بریدههایی از کتاب دریاچهی متروک
۳٫۹
(۸۱)
درونم پر از فریاد است
Hana
دوش گرفتن به من حس در بهشت بودن می دهد، یک رهایی گرم از روزی جهنمی.
Farhadmarch
در همان اولین روزهایی که به دریاچه آمدیم، به دیدار تمام همسایه ها رفتم. معتقدم در زمانهای اضطراری، دوستی با آنها می تواند خیلی کمک حال ما باشد. روی یوهانسون ها که نمی شود حساب کرد. آنها فقط هستند. همین. بیشتر آدما فقط جا اشغال می کنند.
Hana
در یک دنیای ایده آل کسی نباید دعوا کند. ولی خوب همیشه یکسری قلدر در مدرسه وجود دارند.
Farhadmarch
آدمهایاحمقبرای انجام کارهای کوچک نیاز به امکانات بزرگ دارند و در دنیایغیرواقعی وکابوس وارخود هموارهمنتظر ابرقهرمانی هستند تا بیاید و مشکلاتشان را حل کند، ولی من قهرمان زندگی خود هستم. به آن افرادخرده ای نمی گیرم چون در دنیایی برای خود ساخته اند که همیشه در آن احساس ضعف دارند. دنیایی که زاییده توهم و خیال آنهاست.
Farhadmarch
چاره ای هم نیست. عادت نکنیم چه باید کرد.
Farhadmarch
هیچ چیز به راحتی آب روان نمی تواند رسوبها را از بین ببرد.
Farhadmarch
هیچ چیز مثل تحقیر شدن از طرف یک بچه، آدم را خرد نمی کند. انگار ضربه ای نفس گیر خورده ای که مدتها اثرش می ماند.
Farhadmarch
بیشتر آدما فقط جا اشغال می کنند.
Farhadmarch
آن امنیتی که همیشه تصورش را داشت، تو خالی از آب درآمده بود و حالا خوب درک کرده بود که امنیت با آجر و چوب و دیوار پیش ساخته به دست نمی آید.
Farhadmarch
به هر حال مسیر زندگی همه آدمها در عاشق شدن، ازدواج کردن و بچه دار شدن به ندرت مطابق میل آنهاست. از بچه دار شدنم پشیمان نیستم. از ازدواجی پشیمانم که این بچه ها حاصلش هستند. هنوز هم معتقدم بهترین نوع زندگی، تنها بودن است.
و دیگران چقدر غیر منصفانه تنهایی کسی را قضاوت می کنند.
فهیم
به هر حال مسیر زندگی همه آدمها در عاشق شدن، ازدواج کردن و بچه دار شدن به ندرت مطابق میل آنهاست. از بچه دار شدنم پشیمان نیستم. از ازدواجی پشیمانم که این بچه ها حاصلش هستند. هنوز هم معتقدم بهترین نوع زندگی، تنها بودن است.
و دیگران چقدر غیر منصفانه تنهایی کسی را قضاوت می کنند.
فهیم
آن واقعه همچون قصه ای دور و دراز و وحشتناک، چیزی را از زندگی ما جدا کرد که تنها با همراهی هم می توانیم آن را فراموش کنیم.
با هم بودن تنها راه پر کردن آن خلا است.
فهیم
ماشین من یک جنگجوی تمام عیار است. روزهای سخت بسیار دیده است. جعبه دنده آن باید تعمیر شود و باید برای میزان فرمان هم اقدام کنم. ولی با همه این زخمهایی که در تن دارد، باز هم مبارزه می کند و چرخهایش هنوز می چرخند.
فهیم
از سر و گردن او عرض می چکید
کاربر ۲۶۳۶۶۹۲
حتماً دلیلی وجود دارد که بیشتر فیلمهای ترسناک را در جنگل می سازند. ابهتی ناب و وحشی درون جنگل نهفته است. ابهتی که در برابر آن موجودی حقیر و آسیب پذیر هستی. و شاید برای همین است آدمهایی که در جنگل زندگی می کنند، دارای قدرت روحی عجیبی هستند.
hamtaf
پلیس ها لبخند خواهند شد و
hamtaf
وقتی به آن پارکینگ خراب شده نگاه کردم و بالاخره حقیقت رو دیدم، چیزی در من تغییر کرد. در آن لحظه توانستم ببینم. در آن لحظه توانستم بفهمم. در آن لحظه به گذشته برگشتم، نکاتی را دیدم که هرچند خیلی جزیی بودند ولی دیگر منطقی به نظر نمی رسیدند. ولی خوب می دانم که در زمان خود نمی توانستم متوجه آنها شوم و به نتیجه ای خاص برسم. علتش این است در زمان خودش، به اصل ماجرا هیچ باوری نداشتم
مهسا
پرستر چیزی نمی گوید و نمی توانم چیزی از سکوت او بفهمم. انگار کنار سنگ گرانیتی داغ و آفتاب خورده ای نشسته ام که آن را با مایع تمیز کننده خوشبویی شسته اند.
آسمان دار
حجم
۳۱۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۳۱۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان