بریدههایی از کتاب دی اکسید شوکران
۳٫۷
(۱۸)
زن هم آن زنهای دوران قدیم
(بیجهت لعنت به شیطان رجیم!)
زن بهسختی گرم غیبت بود و کار
اشک هم میریخت روزی چندبار
بود پنهان چهره زنها ز غیر
یاد زن در اندرونیها بهخیر
سیّد جواد
بوی کافور و کفن میدادند
مردهها بوی لجن میدادند
خارج از نوبت تا شسته شوند
رشوه از زیر کفن میدادند
سیّد جواد
هی به سلمانی نرو، خوشگل پسر!
«نیکبخت واحدی» هستی مگر؟
مُد پرستیدن دوای درد نیست
ای پسر! «نیکی کریمی» مرد نیست
سیّد جواد
رفتم شبی به انجمنی در شمال شهر
گویی قدم گذاشته بودم به جِرمنی
وقتِ ورودِ من، زنکی پشت میز بود
جمعی نشسته بود به گِردش، نشستنی
میگفت «شعر پستمدرنی سرودهام
تقدیم میکنم به جناب براهنی»
با صدهزار پیچش و با صدهزار تاب
میخواند شعر تازه خود را، چه خواندنی!
هی کج شدیم و راست، نشد دستگیرمان
یک مصرع از تمامی این موجِ منحنی
دیدم که حاضران همه مبهوت و کف به لب
یک دست جام باده و یک دست بستنی
تشویق میکنند نبوغِ ضعیفه را
با اشک شوق و حسرت و احسنت گفتنی
سیّد جواد
اینروزا دخترا فراری میشن
بنز نشد، سوار گاری میشن
دختره تازه اولِ بلوغه
دلش شبیه ترمینال شلوغه
هرکی براش بوق میزنه هول میشه
تموم اعضای تنش شُل میشه
اول میگه: «محل ندم رد میشه»
بعد میگه: «محل ندم بد میشه»
وای میسته زل میزنه توی چشماش
میگه: «چشاتو در میآرم از جاش»
سیّد جواد
عشق به همنوع، ولو دشمنت
عشق به هرکس شده، حتی زنت!
سیّد جواد
شلوار خیس میشود از ترسِ این رژیم
در کوچههای غزه و حیفا و اورشلیم
سیّد جواد
اکنون برای اینکه شما هم نظر دهید
آوردهام دو بند از این شعر ماندنی:
«دو شاخه گل
به یک پریز عاشق بودند
از ترسِ محتسب
کلاغ
خربزهای را بلعید
درخت
با ریسمان گردن ِمتهمِ خود را به دار کشید
دارد دیر میشود
به بازپرس ویژه قتل عمد زنگ بزن
به باغبان بگو سیاه بپوشد
فردا عزای عمومیست
مترسکها دستهجمعی خودکشی کرده بودند.»
سیّد جواد
نباید دل به هر بادی بلرزد
Aysan
بهترین متروِ جهان ماییم
رتبه نوزده نمیخواهیم
نمره بیست حق ایرانیست
برو تو... له شدم... نیا، جا نیست!
sadeghi
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان