بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اشتباه در ستاره‌های بخت ما (نحسی ستاره های بخت ما) | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اشتباه در ستاره‌های بخت ما (نحسی ستاره های بخت ما)

بریده‌هایی از کتاب اشتباه در ستاره‌های بخت ما (نحسی ستاره های بخت ما)

نویسنده:جان گرین
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۲از ۲۸۴ رأی
۴٫۲
(۲۸۴)
سرطان من. سرطان من چیه؟ سرطان من خود منم. این تومورها برای من ساخته شده.
R.T
یک روز بسیار قشنگ بود، بالاخره تابستان گرم و مرطوب به ایندیانا هم رسید. از آن هواهایی که بعد از یک زمستان طولانی به شما یادآوری می‌کند که دنیا برای بشر ساخته نشده، بلکه ما برای دنیا ساخته شده‌ایم.
R.T
قهرمانانِ واقعی الزاماً کسانی نیستند که کاری انجام می‌دهند. قهرمانان واقعی کسانی هستند که توجه می‌کنند و توجه نشان می‌دهند.
R.T
در این دنیا نمی‌توانی انتخاب کنی که آسیب ببینی، ولی می‌توانی انتخاب کنی چه کسی به تو آسیب برساند.
R.T
گفتم «حتی من رو نمی‌شناسی.» کتاب را از وسط دوتا صندلی جلو برداشتم و گفتم «نظرت چیه که وقتی این کتاب رو تموم کردم به‌ت تلفن کنم؟» گفت «ولی تو حتی شمارهٔ تلفن من رو نداری.» «شک ندارم که شماره‌ت رو تو این کتاب نوشته‌ای.» یک لبخند بانمک تحویلم داد. «اون وقت می‌گی همدیگه رو نمی‌شناسیم.»
R.T
عشق پای‌بند بودن به قول‌وقرارها توی هر زمان و هر موقعیتیه.
الناز هاشم پور
«همهٔ نجات‌ها و رستگاری‌ها موقتی‌ان. من براشون یه دقیقه خریدم. شاید همین یه دقیقه بتونه یه ساعت و اون یه ساعت یه سال براشون بخره. هَزِل گریس، هیچ‌کس نمی‌تونه برای اون‌ها ابدیت رو بخره، اما زندگیِ من یه دقیقه براشون وقت خرید و این بی‌ارزش نیست.»
Fatemeh Karimian
بنابراین در گذر زندگی هم می‌توانیم آگاهانه و مستقل انتخاب کنیم و هم به شکلی ناآگاهانه و غیرارادی انتخاب شویم. انتخاب‌های خارج از اراده و بدون
Fatemeh Karimian
گفت «پیونددهنده، پنهان‌کننده و افشاگر، همین‌طور که بالاوپایین می‌رود با خودش همه‌چیز را می‌برد.» پرسیدم «این چیست؟» مرد هلندی پاسخ داد «آب و همین‌طور زمان.»
son son
خداوند توی روزهای تاریک بهترین آدم‌ها رو وارد زندگی آدم می‌کنه.»
میشه گفت کتابخوان
«قطعاً. از فراموش شدن زمینی می‌ترسم. هر چند نمی‌خوام حرف‌های پدر و مادرم رو تکرار کنم، معتقدم آدم‌ها روح دارن و به ابدی بودن روح هم اعتقاد دارم. ترس از فراموش شدن چیز دیگه‌ایه. ترس از این‌که نتونم چیزی رو با زندگیم عوض کنم. اگه برای این زندگی نکنیم که در خدمت یه خوبی مطلق باشیم، بهتره لااقل برای یه خدمت کردن به خوبی مطلق بمیریم. می‌فهمی؟ و می‌ترسم که زندگی و مرگم هیچ‌کدوم مهم و معنادار نباشه.»
Nika
«همهٔ نجات‌ها و رستگاری‌ها موقتی‌ان. من براشون یه دقیقه خریدم. شاید همین یه دقیقه بتونه یه ساعت و اون یه ساعت یه سال براشون بخره. هَزِل گریس، هیچ‌کس نمی‌تونه برای اون‌ها ابدیت رو بخره، اما زندگیِ من یه دقیقه براشون وقت خرید و این بی‌ارزش نیست.»
Nika
«نمی‌توانم دربارهٔ قصهٔ عشق‌مان حرف بزنم؛ بنابراین از ریاضی می‌گویم. من ریاضیدان نیستم، ولی این را می‌دانم که بین صفر و یک بی‌نهایت عدد وجود دارد؛ مثل یک‌دهم و دوازده‌صدم و یک‌صد و دوازده‌هزارم و بی‌نهایت عدد دیگر. البته بین صفر و دو یا بین صفر و یک میلیون بی‌نهایتِ بزرگ‌تری وجود دارد؛ بنابراین برخی بی‌نهایت‌ها بزرگ‌تر از بی‌نهایت‌های دیگرند. یک نویسنده، که هر دو دوستش داشتیم، این را به ما آموخت. روزهایی هست، روزهای زیادی، که از اندازهٔ مجموعهٔ بی‌نهایتم عصبانی می‌شوم. اعدادِ بیش‌تری از چیزی می‌خواهم که قرار است بگیرم. خدایا، اعدادِ بیش‌تری از چیزی که آگوستاس واترز گرفته برایش می‌خواهم؛ ولی گاس، عشق من، نمی‌توانم بگویم که چه‌قدر از بی‌نهایتِ کوچک‌مان سپاس‌گزارم. حاضر نیستم آن را با دنیا عوض کنم. در همین روزهای معدود، تو ابدیت را به من دادی و من سپاس‌گزارم.»
fatemeh
تقریباً همهٔ متن‌های فرستاده‌شده را، که با سرعتِ خواندن من وارد می‌شد، آدم‌هایی نوشته بودند که هرگز ندیده بودم‌شان و هیچ‌وقت هم درباره‌شان حرف نزده بودیم. آدم‌هایی که حالا بعد از مرگش، فضیلت‌های او را تحسین می‌کردند. می‌دانستم که آن‌ها در چند ماهِ گذشته او را ندیده‌اند و هیچ تلاشی هم برای دیدن او نکرده‌اند. به فکر افتادم وقتی من بمیرم، آیا صفحهٔ شخصی من هم شبیه این خواهد بود، یا این‌که بیرون بودنم از مدرسه و زنده بودن طولانی‌مدتم برای فرار از این گرامی‌داشت‌های مفصّل کافی بود.
وحید
«بدون درد، چگونه می‌توانیم شادی را بشناسیم؟» (این یک بحث قدیمی است دربارهٔ فکر کردن به رنج و این‌که احمقانه بودن و جذابیتِ نبودنش را درک کنیم، اما در این مورد کافی است که بگوییم مزهٔ بروکلی به‌هیچ‌وجه روی مزهٔ شکلات تأثیر نمی‌گذارد.)
رویاهای مُرده
قبل از این‌که سرطان مرا از پا درآورد، نباید اجازه بدهم مرا بکشد.
fateme
اصولاً بچه‌های سرطانی عارضهٔ جانبی بی‌رحمِ جهشی هستند که تنوع حیات را روی کرهٔ زمین ممکن کرده است.
حنا از گرین گیبلز
«بدون درد، چگونه می‌توانیم شادی را بشناسیم؟»
Nazanin :)
خانه جایی است که دل آدم آن‌جاست.
Nazanin :)
اگه برای این زندگی نکنیم که در خدمت یه خوبی مطلق باشیم، بهتره لااقل برای یه خدمت کردن به خوبی مطلق بمیریم.
💮rosy💮

حجم

۲۴۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۷ صفحه

حجم

۲۴۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۷ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان