بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیلماج | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیلماج

بریده‌هایی از کتاب دیلماج

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۱از ۳۱۶ رأی
۴٫۱
(۳۱۶)
"حال که به بند کشیدن کتابخوان‌ها هر جاهل و بی‌پایه‌ای را به نوایی می‌رساند. این را هم باید از محسنات کتاب دانست."
Mobina Mohamadi
چه بهشتی می‌شد ایران اگر حاکمانش اهل بودند.»
زهرا
آن دو دربارهٔ عشق هم صحبت کرده‌اند: «میرزاعبدالوهاب‌خان را اعتقاد بر آن بود که عاشق بر معشوق چون گرگ بر گوسفند می‌نگرد. او را سودایی جز تصاحب و دریدن معشوق در سر نیست. آنچه عاشق از وصال معشوق می‌طلبد نیل به آمال خویش است نه سعادت معشوق. عشق زیبا نیست چرا که خود طالب زیبایی و جمال است و تحصیل حاصل از اصل باطل. اگر عشق زیبا بود در پی زیبایی نمی‌گشت.»
Farimoon
«میرزاملکم‌خان را اعتقاد بر آن بود که اول رمز ترقی مغرب‌زمین جست‌وجوی سعادت انسان نه در آسمان که در زمین است. تا آن زمان که زمام اختیار اهل یوروپ در کف ارباب کلیسا بود ایشان مردم را پیوسته به انابه و زاری و رجوع به فقر و دوری‌گزینی از علم و دانش ملزم می‌کردند. لکن چون اهل علم برای‌شان تفوق یافته و رسوم کلیسا به یک سو نهاده شد رفته‌رفته وضع مردم رو به ترقی نهاده آسودگی‌شان فزونی گرفت و آن‌قدر بر طریق تمدن و دانش جلو رفتند که از دیگر ملل به مراتب پیشی گرفته امروز پرچم برتری ایشان در تمام عالم در اهتزاز است. و این به دست نمی‌آمد مگر از راه آزادی از قیود ارباب کلیسا و هر آنچه که سدکنندهٔ راه ترقی و پیشرفت بشر است.
کیمیا
خوشبخت کسی که وابستگی‌اش به این دنیا کمتر است و روی سعادت را در جهان دیگر که آن اصل است خواهد دید.»
Mobina Mohamadi
اختیار ما در این جهان توهمی بیش نیست. هر گاه که دست به عملی می‌بریم که به ظاهر برخاسته از اراده و اختیار ماست و مجدانه در برآوردن خواسته خود می‌کوشیم، چون نیک بنگریم درخواهیم یافت که خواست و ارادهٔ دیگری را بر می‌آوریم بی‌آنکه خود ملتفت باشیم
محمدحسن
اجازه بده آخرین درس دربارهٔ مدنیت غرب را به تو بیاموزم: به هر کس پول دادی حتماً از او رسید بگیر."
محمدحسن
اگر همین کلمه آزادی در مملکت ما محقق شود وضع بدان پایه رسد که گرگ و میش در کنار یکدیگر در جوی آب بخورند و هر چه دربارهٔ دوران پس از ظهور بقیة‌الله اعظم گفته‌اند در منظر چشم همگان آشکار گردد.
hooman
آنان که در ثروت و غنا هستند روی آرامش واقعی نمی‌بینند از برای آنکه پیوسته در حرص جمع مال بیشتر و حراست از آنچه اندوخته‌اند به سر می‌برند و آنان که فقیرند اگر نیک نظر کنند در خود آرامشی می‌بینند که هیچ گنجی را در ارزش با آن برابری نیست.
محمدحسن
ما هیچ‌گاه به پایهٔ آن دیار نخواهیم رسید. اما در خون مردم اینجا چیزی هست که آنجا یافت نمی‌شود، اینجا اگر قحطی نباشد. اگر مردم مختصر معاش خود را داشته باشند، زندگی به‌سختی فرنگ نیست اینجا ابول پلویی هر روز به ده نفر مسکین غذای مجانی می‌دهد، پس ماندهٔ غذای مشتریانش هم یکسره از آنِ فقراست. اینجا اگر جلوی نانوایی بایستی و بگویی پول ندارم لقمه‌ای نان را اگر نانوا به تو ندهد مشتریان خواهند داد، چه بهشتی می‌شد ایران اگر حاکمانش اهل بودند
Niloufar
«فقر جهل می‌آورد و جهل فقر. اما این هر دو حاصل ضعف‌اند؛ ضعف در برابر تقدیری که دیگران رقم می‌زنند. نخست باید تقدیر خود را به دست بگیریم و بعد...» و یکباره به من نگاه کرد و گفت: «اول فقر را از بین ببریم یا جهل را؟»
محمدحسن
درد فراق درد ابدی آدمیان است که آن را التیامی نیست.
محمدحسن
رعیت جملگی بی‌سوادند و توان درک نوشته‌ای را ندارند تا در ایشان اثر کند. شاه و درباریان نیز جهل و فقر را در میان خلق و خوش‌تر می‌دارند چرا که حکومت بر مردم جاهل بسیار آسان‌تر است از حکومت بر مردمی که بدانند و پیوسته حق خود را مطالبه کنند. پس ایشان هم بر حقایق چشم می‌بندند و در پی خوشگذرانی و عیش خود هستند.
hooman
آنان که در ثروت و غنا هستند روی آرامش واقعی نمی‌بینند از برای آنکه پیوسته در حرص جمع مال بیشتر و حراست از آنچه اندوخته‌اند به سر می‌برند و آنان که فقیرند اگر نیک نظر کنند در خود آرامشی می‌بینند که هیچ گنجی را در ارزش با آن برابری نیست.
hooman
ای عزیز اگر اراده‌ای بزرگ چون خدای خدایان بر فراق باشد با ارادهٔ چون من و تویی وصل ممکن نمی‌شود. ای بسا نیمهٔ گمشدهٔ تو نه در این سو که در آن سوی دنیا، جایی که نمی‌دانی کجاست باشد. جایی که هیچ‌گاه پای تو به آن نخواهد رسید و آن نیمهٔ گمشده هیچ‌گاه تو را در نخواهد یافت. پس درد فراق درد ابدی آدمیان است که آن را التیامی نیست.
hooman
چرا که حکومت بر مردم جاهل بسیار آسان‌تر است از حکومت بر مردمی که بدانند و پیوسته حق خود را مطالبه کنند
Niloufar
«اگر امید به وصل در دل عاشق باشد و معشوق را دور از دست نینگارد در هجران لذتی است که در وصل نیست. چرا که اصل عاشقی در هجران است و عشق را معنایی جز فراق نیست.»
neutrinok
در محلهٔ عودلاجان در نیمه‌های شب پس از پایان همه سروصداها یک نفر که هنوز معلوم نیست چه کسی بوده با اثر زغال روی بیشتر از پنجاه دیوار محله می‌نویسد "من عاشق شده‌ام". صبح فردا جمعی از اهالی غیور محل که خود سواد خواندن نداشتند پس از اینکه توسط افراد باسواد از موضوع باخبر می‌شوند برآشفته شده بنای داد و فریاد گذاشته و در پی یافتن نویسنده برمی‌آیند. خصوصاً آن‌ها که دختران جوان در خانه دارند
ravansorkh
سر گذرها شترها با بار بته ایستاده بودند و صاحبان آن‌ها که از دهات اطراف آمده بودند با صدای بلند مردم را به خریدن بته و افروختن آن در شب چهارشنبه آخر سال می‌خواندند. مردم هم بته‌ها را با اشتیاق می‌خریدند و در میان کوچه‌ها و بیرونی خانه‌ها کپه‌کپه می‌چیدند تا مهیای آتش زدن به هنگام غروب باشد.
ravansorkh
گاه‌گاه کوچه‌ها و خیابان‌های اینجا را با آنچه در فرنگ دیده‌ام مقایسه می‌کنم، حاصل این مقایسه دردناک است. ما هیچ‌گاه به پایهٔ آن دیار نخواهیم رسید. اما در خون مردم اینجا چیزی هست که آنجا یافت نمی‌شود، اینجا اگر قحطی نباشد. اگر مردم مختصر معاش خود را داشته باشند، زندگی به‌سختی فرنگ نیست اینجا ابول پلویی هر روز به ده نفر مسکین غذای مجانی می‌دهد، پس ماندهٔ غذای مشتریانش هم یکسره از آنِ فقراست. اینجا اگر جلوی نانوایی بایستی و بگویی پول ندارم لقمه‌ای نان را اگر نانوا به تو ندهد مشتریان خواهند داد، چه بهشتی می‌شد ایران اگر حاکمانش اهل بودند.»
پوریا

حجم

۱۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان