بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیلماج | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیلماج

بریده‌هایی از کتاب دیلماج

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۱از ۳۱۶ رأی
۴٫۱
(۳۱۶)
«به هیچ دینی نباید تعصب داشت. آنچه مهم است دستورات اخلاقی است نه مبنای اعتقادی که چه کسی پیامبر بر حق است و آداب عبادت خداوند کدام است. این همه در دنیای امروز و در جوامع مترقیهٔ دیگر محل بحث نیست. چه میزان فهم و درک بشر از جهان به آن پایه رسیده که دیگر برای ادامهٔ حیات خود به مساعدت جهان غیب محتاج نیست. آنچه مهم است رفاه بشر و رفع حوائج اوست و نه بیشتر.»
azar
چه بهشتی می‌شد ایران اگر حاکمانش اهل بودند.
azar
سپس به مصادیق وجود آزادی در تمدن مغرب زمین می‌پردازد: «مدنیت مترقیه و انصاف و انتظام ملک در غرب یکسره به برکت وجود آزادی است. هر کس هر چه بخواهد موافق قانون عمل می‌کند و به عمل هر که بخواهد اعتراض می‌کند. وزرا و امرا و حتی پادشاهان قدرت آن ندارند که مرغی را به ناحق بکشند. اگر فی‌المثل پادشاه در غیر موسم شکار به طیور و وحوش صحرایی تفنگی اندازد او را حتماً به محکمهٔ شرع برده حد بر او جاری می‌کنند.»
azar
اگر شعور دارید و حق زندگی می‌خواهید قانون بخواهید. اگر آدم هستید قانون بخواهید.
Hessam Shahbazi
معمار آفرینش این جهان را همچون بنایی تو در تو خلق کرده که هر کس تنها به قدر فهم خود تا نقطه‌ای از آن را می‌شناسد. بعضی در همان کنار در می‌مانند و مدام بلندای این بنای دیدنی را نگاه می‌کنند و در همان کنار در جان می‌سپارند، بعضی از در می‌گذرند و وارد سرسرا می‌شوند و با سرخوشی از این ورود در گوشه‌ای می‌نشینند و آیندگان و روندگان را نظاره می‌کنند تا مرگ‌شان فرا برسد. اما عده‌ای آن‌قدر جسورند که از پله‌ها بالا می‌روند به همهٔ طبقات و همهٔ اتاق‌ها سرک می‌کشند و به راز پایه‌گذاری این بنای مرتفع پی می‌برند.
azar
«انسان باید بتواند آزادانه اندیشیده حاصل اندیشه‌های خود را سرلوحهٔ اعتقادش قرار دهد. سپس عقاید خود را آزادانه به زبان آورده دیگران را نیز به آن دعوت کند و دیگران نیز در نهایت آزادی بتوانند به او گرویده و یا از گرویدن اعراض کنند.
azar
زندگی ما خیلی چیزها هست که فی‌الواقع در بودن و نبودشان نمی‌توان حکمی به قطعیت داد. نمی‌دانیم که هستند یا نه. حرام کردن زندگی در پای این چیزها کار آدم‌های فرومایه است."
azar
به خود گفتم همهٔ روزهایی که من به انزوا گذراندم زندگی از حرکت نماند. همه در پی کار خود بودند اگر می‌مردم هم چیزی عوض نمی‌شد.
♥︎ Sara ♥︎
تو هم اندیشه کن اگر امروز من نتوانستم. فردا تو خواهی توانست. این تقدیر را می‌توان شکست.»
سلام
«اگر امید به وصل در دل عاشق باشد و معشوق را دور از دست نینگارد در هجران لذتی است که در وصل نیست. چرا که اصل عاشقی در هجران است و عشق را معنایی جز فراق نیست.»
Elias Rahmati
چه بهشتی می‌شد ایران اگر حاکمانش اهل بودند
hooman
خوشا آن دم که بعد از روزگاری به امیدی رسد امیدواری
la lumière
«خوبی و بدی در این جهان هیچ کدام فی‌نفسه موجود نیست. بل نظر و صلاح ما نسبت به هر چیز اعتبار خوبی و بدی آن چیز است. مردی که خانه‌ای را غارت می‌کند و خود را به نوایی می‌رساند بی‌شک به زعم خود عمل نیکی انجام داده و آنکه در این میان مال خود را می‌بازد فریاد برمی‌آورد که این عمل ناشایست است و آنکه بالاتر از این دو نگاه می‌کند فی‌الجمله صلاح نوعی آدمی را می‌بیند و اگر این غارت در نهایت به سود آدمیان باشد پسندیده است و اگر نباشد ناپسند. و ای بسا عملی در زمانی و مکانی خوب و در زمان و مکانی ناپسند افتد.»
azar
اگر شعور دارید و حق زندگی می‌خواهید قانون بخواهید. اگر آدم هستید قانون بخواهید.
azar
و لحظه‌ای اندیشیدم فهمیدم که این عشق است. همان که بارها درباره‌اش خوانده و شنیده بودم. همان سعادتی که به همه رو نمی‌کند.
azar
روزگاری می‌پنداشتم که میرزاتقی‌خان ثانی خواهم شد، می‌پنداشتم که ایران به دست من روی سعادت و ترقی را خواهد دید، حال می‌بینم که راه سعادت خود را هم گم کرده‌ام.
محمدجواد
گاه‌گاه کوچه‌ها و خیابان‌های اینجا را با آنچه در فرنگ دیده‌ام مقایسه می‌کنم، حاصل این مقایسه دردناک است. ما هیچ‌گاه به پایهٔ آن دیار نخواهیم رسید. اما در خون مردم اینجا چیزی هست که آنجا یافت نمی‌شود، اینجا اگر قحطی نباشد. اگر مردم مختصر معاش خود را داشته باشند، زندگی به‌سختی فرنگ نیست اینجا ابول پلویی هر روز به ده نفر مسکین غذای مجانی می‌دهد، پس ماندهٔ غذای مشتریانش هم یکسره از آنِ فقراست. اینجا اگر جلوی نانوایی بایستی و بگویی پول ندارم لقمه‌ای نان را اگر نانوا به تو ندهد مشتریان خواهند داد، چه بهشتی می‌شد ایران اگر حاکمانش اهل بودند.
Nafiseh R
«فقر جهل می‌آورد و جهل فقر. اما این هر دو حاصل ضعف‌اند؛ ضعف در برابر تقدیری که دیگران رقم می‌زنند. نخست باید تقدیر خود را به دست بگیریم و بعد...»
صدف
اگر شعور دارید و حق زندگی می‌خواهید قانون بخواهید. اگر آدم هستید قانون بخواهید.
tayebeh hassani
«عشق آوای دلکشی است که هر غروب آن هنگام که روشنی پا به راه رفتن می‌گذارد و هراس هجوم تاریکی در دل‌ها جا می‌گیرد، در گوشت می‌نشیند و بی اینکه بدانی از کجاست شیدایت می‌کند، عجیب آنکه صداهای دیگر ملولت می‌سازد و این یکی صفایت می‌دهد.»
کاربر ۱۴۱۴۱۷۲

حجم

۱۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان