بریدههایی از کتاب ایهام
۴٫۱
(۲۳۸)
گوهرشاد، گوشهای از بهشت خداست بر روی زمین. آرامش بینظیر این مسجد، با حوضی که وسط محوطهٔ آن است، با ایوان مقصوره و مقرنس کاریهای محراب مسجد، با کاشی کاریها و مجاورتی که با حرم دارد، هر خرابدلی را آباد میکند و هر تنهایی را پادشاه!
Fateme Naemi
میبینی جانم؟! امام آگاهه به دل من و تو. تو فقط مؤدب باش در محضر ایشون. آداب حضور رو رعایت کن. اصلاً به نیت دیدار امام برو! بگو آقاجون! دلم تنگ شدهبود، اومدم ببینمت! همین! بله... دلبری کنید برای امام! دلبری کنید! خودشیرینی کنید آقاجون! دو رکعت نماز بخونید هدیه بدید به مادرشون! بعد بگید خب حالا شما هم به ما هدیه بدید! نمیدن؟! اینقدر دستِکم گرفتید این خانواده رو؟!... هعی... چقدر بدیم ما...
Parisa
حد اعلایی و با حداقلها همنشین
آه مرواریدِ اصلِ با بدلها همنشین!
من به لطفِ دوستانت رفتم امّا سعیکن
بعد من کمتر شوی با این دغلها همنشین!
دل به مفهوم سیاهی کمکم عادت میکند
چشم وقتی میشود با مبتذلها همنشین
گردنآویزی چنین را پارهکن، آزاد شو
آه مرواریدِ اصلِ با بدلها همنشین...
باغبان 🤗🌱
حقیقتی که وجود دارد این است که هرقدر دستنیافتنیتر باشی، به تناسب تخیلی که از تو در ذهن بقیه ساخته میشود، میتوانی محبوبتر و جذابتر باشی
باغبان 🤗🌱
ضعف و عاشقی نسبت مستقیمی با هم دارند. هرچه نسبت به یک نفر ضعیفتر شوی، یعنی داری بیشتر عاشقش میشوی. اصلاً تماماً میشوی نیاز. حقیر میشوی در برابر وجود او. منتظری که او کاری بخواهد انجام دهد، تو کمکش کنی. چیزی بخواهد، تو برایش فراهم کنی. هرکاری میتوانی و نمیتوانی برایش انجام دهی. هرچه محبتت پنهانیتر باشد، عیار عشقت هم بالاتر میرود. اصلاً از یک جایی به بعد، دلت نمیخواهد او بفهمد چه برایش گذاشتهای! از یک جایی به بعد همهچیز سخت میشود و ضعیفشدن، از همهچیز سختتر است.
Wariapk
درست در زمانی که من و دلم جای دیگری بودیم، تو در حاشیهٔ داستانِ من بودی و من در بطنِ داستانِ تو!..
عشق و عقل
این نبودنها را دوست دارم... حتی اگر احساس کنم این روزها تنهاترین فرد روی زمینم...
عشق و عقل
هرچه محبتت پنهانیتر باشد، عیار عشقت هم بالاتر میرود. اصلاً از یک جایی به بعد، دلت نمیخواهد او بفهمد چه برایش گذاشتهای! از یک جایی به بعد همهچیز سخت میشود و ضعیفشدن، از همهچیز سختتر است
عشق و عقل
ضعف و عاشقی نسبت مستقیمی با هم دارند. هرچه نسبت به یک نفر ضعیفتر شوی، یعنی داری بیشتر عاشقش میشوی. اصلاً تماماً میشوی نیاز. حقیر میشوی در برابر وجود او.
عشق و عقل
و حالا تو نشستهای در مقابل من، و این شاید تا چند ماه پیش بیشتر به رؤیایی میماند دستنیافتنی!
م.ظ.دهدزی
یه مثال میزنم از مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی. ایشون میگفتند من ۵۰ ساله دارم اسلام میخونم. بذار خلاصهاش رو برات بگم: واجباتت رو انجام بده، به جای مستحبات، تا میتونی به کار مردم برس! کار مردم رو راه بنداز. اگر قیامت کسی از تو سؤال کرد، بگو فاضل گفته بود...! آقای فاضل... این مرد خدا...»
زهرا.باغبانی
دلیلش را میدانم. یعنی دست خودم نیست. زود میفهمم. حتی اگر خیلی کتمان کنند آدمها. چون روی جزئیات رفتاری حساسم.
♡bahar8413♡
منِ عجیب، پر از ناگفته است نسبت به منِ عادی.
سرسرا
بیشتر از آنکه صحبتهای معقولی بهجای بگذارد، قوهٔ تخیل آدم را قوی میکند! آن هم بهصورتی نادرست! لحنِ طرفِ مقابل هم معلوم نیست. بعضی جملات سؤالیاند اما خبری خوانده میشوند. بعضی جملات شوخیاند، اما جدی تعبیر میشوند... کاملاً درک میکنم که صحبتکردن در این فضا مفید نیست.
:)
فقط یه چیزی میگم! اونم اینکه حواست رو جمع کن. به باد نده چیزی رو که براش سالها تلاش کردی!...
- چیو؟
- دلت رو... دلت رو صاف نگهدار... نذار تیره بشه...
zahraa_mousaavii
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم!...
...
بهگمانم سعدی بعد از سرودن این بیت، ساعتها گریه کرده باشد...
|هیـچِمطلقـ|
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم!...
...
بهگمانم سعدی بعد از سرودن این بیت، ساعتها گریه کرده باشد...
VIDA
این دوا، ردخور نداره. هرچی هم من بگم اضافهست و گزاف... فقط یه چیزی میگم! اونم اینکه حواست رو جمع کن. به باد نده چیزی رو که براش سالها تلاش کردی!...
- چیو؟
- دلت رو... دلت رو صاف نگهدار... نذار تیره بشه...
سپهر
من پر از حرفهای ناگفتهام. پر از صحبتهایی هستم که یا رویم نمیشود بگویم، یا احساس میکنم اگر بگویم ارزششان میافتد. نمیخواهم گنجی را که در صندوق قلبم مخفی شدهاست عیان کنم. نمیخواهم حال و روزم را بدانی. نمیخواهم انگشتنما بشوم. به همین علت است که نمیتوانم حرفهایم را بزنم.
فاطر ۱۳۵
ضعف و عاشقی نسبت مستقیمی با هم دارند. هرچه نسبت به یک نفر ضعیفتر شوی، یعنی داری بیشتر عاشقش میشوی. اصلاً تماماً میشوی نیاز. حقیر میشوی در برابر وجود او. منتظری که او کاری بخواهد انجام دهد، تو کمکش کنی. چیزی بخواهد، تو برایش فراهم کنی. هرکاری میتوانی و نمیتوانی برایش انجام دهی. هرچه محبتت پنهانیتر باشد، عیار عشقت هم بالاتر میرود. اصلاً از یک جایی به بعد، دلت نمیخواهد او بفهمد چه برایش گذاشتهای!
فاطر ۱۳۵
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان