بریدههایی از کتاب جاذبه و دافعه علی (علیه السلام)
۴٫۶
(۲۶۲)
عشق قهّار است و من مقهور عشق
چون قمر روشن شدم از نور عشق
برگ کاهم در کفت ای تندباد
من چه دانم تا کجا خواهم فتاد؟
همچنان خواهم خواند...
دوستان و دشمنان، مجذوبین و مطرودین هر کسی دلیل قاطعی بر ماهیت اوست.
همچنان خواهم خواند...
در تاریخ مصلحین بزرگ، بسیار میبینیم که برای اصلاح شئون اجتماعی مردم میکوشیدند و رنجها را به خود هموار میساختند اما در عوض جز کینه و آزار از مردم جوابی نمیدیدند. پس اینچنین نیست که در همه جا محبت، جاذبه باشد بلکه گاهی محبت به صورت دافعهای بزرگ جلوه میکند که جمعیتهایی را علیه انسان متشکل میسازد.
همچنان خواهم خواند...
انسان موجودی نیازمند است و ذاتا محتاج آفریده شده؛ با فعالیتهای پیگیر خویش میکوشد تا خلأهای خود
UNKNOWN.........
و در همین زمینه است که روایت میکنند:
مَنْ عَشِقَ وَ کتَمَ وَ عَفَّ وَ ماتَ ماتَ شَهیدا.
آن که عاشق گردد و کتمان کند و عفاف بورزد و در همان حال بمیرد، شهید مرده است.
اما این نکته را نباید فراموش کرد که این نوع عشق با همه فوایدی که در شرایط خاص احیانا به وجود میآورد قابل توصیه نیست، وادیی است بس خطرناک. از این نظر مانند مصیبت است که اگر بر کسی وارد شود و او با نیروی صبر و رضا با آن مقابله کند، مکمّل و پاککننده نفس است، خام را پخته و مکدّر را مصفّا مینماید
کاربر ۱۵۳۵۶۰۳
علی دو طبقه را سخت دفع کرده است:
۱. منافقان زیرک
۲. زاهدان احمق
امیرحسین
شخصیتها تا آن وقت پیش ما احترام دارند که به حقیقت احترام بگزارند اما آنجا که میبینیم اصول اسلامی به دست همین سابقهدارها پایمال میشود، دیگر احترامی ندارند
ArEf
مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازهاش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیشبینی میکرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند. تا آنکه حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند، کینهها و کینهتوزیها کم شد و به دست امام صادق تربت مقدسش اعلان گشت.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
قانون «جذب و دفع» یک قانون عمومی است که بر سرتاسر نظام آفرینش حکومت میکند. از نظر جوامع علمی امروز بشر مسلّم است که هیچ ذرهای از ذرات جهان هستی از دایره حکومت جاذبه عمومی خارج نبوده و همه محکوم آنند. از بزرگترین اجسام و اجرام عالم تا کوچکترین ذرات آن دارای این نیروی مرموز به نام نیروی جاذبه هستند و هم به نحوی تحت تأثیر آن میباشند.
کاربر ۱۲۳۶۵۳۹
غالبا خیال میکنند که حسن خلق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروز «اجتماعی بودن» همین است که انسان همه را با خود دوست کند. اما این برای انسان هدفدار و مسلکی ـ که فکر و ایدهای را در اجتماع تعقیب میکند و درباره منفعت خودش نمیاندیشد ـ میسر نیست (چنین انسانی خواهناخواه یکرو و قاطع و صریح است مگر آنکه منافق و دورو باشد) زیرا همه مردم یک جور فکر نمیکنند و یک جور احساس ندارند و پسندهای همه یکنواخت نیست.
Mohamad
اساسا علاقه و محبت است که اطاعتآور است
Mohamad
عشق بیش از هر عامل دیگری «ضد عقل» است؛ هر جا پا گذاشت عقل را از مسند حکومتش معزول میکند. این است که عقل و عشق در ادبیات عرفانی به عنوان دو رقیب معرفی میگردند. رقابت فیلسوفان با عرفا ـ که آنان به نیروی عقل و اینان به نیروی عشق اتکا و اعتماد دارند
^^
علاقه به شخص یا شئ وقتی که به اوج شدت برسد بهطوری که وجود انسان را مسخر کند و حاکم مطلق وجود او گردد «عشق» نامیده میشود.
^^
پیغمبر فرمود دو دسته پشت مرا شکستند: عالم لاابالی و جاهل مقدسمآب.
پیر غلام
قرآن میخواهد مسلمانان رشد عقلی و اجتماعی داشته باشند و به موجب همان رشد عقلی، مرد حق را از غیر مرد حق تمیز دهند. قرآن نیامده است که برای همیشه با مردم مانند ولیّ صغیر با صغیر عمل کند، جزئیات زندگی آ نها را با قیمومیت شخصی انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسی تعیین نماید.
اساسا شناخت اشخاص و میزان صلاحیت آنها و حدود شایستگی و وابستگی آنها به اسلام و حقایق اسلامی، خود یک وظیفه است و غالبا ما از این وظیفه خطیر غافلیم.
maryhzd
سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمیشود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیتهایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجی
F313
هر اندازه احمق زیاد باشد، بازار نفاق داغتر است. مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نیز هست زیرا احمق ابزار دست منافق است. قهرا مبارزه با احمق و حماقت خلع سلاح کردن منافق، و شمشیر از دست منافق گرفتن است.
F313
راسل در اینجا نیز سخنی باارزش دارد، میگوید:
رنج برای اشخاص واجد انرژی چون وزنه گرانبهایی است. کسی که خود را کاملاً سعادتمند میبیند جهدی برای سعادت بیشتر نمیکند. اما گمان نمیکنم این امر بتواند بهانهای باشد که دیگران را رنج بدهیم تا به راه مفیدی قدم نهند، زیرا غالبا نتیجه معکوس میبخشد و انسان را در هم میشکند. در این مورد بهتر است خود را تسلیم تصادفات کنیم که در سر راه ما پیش میآید.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
همیشه منافقان بیدین، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی برمیانگیزند؛ اینها شمشیری میگردند در دست آنها و تیری در کمان آنها
احسون
ناکثین از لحاظ روحیه، پول پرستان بودند؛ صاحبان مطامع و طرفدار تبعیض. سخنان او در باره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است.
اما روح قاسطین روح سیاست و تقلّب و نفاق بود. آنها میکوشیدند تا زمام حکومت را در دست گیرند و بنیان حکومت و زمامداری علی را در هم فرو ریزند. عدهای پیشنهاد کردند با آنها کنار آید و تا حدودی مطامعشان را تأمین کند. او نمیپذیرفت، زیرا که او اهل این حرفها نبود. او آمده بود که با ظلم مبارزه کند نه آنکه ظلم را امضا کند. و از طرفی معاویه و تیپ او با اساس حکومت علی مخالف بودند. آنها میخواستند که خود مسند خلافت اسلامی را اشغال کنند، و در حقیقت جنگ علی با آنها جنگ با نفاق و دورویی بود.
دسته سوم که مارقین هستند روحشان روح عصبیتهای ناروا و خشکهمقدسیها و جهالتهای خطرناک بود. علی نسبت به همه اینها دافعهای نیرومند و حالتی آشتیناپذیر داشت.
parian
حجم
۱۲۸٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
حجم
۱۲۸٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
قیمت:
۲۲,۰۰۰
۸,۸۰۰۶۰%
تومان