بریدههایی از کتاب مدرسۀ زیبایی کابل
۴٫۰
(۲۸)
وقتی من میخواهم کاری را بکنم، گاهی حتی به خودم فرصت فکر کردن نمیدهم، شروع میکنم، که البته خیلی وقتها هم باعث پشیمانی شده است.
آترین🍃
تروریسم چهرههای مختلف دارد و هر بار با به نوعی خود را به زنی که از نظام جامعه سر پیچی کرده است، نشان میدهد تا بالاخره او را در هم بشکند
مروارید ابراهیمیان
تروریسم چهرههای مختلف دارد و هر بار با به نوعی خود را به زنی که از نظام جامعه سر پیچی کرده است، نشان میدهد تا بالاخره او را در هم بشکند
مروارید ابراهیمیان
تروریسم چهرههای مختلف دارد و هر بار با به نوعی خود را به زنی که از نظام جامعه سر پیچی کرده است، نشان میدهد تا بالاخره او را در هم بشکند
مروارید ابراهیمیان
مثلاً، چندین شب ما با داد و دعوا و گریه گذشته بود، چون من صورت او را بوسیده بودم و او به جای استقبال با نگاهی خشمناک و بی حوصله با من برخورد کرده بود. من چیزی نمیفهمیدم، اما به شدت میرنجیدم. تا عاقبت روشنه را واسطه کردیم که لااقل حرف هم را بفهمیم و دانستم که من شبها وقتی او را میبوسم که برای نماز شب آماده شده و پس از آن بوسه غسل او باطل میشود و ناچار میشود دوباره آبگرم کند و حمام بگیرد.
مروارید ابراهیمیان
این روزها برای کسانی که بتوانند با نقشههای خوب وارد میدان شوند، کابل مانند معدن طلاست.
آترین🍃
«او را به مرد پیری شوهر داده بودند. مرد او را میزده است و او فرار کرده. خانواده خودش فرار او را به پلیس گزارش دادهاند، به جرم شکستن عهد ازدواج در زندان است.»
آترین🍃
«شما که دیگر خوب می دانید، من در بهترین شرایط هم، شوهر مناسب را تشخیص نمیدهم.»
آترین🍃
همین زن بودن من پشت رل خودش توجه زیادی را برمی انگیخت. زنان دیگری هم در اتوموبیلهای خیابان بودند، اما کسی رانندگی نمیکرد که هیچ، حتی به ندرت در صندلی جلو دیده میشد. مردها از بس پی دیدن من سرشان را میگرداندند بعضاً از دوچرخه میافتادند! به فریاد میگفتند: «I love you mister (آقا، تو را دوست دارم.)» اولین بار که این جمله را شنیدم، شک کردم که با وجود آن خط چشم و گوشوارهها و روسری، هنوز قیافهام به اندازه کافی زنانه نیست. بعد دانستم که در زبان دری جنسیت وجود ندارد وبین ضمائر برای زن و مرد فرقی نیست، از این نظر استفاده جا به جا در این مورد وقتی افغانی انگلیسی حرف می زند اشتباه رایجی است.
مروارید ابراهیمیان
سپس خبر دار شدم که CFAF در تدارک گروهی است که سال آینده به افغانستان بفرستد. هر روز به آنها زنگ میزدم و میگفتم که چقدر مایلم با این گروه راهی شوم. تا بلاخره پذیرفتند و قرار شد که بروم. تازه آنوقت شوهرم خبر دار شد و البته اجازه نداد. من پیشاپیش پاسپورت و بلیطم را در خانه مادرم پنهان کرده بودم که دست او به آنها نرسد. میدانستم، هیچ چیز در این عالم نمیتواند مانع این سفر بشود.
آترین🍃
«دارم فکر میکنم بهتر است اسم اینجا را مردستان بگذارند، مناسبتر از افغانستان است. غلظت تستوسترون در هوای اینجا بیش از حد تحمل است.
مروارید ابراهیمیان
بسیاری از افغانها بر این باورند که یک امریکایی از عهده هر کاری بر میآید.
مروارید ابراهیمیان
در افغانستان کسی با خبر مطلقه شدن زنی با دلسوزی و مهربانی و داوریهایی از قبیل «خوب، لابد با هم تفاهم نداشتهاند» و از این قبیل برخورد نمیکند. اگر مردی زنی را طلاق دهد، پیشداوری عمومی بر این است که حتماً آن زن عیبی داشته است. مردم پشت سرش خواهند گفت که لابد تنبل بوده، یا بدتر از آن نافرمان بوده یا آشپزی نمیدانسته و کسی چه میداند شاید هم، از همه بدتر، اصلاً باکره نبوده است. ورزش ملی مردم افغانستان غیبت کردن است.
مروارید ابراهیمیان
رسم است که عروسهای افغان در جشن عروسی خود ابراز شادمانی نکنند. درست به همین منطق است که خانواده عروس به داماد هر چند هم که او را پسندیده باشد در اولین دیدار پاسخ رد میدهد. این سنتها بناست بیان کند که دختر برای خانوادهاش بسیار عزیز است و او را حتی به بهترین خواستگار نمیخواهد بدهد و دختر در شب عروسی ابراز خوشحالی نمیکند تا همه بدانند که از دور شدن از خانواده خود و پیوستن به خانواده دیگری غمگین است
مروارید ابراهیمیان
بعضی مادر شوهرها از همان فردای شب عروسی چهره مهربان را کنار میگذارند و از منصب فرمانراوای مطلق خانه تازه عروس را چون کلفت بی جیره و مواجبی به کار میکشند. از تمیز کردن زمین، پر کردن هیزم بخاریها، تا شستن و مالش دادن پاهای آنها به وقت خستگی، همه جزء وظایف عروس اعلام میشود. گاهی شوهران هم با همان استبداد با آنها رفتار میکنند و یا آنکه در زندگی همسر خود جز نام و شبح دور دستی نیستند. تمام وقت خود را دور از خانه به کار یا معاشرت با مردان دیگر میگذرانند و فقط برای خوردن یک یا دو وعده غذا در خانه پیدایشان میشود
مروارید ابراهیمیان
مردان افغان با این فکر بزرگ میشوند که همآغوشی (سکس) کار کثیف و شرم آوری است و از این نظر با آن که داماد ۴۰ سال داشت من اصلاً تعجب نمیکردم اگر میفهمیدم که اصلاً خبر ندارد چه باید بکند.
مروارید ابراهیمیان
حجم
۴۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
حجم
۴۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان