من عشق تو را به جان خریدم، سارا!
دنبال تو تا خدا دویدم، سارا!
دارا همهی انارها را دزدید
من باز به تو دیر رسیدم سارا!
مادربزرگ علی💝
من از لج آن مرد تو را خواهم کشت
با این نفس سرد تو را خواهم کشت
سارا ـ خودمان ایم ـ تو هم نامردی
من بی بُر و برگرد تو را خواهم کشت
گیسو
افتاده به پشت، لاکپشتی که منم
دشنام مجسم درشتی که منم
چون لکهی ننگ تا ابد خواهد ماند
بر صورت مرگ جای مشتی که منم
مهران کاسبوطن
دیوانه و بتپرستِ سارا این شعر
مجنون و خراب و مستِ سارا این شعر
با خون انار مینویسم آن را
لطفاً برسد به دستِ سارا این شعر
گیسو
ای بی هنر هزل! تو را خواهم کشت
بی خاصیت رذل! تو را خواهم کشت
کم دور و بر انار سارا بپلک!
دارا! به اباالفضل تو را خواهم کشت
گیسو
دستور بده که صندلی را بکشند
دستور بده که صندلی را بکشند
ما منت مرگ را نخواهیم کشید
دستور بده که صندلی را بکشند
مهدی فیروزان
دستور بده که صندلی را بکشند
دستور بده که صندلی را بکشند
ما منت مرگ را نخواهیم کشید
دستور بده که صندلی را بکشند
مهدی فیروزان
بگذار دچار خودپریشی باشند
دنبال نژاد و قوم و خویشی باشند
هرچند که گرگ میوزد از هر سو
چشمان تو بهتر است میشی باشند
احمد سبحان
شب آمده روی باورم روییده
بر روی تمام پیکرم روییده
یک حفره که ناگهان دهان واکرده،
یک هیچ بزرگ در سرم روییده
محمدرضا
داریم میان چالهها میگردیم
در دور و بر تفالهها میگردیم
چون گربه به دنبال خوراکی مانده
عمریست سر زبالهها میگردیم
مهدی فیروزان