بریدههایی از کتاب دیلماج
۴٫۱
(۳۱۶)
«اگر امید به وصل در دل عاشق باشد و معشوق را دور از دست نینگارد در هجران لذتی است که در وصل نیست. چرا که اصل عاشقی در هجران است و عشق را معنایی جز فراق نیست.»
afsaneh_&_fatemeh
«اگر همین کلمه آزادی در مملکت ما محقق شود وضع بدان پایه رسد که گرگ و میش در کنار یکدیگر در جوی آب بخورند و هر چه دربارهٔ دوران پس از ظهور بقیةالله اعظم گفتهاند در منظر چشم همگان آشکار گردد.»
azar
«روزگاری میپنداشتم که میرزاتقیخان ثانی خواهم شد، میپنداشتم که ایران به دست من روی سعادت و ترقی را خواهد دید، حال میبینم که راه سعادت خود را هم گم کردهام.»
نوید
«قدمای یونان را اعتقاد بر این بود که آدمیان در آغاز نفوسی بودند نرینه و مادینه توأمان. مرد و زنی در کار نبود. لکن زمانی رسید که زئوس خدای خدایان در پی آن بر آمد که ثناگویان خود را فزونی دهد. پس آدمیان را از میان به دو نیم کرد. نرینهای و مادینهای. از آن پس درد فراق و دوری در همهٔ آدمیان پدیدار شد.
Hessam Shahbazi
«قدمای یونان را اعتقاد بر این بود که آدمیان در آغاز نفوسی بودند نرینه و مادینه توأمان. مرد و زنی در کار نبود. لکن زمانی رسید که زئوس خدای خدایان در پی آن بر آمد که ثناگویان خود را فزونی دهد. پس آدمیان را از میان به دو نیم کرد. نرینهای و مادینهای. از آن پس درد فراق و دوری در همهٔ آدمیان پدیدار شد. هر زن و هر مردی در پی آن بر آمد تا نیمهٔ گمشدهٔ خود را باز یابد و با اتصال به او خویش را از درد فراق رهایی داده به کمال برساند. اما ای عزیز اگر ارادهای بزرگ چون خدای خدایان بر فراق باشد با ارادهٔ چون من و تویی وصل ممکن نمیشود. ای بسا نیمهٔ گمشدهٔ تو نه در این سو که در آن سوی دنیا، جایی که نمیدانی کجاست باشد. جایی که هیچگاه پای تو به آن نخواهد رسید و آن نیمهٔ گمشده هیچگاه تو را در نخواهد یافت. پس درد فراق درد ابدی آدمیان است که آن را التیامی نیست.»
nina61
«آنقدر در معنی عشق و حالات مردم این روزگار و فیالجمله وضع دنیا و مافیها اندیشه کردم تا روشنم شد که در این دنیای بیاعتبار هیچ چیز را دلبستگی نشاید و هیچ عشقی به قدر عمر عاشق و معشوق نپاید.»
parisa
خوشبخت کسی که وابستگیاش به این دنیا کمتر است و روی سعادت را در جهان دیگر که آن اصل است خواهد دید.»
قاصدک
ما ملت تنبلی هستیم. در همه چیز و همه کارمان. و از جمله در تاریخنویسیمان. حوصلهٔ فکر کردن نداریم. حوصلهٔ تحقیق و به دست آوردن حقیقت را نداریم.
قاصدک
در یک سوی این شهر سفرهها را با شراب ارغوانی و کلوچه زعفرانی زینت میدهند و در سوی دیگر کودکان گرسنه بر دامان مادرهایشان جان میدهند
پوریا
البته حق داری، همهٔ واقعیتهای زندگی همین گونهاند، ما تنها ظاهری از آنها را میبینیم اما از آنچه پشت پرده است بیخبریم
azar
«امروز به میرزاملکمخان دربارهٔ پسانداز خود گفتم. گفتم "از پس دو ماه کار چیزی قریب به هشتاد لیره اندوخته دارم که در اتاق خود زیر تخت در صندوقچهای کوچک نهادهام." استادم خندهای کرد و با نگاهی عاقلاندرسفیه گفت: "چرا زیر تخت؟ مگر اینجا هم ایران است که هر کس اندوخته خود را در هفت سوراخ قایم کند و نگذارد سود آن عاید دیگران شود."
از گفتهٔ ایشان چیزی متوجه نشدم، پرسیدم: "یعنی میگویید چه کنم؟"
ملکمخان گفت: "اینجا هیچ کس پولش را در خانه نگه نمیدارد. پول را باید وارد بازار کار کرد و گذاشت که دیگران از قبل آن عایدی ببرند و در عوض سهم خود را از این عایدی گرفت
azar
زندگینامهٔ خودنوشت میرزایوسف، در کنار رسالات سهگانهٔ بهجامانده از او به نامهای رسالهٔ عشقیه، در حصول آزادی و طریق آدمیت میتواند تصویر جامعی از نحوهٔ تفکر میرزایوسف به ما ارائه کند
قمار عاشقانه
اگر شعور دارید و حق زندگی میخواهید قانون بخواهید. اگر آدم هستید قانون بخواهید.
Reza Javan
در مملکتی که هیچ کس مأذون نباشد لفظ قانون و اسم حقوق را به زبان بیاورد. در ملکی که مال و جان و ناموس و تمام زندگی خلق موقوف به بوالهوسی رؤسا باشد. در ملکی که هر جاهل و نانجیب بتواند بر مسند وزارت خود را مالک رقاب کل ملت قرار بدهد. در آن ملک همت ملوکانه و عدالت ظلالهی چه معنی خواهد داشت.
Reza Javan
"حال که به بند کشیدن کتابخوانها هر جاهل و بیپایهای را به نوایی میرساند. این را هم باید از محسنات کتاب دانست."
Reza Javan
گفت که از نوشتن چیزی عاید نمیشود. رعیت جملگی بیسوادند و توان درک نوشتهای را ندارند تا در ایشان اثر کند. شاه و درباریان نیز جهل و فقر را در میان خلق و خوشتر میدارند چرا که حکومت بر مردم جاهل بسیار آسانتر است از حکومت بر مردمی که بدانند و پیوسته حق خود را مطالبه کنند. پس ایشان هم بر حقایق چشم میبندند و در پی خوشگذرانی و عیش خود هستند.
Reza Javan
«او که در سراسر عمر احدی را آزار نداده بود چنان زجری در روزهای آخر عمر کشید که سندی بر بیرحمی و بیحسابی روزگار باشد.»
Reza Javan
در یک سوی این شهر سفرهها را با شراب ارغوانی و کلوچه زعفرانی زینت میدهند و در سوی دیگر کودکان گرسنه بر دامان مادرهایشان جان میدهند».
Reza Javan
«میرزاملکمخان را اعتقاد بر آن بود که اول رمز ترقی مغربزمین جستوجوی سعادت انسان نه در آسمان که در زمین است. تا آن زمان که زمام اختیار اهل یوروپ در کف ارباب کلیسا بود ایشان مردم را پیوسته به انابه و زاری و رجوع به فقر و دوریگزینی از علم و دانش ملزم میکردند. لکن چون اهل علم برایشان تفوق یافته و رسوم کلیسا به یک سو نهاده شد رفتهرفته وضع مردم رو به ترقی نهاده آسودگیشان فزونی گرفت و آنقدر بر طریق تمدن و دانش جلو رفتند که از دیگر ملل به مراتب پیشی گرفته امروز پرچم برتری ایشان در تمام عالم در اهتزاز است. و این به دست نمیآمد مگر از راه آزادی از قیود ارباب کلیسا و هر آنچه که سدکنندهٔ راه ترقی و پیشرفت بشر است. پس آزادی از مهمترین و اصلیترین حوائج انسان برای ترقی و پیشرفت است و از پس آن قانون است که در عین آزادی جلوی هرجومرج و ناامنی را گرفته و حقوق هر انسان را برای او محفوظ میدارد.»
آرمین بهاری
به نظر تو فقر این ملت مقدم بر جهلشان است و یا جهلشان مقدم بر فقرشان؟
Niloufar
حجم
۱۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان