«میدانی، در این جهان یک چیز هولناک وجود دارد، و آن این است که هر کس دلایل خودش را دارد.»
Zohreh
ما در نهایت تنها هستیم، بهشدت تنها هستیم، و زمانی که با دیگری در یک رابطه هستیم از همیشه تنهاتریم.
Zohreh
ما نه با مراقبه بر نور بلکه با خودآگاه کردن تاریکی، کار با سایه را انجام میدهیم.
Zohreh
برای یافتن سایه، اولین جایی که باید جستوجو کنیم، ۱) جاهایی است که میترسیم، ۲) جایی که بیش از همیشه بهنظر خودمان زشت میآییم، یا ۳) و برای بسیاری افراد، معاملههای روزانه، سازگاری، و انکارهایی که فقط تاریکی را عمیقتر میکنند. این تناقض پرچالش باقی میماند: ما هرگز شفا را تجربه نخواهیم کرد مگر اینکه بتوانیم بخشهای دوستنداشتنی خود را دوست بداریم، زیرا آنها نیز به عشق نیاز دارند. جاهای بیمار ما، بیمار هستند زیرا هیچکس، بهویژه خودمان، دوستشان نداشتهایم.
Zohreh
ما هرگز شفا را تجربه نخواهیم کرد مگر اینکه بتوانیم بخش های دوست نداشتنی خود را دوست بداریم، زیرا آنها نیز به عشق نیاز دارند. جاهای بیمار ما، بیمار هستند زیرا هیچ کس، به ویژه خودمان، دوست شان نداشته ایم.
Zohreh
فرد تا با چیزی که از آن میگریزد، ارتباط برقرار نکند، در آن گرفتار میماند.
Zohreh
همه ما میدانیم که ترسهای ما به آسانی مرزهایمان را محدود میکنند. ما با هل دادن بزرگ میشویم و مدعی زندگی میشویم که قرار بوده داشته باشیم.
Zohreh
«تو باید ترسهایت را به دستور کارت تبدیل کنی.»
Zohreh
هرچه نیروهای سرکوبی بیشتر شوند، آن چیزی که سرکوب میشود نیز بزرگتر میشود، و حقیقت فاش میشودـ چه بهصورت طبیعی، چه بیاختیار، چه بهصورت آسیبشناختی.
Zohreh
اگر یک ابزار جدید بهوجود آید، تاریکی جدیدی نیز به دنبالش بهوجود خواهد آمد.
Zohreh