بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سنگ | صفحه ۱۲ | طاقچه
کتاب سنگ اثر قدسیه پائینی

بریده‌هایی از کتاب سنگ

انتشارات:نشر اسم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۰۲ رأی
۳٫۵
(۱۰۲)
در تاریکی دست‌وپا می‌زد. انگار به جای خون در رگ‌هایش گدازه جریان داشت، سرخ و سیاه. به جای حیات بخشیدن پیش می‌رفت و اعضا و جوارحش را می‌سوزاند و خشک می‌کرد. از همه‌جا پرده‌های سیاه آویزان بود. بینشان می‌چرخید. بیرق‌های سیاه بودند که تنش را می‌بریدند.
📖
مثل ذرات شن معلق در میان حوادث‌
📖
- چه جنسی دارد این فلز! می‌بینی؟ دوباره ضربه زد. - فقط با چیزی از جنس خودش می‌توان تغییرش داد. زرعه کاسه‌ای آب از ظرف برداشت و سرکشید. - اما خم می‌شود. می‌شکند. زنگ می‌زند. - این خاصیت هر مادهٔ فانی در این جهان است. - نه. سنگ این‌گونه نیست. همین که زاده شد باقی می‌ماند. آهنگر پتک را بین خاکسترها خواباند. - این خیال همهٔ مردمان فانی است. بقا را در جایی می‌جویند که وجود ندارد.
📖
- استادی داشتم که با آتش درونش در کوره می‌دمید و آهنگری دیده بودم که آتش کوره را در خود فرومی‌کشید. - چه شد؟ آهنگر پتک کوچک را شکل داد و در آب فرو برد. صدای آب سوزان تن زرعه را به خارش می‌انداخت. - هیچ! به جای آهن مردم را می‌سوزاند.
📖
رد آشنایی در چهره‌اش بود، اما هیچ به یاد نمی‌آورد.
📖
بمیر در آغوش همان تمثالی که می‌تراشی.
📖
هیچ‌چیز در تو نیست. تو تمام شده‌ای!
📖
زرعه با دهانی کش‌آمده گفت: «چه اهمیتی دارد؟ چیزی که دیدن دارد، رعبی است که از این سپاه در دل کودکان حسین حاکم می‌شود.» چهرهٔ ابن‌حجاج در هم رفت. - تو دیگر چه جانوری هستی؟ نزاع با حسین است! با کودکانش چه‌کار داری؟ - چه بلاهت عجیبی داری! کودکان اینجا هستند تا حسین پشتشان پنهان شود. هنوز نفهمیده‌ای؟ - خیالات برت داشته!
فانوس
یعنی چه که طبیبی در مرکز شام، راه مداوای بیماری را نداند؟ مگر می‌شد به همین راحتی به سمت مرگ رفت؟ چطور ممکن بود تشنگی عزرائیلِ جانش شود حتی اگر حسین گفته باشد؟ یک‌باره در میانهٔ کوچه ایستاد. حسین گفته بود، اما مگر به گفتن حسین قرار بود چیزی در این دنیا عوض شود؟
فانوس
پوستش سوخت. چروک شد. سیاه شد و بر زمین ریخت. دوباره رویید. دوباره سوخت. دوباره چروک شد. دوباره سیاه شد و بر زمین ریخت و رویید. دوباره. هرچه داشت می‌داد تا رها شود؛ اما رهایی نبود. سایه‌بانی از آتش بالای سرش بود، فرشی از آتش زیر پایش. فریاد می‌کشید. - لعنت به آن لحظه‌ای که حسین را دروغگو خواندم.
فانوس

حجم

۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

حجم

۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان