بریدههایی از کتاب دیلماج
۴٫۱
(۳۱۶)
فقر جهل میآورد و جهل فقر. اما این هر دو حاصل ضعفاند؛ ضعف در برابر تقدیری که دیگران رقم میزنند. نخست باید تقدیر خود را به دست بگیریم و بعد...
عبدالله قهری
فقر این ملت مقدم بر جهلشان است و یا جهلشان مقدم بر فقرشان؟
عبدالله قهری
ما ملت تنبلی هستیم. در همه چیز و همه کارمان. و از جمله در تاریخنویسیمان. حوصلهٔ فکر کردن نداریم. حوصلهٔ تحقیق و به دست آوردن حقیقت را نداریم. هیچ کس هم چنین چیزی از ما نمیخواهد. به خاطر همین شخصیتهای تاریخیمان همیشه یک شکل دارند. هیچ وقت چیزی به شناخت ما از آنها اضافه نمیشود.
عبدالله قهری
از یکی دو رهگذر دربارهٔ چگونگی اوضاع پرسش کردم. گفتند که بیشتر اهالی در میدان توپخانه جمع شدهاند تا اعدام شیخ فضلالله مجتهد بزرگ شهر را تماشا کنند. پرسیدم سبب اعدام او چیست؟ گفتند طرفداری از استبداد و سد راه مشروطه.
لیان
حال اهل دربار همان بود که بود. قطاری چاپلوس و کاسهلیس که پیوسته بهجا و نابهجا و در هر مناسبت میخواندند "صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
لیان
«عشق آوای دلکشی است که هر غروب آن هنگام که روشنی پا به راه رفتن میگذارد و هراس هجوم تاریکی در دلها جا میگیرد، در گوشت مینشیند و بی اینکه بدانی از کجاست شیدایت میکند، عجیب آنکه صداهای دیگر ملولت میسازد و این یکی صفایت میدهد.»
لیان
از نوشتن چیزی عاید نمیشود. رعیت جملگی بیسوادند و توان درک نوشتهای را ندارند تا در ایشان اثر کند. شاه و درباریان نیز جهل و فقر را در میان خلق و خوشتر میدارند چرا که حکومت بر مردم جاهل بسیار آسانتر است از حکومت بر مردمی که بدانند و پیوسته حق خود را مطالبه کنند.
Danial Mnt
اهل شهر از پیر و جوان و زن و مرد با لباسهای زیبا و پر آذین جمله محیای جشن شکرانه اول اکتوبر بودند.
معصومه توکلی
با کمک او هر از مدتی شکم خود سیر میکردم و دینارهای مرهمتیاش را به زندانبانان میدادم تا فیالمثل برای ساعتی کند از پایم بردارند و یا قفل زنجیر را از دو حلقه پایینتر ببندند که شُلتر باشد و روزی یک بار بیشتر برای قضای حاجت روانهٔ بیرونم کنند.
معصومه توکلی
آن دسته از جوامع که به مدنیت مترقی رسیده و قانون بشری به قدر نیاز و کفایت در آن حکمفرماست و همهٔ امور بر پایهٔ آن بهراحتی و بیهیچ خللی میگذرد به دین و دستورات آن نیازی ندارند. چرا که نظم و قوانین آدمیت ایشان را از هر دستور دیگری بینیاز ساخته است.
♥︎ Sara ♥︎
و این به دست نمیآمد مگر از راه آزادی از قیود ارباب کلیسا و هر آنچه که سدکنندهٔ راه ترقی و پیشرفت بشر است.
♥︎ Sara ♥︎
آنقدر گریستم که خوابم برد.
♥︎ Sara ♥︎
عشق زیبا نیست چرا که خود طالب زیبایی و جمال است و تحصیل حاصل از اصل باطل. اگر عشق زیبا بود در پی زیبایی نمیگشت.
Niloufar
پس عشق نیز تمنایی است همچون تمنای طعام گرسنگان را و تمنای سقف در راهماندگان را، و البته از پی آن دو و نه پیش از آنها که آدم گرسنه را عشق نمیتوان بودن. همچنانکه انسان در معرض بلا را.
Niloufar
اینجا اگر جلوی نانوایی بایستی و بگویی پول ندارم لقمهای نان را اگر نانوا به تو ندهد مشتریان خواهند داد، چه بهشتی میشد ایران اگر حاکمانش اهل بودند.
Niloufar
حکومت بر مردم جاهل بسیار آسانتر است از حکومت بر مردمی که بدانند و پیوسته حق خود را مطالبه کنند.
Niloufar
«به هیچ دینی نباید تعصب داشت. آنچه مهم است دستورات اخلاقی است نه مبنای اعتقادی که چه کسی پیامبر بر حق است و آداب عبادت خداوند کدام است. این همه در دنیای امروز و در جوامع مترقیهٔ دیگر محل بحث نیست. چه میزان فهم و درک بشر از جهان به آن پایه رسیده که دیگر برای ادامهٔ حیات خود به مساعدت جهان غیب محتاج نیست. آنچه مهم است رفاه بشر و رفع حوائج اوست و نه بیشتر.»
wraith
«ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
بازیچه همی کنیم بر نطع وجود
افتیم به صندوق عدم یکیک باز
عجیب است که خیام هشتصد سال پیش از من این را به نیکی دریافته بود و من با همهٔ علومی که امروز هست و آن روز نبود این نمیدانستم. اختیار ما در این جهان توهمی بیش نیست. هر گاه که دست به عملی میبریم که به ظاهر برخاسته از اراده و اختیار ماست و مجدانه در برآوردن خواسته خود میکوشیم، چون نیک بنگریم درخواهیم یافت که خواست و ارادهٔ دیگری را بر میآوریم بیآنکه خود ملتفت باشیم.»
wraith
که اول رمز ترقی مغربزمین جستوجوی سعادت انسان نه در آسمان که در زمین است. تا آن زمان که زمام اختیار اهل یوروپ در کف ارباب کلیسا بود ایشان مردم را پیوسته به انابه و زاری و رجوع به فقر و دوریگزینی از علم و دانش ملزم میکردند. لکن چون اهل علم برایشان تفوق یافته و رسوم کلیسا به یک سو نهاده شد رفتهرفته وضع مردم رو به ترقی نهاده آسودگیشان فزونی گرفت و آنقدر بر طریق تمدن و دانش جلو رفتند که از دیگر ملل به مراتب پیشی گرفته امروز پرچم برتری ایشان در تمام عالم در اهتزاز است. و این به دست نمیآمد مگر از راه آزادی از قیود ارباب کلیسا و هر آنچه که سدکنندهٔ راه ترقی و پیشرفت بشر است. پس آزادی از مهمترین و اصلیترین حوائج انسان برای ترقی و پیشرفت است و از پس آن قانون است که در عین آزادی جلوی هرجومرج و ناامنی را گرفته و
wraith
زمانی رسید که زئوس خدای خدایان در پی آن بر آمد که ثناگویان خود را فزونی دهد. پس آدمیان را از میان به دو نیم کرد. نرینهای و مادینهای. از آن پس درد فراق و دوری در همهٔ آدمیان پدیدار شد. هر زن و هر مردی در پی آن بر آمد تا نیمهٔ گمشدهٔ خود را باز یابد و با اتصال به او خویش را از درد فراق رهایی داده به کمال برساند. اما ای عزیز اگر ارادهای بزرگ چون خدای خدایان بر فراق باشد با ارادهٔ چون من و تویی وصل ممکن نمیشود. ای بسا نیمهٔ گمشدهٔ تو نه در این سو که در آن سوی دنیا، جایی که نمیدانی کجاست باشد. جایی که هیچگاه پای تو به آن نخواهد رسید و آن نیمهٔ گمشده هیچگاه تو را در نخواهد یافت. پس درد فراق درد ابدی آدمیان است که آن را التیامی نیست.»
کاربر ۹۴۸۶۵۵
حجم
۱۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان