بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دریا و زهر | طاقچه
کتاب دریا و زهر اثر شوساکو اندو

بریده‌هایی از کتاب دریا و زهر

نویسنده:شوساکو اندو
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۰ رأی
۳٫۶
(۱۰)
زمانه، زمانهٔ مردن است...
Mohammad
یک‌مرتبه هوس خندیدن به سرش زد، اما نمی‌دانست به چه چیز باید بخندد...
Mohammad
این درست که هر چه در اینجا راجع به او نوشته‌ام با نیش و کنایه همراه است، اما این را هم بگویم که آن روزها هیچ مخالفتی با کارهای خیرخواهانهٔ خانم هیلدا در خودم احساس نمی‌کردم. البته وقتی آقای آسایی با آن لحن پر سوز و گدازش می‌گفت: «این خانم اروپایی امروز هم لگن بیمار رایگان، «فوسا اونو» را شست. باید در برابر چنین زنی سر تعظیم فرو آورد.» ما پرستارهای زن پیش خودمان فکر می‌کردیم که این هم نوعی جلوه‌فروشی زنانه است، اما بیش از این دلیل خاصی وجود نداشت که بخواهم از او متنفر باشم.
girlwonderland
- در عمل جراحی باید شرکت کنیم دکتر؟ - بایدی در کار نیست. فقط اگر خیال همکاری ندارید، حرفی هم از این موضوع در جایی نزنید. - حالا چی هست؟ - می‌خواهیم زندانی‌های آمریکایی را زنده‌شکافی کنیم، پسر جان.
وحید
در دل سوگورو نه از دلسوزی و همدردی نشانی بود، نه از دشمنی و بیزاری. مثل رهگذرانی که در خیابان‌ها می‌دید و بی‌درنگ چهره‌شان را برای همیشه به فراموشی می‌سپرد، بی‌تفاوت از کنارشان رد شد. چه فرقی بود بین آنها که اسیر بودند و او که آزاد بود؟ اگر هم فرقی بود، سوگورو خسته‌تر از آن بود که بتواند احساسش کند.
وحید

حجم

۲۹۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

حجم

۲۹۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد