بود.»
و این راست است. دنیا پر از شادی است، در صورتی که هر چه پیش آید انسان قبول کند. فقط سرِّ موفقیت در اینست که انسان کمتوقع باشد
Fateme Soltani
مادر ژولیا از «روتر فورد»هاست که با هانری هشتم قرابت سببی داشتند. از طرف پدری نسبت آنها به «حضرت آدم» میرسد خلاصه وقتی که به شجرهنامهی ژولیا نگاه کنید میبینید در سربلندترین شاخهها، میمونی از عالیترین نژادها که مویش مثل ابریشم نرم است و دم فوقالعاده درازی دارد
Fateme Soltani
بعضی از دخترها پس از اتمام امتحانات کتابهای خود را میفروشند، ولی من خیال دار آنها را نگه دارم و بعد از اینکه فارغالتحصیل شدم آنها را قطار در دولابچهای بگذارم که نمونهی معلوماتم باشد و در صورت لزوم بدانها مراجعه کنم، مثل اینکه اینطوری راحتتر است تا اینکه آدم بخواهد مطالب را در مغز خود نگاه دارد.
Mohammad Jamshidpour
من معتقدم که مهمترین خصوصیت آدمی قوهی تخیل و تصور است، برای اینکه آدم میتواند خودش را به جای دیگری فرض کند. این خصوصیت آدم را مهربان و دلسوز و فهمیده میکند و من معتقدم که باید این صفت را در اطفال تقویت کرد
سیزده
شاید صحیح نباشد که من بنویسم «با یک دنیا محبت» اگر چنین است معذرت میخواهم، ولی آخر من باید یک نفر را دوست بدارم و باید بین شما و مادام لیپت یکی را انتخاب کنم بنابراین بابا جون عزیزم، شما باید این بار را به دوش بکشید
|ݐ.الف
راستی بابا خیلی اوقاتتان تلخ میشود اگر آخر سر من به جای نویسندهی بزرگ، یک دختر عادی از آب درآیم؟
عضوی از قبیله لیلی ها
به نظر من بچهها باید یاد بگیرند که هر کاری را با عشق و علاقه انجام دهند نه به خاطر وظیفهشناسی.
samin
حجم
۸۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۸۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان