بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دی اکسید شوکران | طاقچه
تصویر جلد کتاب دی اکسید شوکران

بریده‌هایی از کتاب دی اکسید شوکران

نویسنده:سعید نوری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۸ رأی
۳٫۷
(۱۸)
گرگ در چنگِ اجل چون میش است ایّها النّاس! اجل در پیش است
سیّد جواد
رد می‌شدم از کنار یک دسته کتاب دیدم که نشسته دختری مستِ کتاب او مست کتاب و من شدم مست جناب این‌گونه شدم عاشق و پیوستِ کتاب
سیّد جواد
«باید شوتینگ کرد اضافات عرش را بر فرق اورشلیم و تل‌آویوِ قَلتَبان تا این‌که منقرض بشود نسلِ صهیونیست از سرزمین پاک فلسطینِ قهرمان»
سیّد جواد
تو آدم باش، حوّا کم نداریم
sadeghi
یادتان باشد اگر مُردم عزاداری کنید بر سر و صورت بکوبید و خودآزاری کنید آبروها برده‌اید از من در ایام حیات لااقل حالا که مُردم آبروداری کنید من که میدانم در آن‌جاتان عروسی‌ها به‌پاست لااقل در مجلس ختمم کمی زاری کنید
سیّد جواد
شبی از فرط بیکاری نشستم قولنج هر دو دستم را شکستم
سیّد جواد
عشقا شده اینترنتی، ایمیلی مجنون نشسته چت کنه با لیلی چت میکنن، چت میکنن، میخندن یه‌ریز برای هم خالی می‌بندن
سیّد جواد
البته مرگ بر ننه صهیونیست‌ها تف بر تبار و روزنه صهیونیست‌ها
سیّد جواد
یک‌عده دائماً به خدا فحش می‌دهند یک‌عده انتلکتوئل، از نوع میهنی
سیّد جواد
زن‌ذلیلا! زن‌ذلیلی خوب نیست جنسِ بعضی از زنان مرغوب نیست زن‌ذلیلی تحفه غرب است، مرد! نزد زن یک لقمه چرب است مرد غیرتت کو؟ مردسالاریت کو؟ مشت‌های محکمِ کاریت کو؟
سیّد جواد
زن هم آن زن‌های دوران قدیم (بی‌جهت لعنت به شیطان رجیم!) زن به‌سختی گرم غیبت بود و کار اشک هم می‌ریخت روزی چندبار بود پنهان چهره زن‌ها ز غیر یاد زن در اندرونی‌ها به‌خیر
سیّد جواد
بوی کافور و کفن می‌دادند مرده‌ها بوی لجن می‌دادند خارج از نوبت تا شسته شوند رشوه از زیر کفن می‌دادند
سیّد جواد
هی به سلمانی نرو، خوشگل پسر! «نیکبخت واحدی» هستی مگر؟ مُد پرستیدن دوای درد نیست ای پسر! «نیکی کریمی» مرد نیست
سیّد جواد
رفتم شبی به انجمنی در شمال شهر گویی قدم گذاشته بودم به جِرمنی وقتِ ورودِ من، زنکی پشت میز بود جمعی نشسته بود به گِردش، نشستنی می‌گفت «شعر پست‌مدرنی سروده‌ام تقدیم می‌کنم به جناب براهنی» با صدهزار پیچش و با صدهزار تاب می‌خواند شعر تازه خود را، چه خواندنی! هی کج شدیم و راست، نشد دستگیرمان یک مصرع از تمامی این موجِ منحنی دیدم که حاضران همه مبهوت و کف به لب یک دست جام باده و یک دست بستنی تشویق می‌کنند نبوغِ ضعیفه را با اشک شوق و حسرت و احسنت گفتنی
سیّد جواد
این‌روزا دخترا فراری می‌شن بنز نشد، سوار گاری می‌شن دختره تازه اولِ بلوغه دلش شبیه ترمینال شلوغه هرکی براش بوق می‌زنه هول می‌شه تموم اعضای تنش شُل می‌شه اول میگه: «محل ندم رد می‌شه» بعد میگه: «محل ندم بد می‌شه» وای میسته زل می‌زنه توی چشماش میگه: «چشاتو در می‌آرم از جاش»
سیّد جواد
عشق به هم‌نوع، ولو دشمنت عشق به هرکس شده، حتی زنت!
سیّد جواد
شلوار خیس میشود از ترسِ این رژیم در کوچه‌های غزه و حیفا و اورشلیم
سیّد جواد
اکنون برای این‌که شما هم نظر دهید آورده‌ام دو بند از این شعر ماندنی: «دو شاخه گل به یک پریز عاشق بودند از ترسِ محتسب کلاغ خربزه‌ای را بلعید درخت با ریسمان گردن ِمتهمِ خود را به دار کشید دارد دیر می‌شود به بازپرس ویژه قتل عمد زنگ بزن به باغبان بگو سیاه بپوشد فردا عزای عمومی‌ست مترسک‌ها دسته‌جمعی خودکشی کرده بودند.»
سیّد جواد
نباید دل به هر بادی بلرزد
Aysan
بهترین متروِ جهان ماییم رتبه نوزده نمی‌خواهیم نمره بیست حق ایرانی‌ست برو تو... له شدم... نیا، جا نیست!
sadeghi

حجم

۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان