بریدههایی از کتاب میدگارد ۱
۴٫۳
(۵۱۳)
بردارند... جنیان به مخالفت با انسانها برخاستنداما پریان براین عقیده بودند که انسانهای خاکی نمیتوانند مزاحمتی برای فرزندان آتش داشته باشند...
muhaddesa
"صدها هزار سال قبل ازاینکه گِل آدمی از خاک زمینی سرشته شود جنیان و پریان در زمین زندگی میکردند و از نعمات آن برخوردار بودند... پریان با آمدن آدمیان حاضر نشدند از حاکمیت خود دست
muhaddesa
"به نام قاصد هفت وادی به زندگی بازگردید و به ارباب بزرگ خدمت کنید. "
ناگهان اطراف پیکر پیرزنها جرقههای آبی رنگی پدیدار شد و همراه با چند تکان شدید جان گرفتند و فوراً از جا برخاستند. هر یک از آنها با چهرهای بهت زده به دیگران مینگریست و زیر لب کلماتی نامفهوم بر زبان میآوردند. یکی از آنها فوراً بلند شد و مقابل یکی از آینههای دیواری بزرگ قرار گرفت و حیرت زده خودش را نگریست. صورتی چروکیده و پیر همراه با یک دماغ دراز و زشت. دستهایش را بالا آورد تا صورتش را لمس کند ناگهان دستهایش بیشتر باعث تعجبش شدند آنها همچون دستهای پیرزنهای جادوگر، خشک و چروکیده با ناخنهای سیاه رنگ و بسیار بلند بودند.
چیستا
شِیث بدوناینکه جواب قَطمیر را بدهد لبخندی زد و گفت:
مهندس
سوده لبخندی زد و گفت:
ـ تو هنوز خیلی چیزا باید یاد بگیری. البته باید بگم تو، همین الانم نسبت به هم سن و سالهای خودت جلویی!این از ظاهری که حوض وجود به تو بخشیده مشخصه. سپس جلو آمد و ادامه داد: خب دوست داری لباست چه رنگی باشه؟
ـ احتیاجی بهاین کار نیست استاد. من یه چیز بهتراینجا سراغ دارم.
این صدای سارا بود که بار دیگر توجه آریا را به خود جلب میکرد. او در حالیکه سعی میکرد دستگیره بزرگی را از پهلوی یکی از کاناپهها حرکت دهد ادامه داد:
ـ صاحب قبلیِاینجا علاقه زیادی به تجملات داشت. کراسوس همیشه لباس هایی را میپوشید که تو دنیا بهترین باشن.
در همین لحظه سرانجام دستگیره حرکت کرد و
Melika
تینا با لبخند پاسخ داد:
ـ خب آره، تو الان دیگه هیچ شباهتی به انسانها نمیدی همه چیزت مثل پری هاست البته غیر از...
ـ غیر از چی؟!
elsa.l xiu99
سپس آهی کشید و گفت: "آه... تو درست مثل پدرتی. خواهری داشتم که سالها ازش دور بودم.امشب خبر مرگشو بهم دادند. اون خیلی بیکس بود در واقع بیشتر عمرشو تنها زندگی کرد. من تنها فامیلی بودم که اون داشتاما هیچ وقت کنارش نبودم. هفتۀ قبل بعد از چندسال دیدمشامّا مثل همیشه نصیحت هاش رو نشنیده گرفتم. میدونی همه موجوداتاشتباه میکننامّا همیشه یک مسئله وجود داره... " او آه بلند دیگری کشید و ادامه داد: "اشتباهات ما پیرمردا بزرگترینه...
Vaseghi Mohsen
هوس در برابر گذر زمان کمکم پیر می شه و میمیرهاما عشق هرگز! زمان عشق را در آغوش میگیرد و به آن بال و پر میدهد. آن را همچون خورشیدی سوزان در دریای محبتِ وجود به پرواز در میآورد.
fatemeh:)
عشق نه خیانته و نه جرم! بیاعتنایی به احساسات خیانته، هوس خیانته. میدونی عشق و هوس شروعِ نزدیکی دارن، نباید فریب خورد، وقتی که هوس لباس عشق رو تنش می کنه و ظاهر میشه شناختنش کار سادهای نیستاما همیشه چیزی هست که عشق واقعی رو ثابت میکنه و اون زمانِ. هوس در برابر گذر زمان کمکم پیر می شه و میمیرهاما عشق هرگز! زمان عشق را در آغوش میگیرد و به آن بال و پر میدهد. آن را همچون خورشیدی سوزان در دریای محبتِ وجود به پرواز در میآورد.
کاربر ۲۴۵۶۹۶۴
یکی از بعدازظهرهای سرد زمستانی، در حالی که برف همه جا را سفیدپوش کرده بود، درختان چنار در خواب سنگین زمستانی چهرهی بیاحساسی به خود گرفته بودند و شاخههای نامنظم یکدیگر را چنان در آغوش گرفته بودند که گویی جان پناهی برای شیطان ساختهاند. کمی آن طرفتر چهرهی طبیعت به تناوب مرموزتر خودش را نشان میداد. جایی که درختان چنارِ پوشیده از برف کمکم جای خود را به درختان کاج کهنسال میدادند.
karimi
یه افسانه قدیمیهست که میگه آتش دارای شش فرزند بوده. ماه، خورشید، نسیم، خفقان، جان و کاظم. ازاین بین ماه و خورشید دلداده هم شدن و برای رسیدن به هم پرواز کردن و از آتش جدا شدناما زمین که خورشید رو میبینه به اون دل میبنده و به ماه حسودی میکنه و بین ماه و خورشید قرار میگیره. خورشید از عشق ماه شعله ور شد و هنوز هم در حال سوختنه. میگن هر وقت که کسوف یا خسوف میشه زمین جلوی ماه و خورشید قرار میگیره که بهم نرسن. خیلیها معتقدن زمانی که خورشید و ماه برای اولین بار از غم دوری هم گریه کردناشکاشون به سمت هم پرواز کردن و روی زمین ریختند. ازاشکهای خورشید پریهای نیمه خالص به وجود اومدنامااشک های ماه در دریا ریختن و پریهای آبی رو به وجود آوردن!
vampiresKing
حقیقتاین بود که تینا نیز مثل او یتیم بود و همین طور مورد تمسخر سایرین. او نیز تنها بود و رنج تنهایی را به دوش میکشید.
کاربر ۳۶۵۸۳۰۸
دیوها موجودات قدرتمندی هستند و به آسونی شکست نمیخورن.
1JESUSCHRIST1
خیانتاینه که ما نسبت به علاقه کسی بیاعتنایی کنیم. عشق نه خیانته و نه جرم! بیاعتنایی به احساسات خیانته، هوس خیانته. میدونی عشق و هوس شروعِ نزدیکی دارن، نباید فریب خورد، وقتی که هوس لباس عشق رو تنش می کنه و ظاهر میشه شناختنش کار سادهای نیستاما همیشه چیزی هست که عشق واقعی رو ثابت میکنه و اون زمانِ. هوس در برابر گذر زمان کمکم پیر می شه و میمیرهاما عشق هرگز! زمان عشق را در آغوش میگیرد و به آن بال و پر میدهد. آن را همچون خورشیدی سوزان در دریای محبتِ وجود به پرواز در میآورد.
کاربر ۲۴۹۸۱۷۷
دلیل موفقیت الانت شکستهای قبلی توست. هر شکست میتونه حاوی یک تجربه مفید برات باشه، پس هیچ وقت از شکست ناامید نشو. نیرویِ درونی الآنت در مقابل چیزی که در آینده به دست میاری خیلی ناچیزه.
HÙŚÑÁ
پروفسور فرق ریاضیات زمینی با ریاضیات غیرزمینی چیه؟
ـ سؤال خوبی بود مرد جوان.
ـ ببینید ما روی زمین زندگی میکنیم و زمین هم قوانین خاص خودش رو داره واین قوانین ممکنه در جاهای دیگری غیر از زمین صادق نباشن و ریاضیات هست کهاین قوانین را برای ما به وجود میاره.
پس ما باید یاد بگیریم که هر جایی که هستیم برابر با قوانین طبیعی آنجا رفتار کنیم و گرنه یا به خودمون صدمه میزنیم یا به محیطی که در اون زندگی میکنیم.
شمع
تو باید بُعد معنوی خودت رو پرورش بدی واین زمان مشخصی ندارد خیلیها هستند که هرگز بهاین بلوغ نمیرسند. چون نمی خواهند برسند!
me
از نظر آدما اصل وجود پریها هم، از غیر ممکن هاست ولی میبینی که ما وجود داریم پس هر غیرممکنی غیرممکن نیست.
me
عشق، هوس، سراغ همه موجودات میروند، انسانها، پریان، اجنه و حتی حیوانات...اما دراین بین تنها کسانی پیروز میشوند که صبر داشته باشند و عشق واقعی را از هوس تشخیص دهند.
فاطمه سعیدی
پروردگارا، صدای گریۀ ساز بلند شد. صدایی آرام با نوایی آرامش بخش که روح را نوازش میکرد، گویی آن صدا از نی لبک خارج نمیشود، بلکه از سینه پر از غم فترس بیرون میآید و تمام فضای اطراف را دگرگون میکند. با اولین ارتعاشات آن صدا حتی آتشهای درون غار نیز خاموش شدند و جای خود را به تاریکی دادند. با صدای نی لبکِ فترس، دل آریا شروع به لرزیدن کرد، انگار نی لبک بیجان از تمام غمهای آریا خبر داشت و با دل او هم نوا شده بود
maryam342
حجم
۳۱۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۱۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
قیمت:
رایگان