تو، فقط تو بودی که باعث میشدی احساس سرزندگی کنم گیب. نمیتوانم احساسم را در قالب کلمات بیان کنم. وقتی تو کنارم بودی دنیا انگار بزرگتر میشد، پر میشد از موقعیتهای مختلف. من هم زیرکتر، جذابتر و زیباتر میشدم. تو مرا جوری میدیدی که هیچکس دیگری نمیدید. تو تمام جنبههای شخصیتی مرا میشناختی و نمیخواستی تغییرم دهی. تو مرا با همان ویژگیهایی که داشتم میخواستی، اما درن مرا برای ویژگیهایی که خودش دوست داشت میخواست. گمان میکنم بهترین راه توصیف رابطهمان هم همین است. برای همین مجبور بودم ذره ذره توانم را به کار بگیرم تا خودم را قانع کنم که با تو تماسی نگیرم و با تو نباشم. اما اگر قرار بود در این بین آسیبی به بچههایم برسد هیچگاه نمیتوانستم خودم را ببخشم. حتی اگر قرار بود تا آخر عمرم در احساسهای خوب و دلپذیر غرق شوم.
maedeh