بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۶۰)
موسیبن جعفر (علیهالسّلام) در تشکیلات هارون الرشید، یک مُهرهٔ اساسی دارد؛ مُهرهٔ اساسی. کیست او؟ علیّبن یقطین. علیّبن یقطین یک مُهرهٔ اساسی موسیبن جعفر (علیهالسّلام) در خانهٔ هارون است، خیلی کارها را بهوسیلهٔ علیّبن یقطین، در تشکیلات حکومت انجام میدهند. خب حیف نیست او را از اینجا بکَنند یا بکُشند؟ لذا به علیّبن یقطین میگویند: «آقا جان! در خانهات وضو را آن طوری بگیر، اینها جاسوس علیه تو میگمارند یا خودشان نگاه میکنند، میبینند. نگذار بفهمند که تو با ما هستی.» یک واجب معمول متعارف؛ توجّه کردید؟ نماز دست بسته بخوان که خیلی اهمّیّتی ندارد برای اینکه از راهت، از هدفت که ما تو را بهخاطر آن گماشتهایم در خانهٔ هارون باز نمانی.
العبد
وقتیکه قرار شد یک عدّهای شناخته نشوند _ شیعیان امام صادق (علیهالسّلام) که دارند دنبال یک هدفی میروند، علیه منصور مثلاً، اینها باید شناخته نشوند _ خب، اگر بنا شد شناخته نشوند، این شناخته نشدن که یک وسیله برای رسیدن به هدف است، فینفسه هم خودش یک اصل میشود. پس باید شناخته نشوند، درست است؟ پس هر کاری که مورد شناخته شدن آنها میشود، تا وقتی به هدف صدمه دارد باید از اینها سر نزند. اگر فرض کنیم که این آدمی که دوروبَر امام صادق (علیهالسّلام) است، مثلاً معلّیبن خنیس، اگر چنانچه یکوقتی در یک مجلسی، به علی (علیهالسّلام) یا به امام صادق (علیهالسّلام) دارند دشنام میدهند و این اگر چنانچه در این مجلس که داودبن علی و بقیّهٔ اَعوان حکومت در مجلس نشستهاند، بنا کند دفاع کردن، شناخته خواهد شد و اگر شناخته شد، از راهی که برای آن راه دارد جان میدهد، خواهد ماند، اینجا باید سکوت کند و هیچچیز نگوید
العبد
نادرست بودن توصیف تقیّه به کار نکردن
اجمال مطلب این است که اگر کسی تقیّه را بهمعنای کار نکردن و تعطیل کردن و منصرف شدن از راهپیمایی و وصول هدف بگیرد، این نشان میدهد که با مبنای تشیّع و با مبنای ائمّه (علیهمالسّلام) در باب تقیّه اصلاً آشنایی ندارد، اگر کسی تقیّه را به این معنی بگیرد و لذا بگوید «یعنی چه؟ چرا تقیّه نمیکنید؟» یعنی چرا این راه را میپیمایید، خب اگر معنی تقیّه این باشد که واویلا است، دینی باقی نمیماند بهواسطهٔ تقیّه!
العبد
تقیّه یعنی چه؟ یعنی نعل واژگونه زدن، هدف را حفظ کردن، راه را حفظ کردن، نهایت عمل را از دست ندادن و پی فرصت مناسب گشتن. منظور تکیهمان روی این است: پی فرصت مناسب گشتن، نه اینکه بکلّی از راه منصرف شدن، این هم از این روایت.
العبد
تقیّه در بعضی از روایات بهمعنای نعل واژگونه زدن است؛ یعنی از اینطرف برو منتها کاری کن که دشمنت خیال کند از آنطرف رفتهای. ازجمله در روایتی دربارهٔ آیهای که دربارهٔ ابراهیم خلیل اللّه (علیهالسّلام) است میفرماید که: ابراهیم خلیل تقیّه کرد. ببینید تقیّه چگونه معنی میشود، چگونه تقیّه کرد؟ گفت: «انّی سقیم.» وقتیکه مردم شهر ابراهیم _ که ظاهراً بابِل بوده _ رفتند برای شرکت در مراسم عید به خارج شهر و ابراهیم جوان و نوجوان، فرصت را برای بتشکنی آماده میدید، دید اگر با اینها برود، بعد بخواهد برگردد در شهر، اینها میفهمند که اینکه برمیگردد به شهر یک کاری دارد، ممکن است مانعش بشوند، فکر کرد باید با اینها نرود، نگفت نمیآیم؛ صاف و ساده، بنده نمیآیم، در شهر کار دارم؛ میگفتند خب او یک کاری دارد، مراقبش باشیم؛ نه، نعل واژگونه زد، سرشان را کلاه گذاشت، گفت: «بنده بیمارم»، «إنّی سقیم»؛ امروز حال ندارم من، حالم خوش نیست، میمانم. از او درگذشتند. وقتیکه ابراهیم (علیهالسّلام) به بهانهٔ بیماری در شهر ماند، بعد تبر را برداشت رفت خدمت دانهدانهٔ بتها رسید و پدر بتهایشان را درآورد
العبد
بعضی روشنفکران خیلی خیلی خوبِ مسلمان خود ما که از خیلی از جهات مورد قبول خود ما هم بودند و خدای متعال روحشان را شاد کند، در کتابی که نوشتهاند، امربهمعروف و تقیّه را خیلی خوب معنی کردهاند، امّا درعینحال در اوّلِ بحث تقیّه، اشتباهی مرتکب شدهاند. ایشان میگویند: «تقیّه حالت استثنائی است.» چرا حالت استثنائی است؟ تقیّه استثنائی نیست، تقیّه را اگر ترک عمل دانستیم استثنائی است، اما تقیّه که ترک عمل نیست، تقیّه عمل است، منتها به شکل دیگر. تقیّه حالت همیشگی است، تقیّه عمل است، منتها به شکل دیگر، چرا استثنائی باشد، تقیّه همیشگی است، تقیّه همیشه لازم است، همچنانکه عمل همیشه لازم است، تقیّه چیزی در مقابل عمل نیست، شکلی برای عمل است، پس تقیّه حالت استثنائی نیست.
العبد
«لأنّه یجاهد أعْداء اللّه عزّ و جلّ فی دوْلة الْباطل بالتّقیّة و فی دوْلة الْحقّ بالسّیْف.». این خیلی روایت خوبی است، خیلی جالب است این روایت میگوید: مؤمن درهرحالی جهاد میکند، هرگز جهاد را ترک نمیکند، نهایت اگر دولت حق بر سر کار بود، اگر امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) بر سر کار بود، مؤمن در کنار علی (علیهالسّلام) جهاد خود را ادامه میدهد و جهاد میکند، شمشیر میکشد با امام (علیهالسّلام) و در کنار امام میرود به جنگ و با دشمنان حق و دشمنان علی (علیهالسّلام) جهاد میکند، این در صورتی است که دولت حقّی بر سر کار باشد، اگر دولت حقّی بر سر کار نبود، همین جهاد را میکند امّا با تقیّه، یعنی آشکارا نه، پنهان. پس در معنای تقیّه معنای جهاد گنجانده شده و من تعجّب میکنم چگونه کسانی تصوّر میکنند که روایت تقیّه ضدّ روایت جهاد است یا ضدّ روایت عمل ائمّه (علیهمالسّلام) است
العبد
توصیف تقیّه به مجاهدت
یکی از شقوق دیگری که دربارهٔ تقیّه لازم است مورد توجّه باشد، همان مسئلهٔ عمل مکتوم است. یکی دربارهٔ عمل، یکی دربارهٔ استتار. تقیّه بهمعنای کار نکردن نیست بلکه بهمعنای کارکردن، منتها کار موفّقیّتآمیز کردن است. تقیّه بهمعنای راه رفتن و بهطرف مقصد راه پیمودن است، منتها در صورتی که کوه وجود داشته باشد از داخل کانال رفتن است، از زیر رفتن است، از راه انحرافی رفتن است، پس رفتن، پیمودن و عمل در آن هست.
العبد
۱) حفظ نظم و مراقبت کردن از اصول و برنامهٔ مقرّر
ازجمله یکی از چیزهایی که انسان را به هدف میرساند، حفظ نظم و مراقبت کردن از اصول و برنامهای است که برای او مقرّر شده؛ هرگز در مراعات برنامهریزی که برای رسیدن به هدف بر او مقرّر شده، لاابالیگری به خرج ندهد، این از چیزهایی است که انسان را به هدف نزدیک میکند.
العبد
روش مخصوص و رمزی برای نامهنگاری
مثلاً در زمینهٔ ارتباط امام با افراد و آحاد شیعیانی که با آن حضرت ارتباط داشتهاند، یک روایتی است در مناقب ابن شهرآشوب که احمدبن اسحاق میآید خدمت امام عسکری (علیهالسّلام) و از امام تقاضا میکند که در مکاتباتی که میان من و شما جریان خواهد داشت، چون مطالبی طبعاً وجود دارد که این مکاتبات بایستی دست کسی نیفتد، دلم میخواهد که شما خط بنویسید برای من، تا من خطّ شما را بشناسم.
چرا میخواهد خطّ امام را بشناسد؟ برای اینکه بنا است امام امضا نکند، اگر بنا بود امام امضا بکند، شناختن خط معنی نداشت. مثلاً فرض کنید نامه از امام میآید برای احمدبن اسحاق قمّی در قم، این نامه اتّفاقاً میافتد به دست کسانی که بر قم تسلّط دارند؛ حکّام عبّاسی زمان. اگر احمدبن اسحاق را زیر فشار قرار دادند که این نامه از کجاست و چگونه است، بگوید نمیدانم، ارتباط خود را با نامه انکار کند و از طرف دیگر از روی خط تشخیص بدهد که نامه از طرف امام است و احتیاج به امضا و غیره نباشد.
العبد
وّلی حفظ نظم و جزئیّات برنامه، دوّمی استتار و کتمان، سوّمی ایجاد ارتباطات؛ که با اصطلاحات امروز اسمش را میگذارند تشکیلات، و من عرض کردهام که تشکیلات که میگوییم، فوراً تشکیلات یک حزب مقتدری که در فلان گوشهٔ دنیا مشغول فعّالیّت است به ذهنتان نیاید؛ ماجرا، ماجرای سیزده قرن پیشتر از تمدّن کنونی و فرهنگ کنونی است؛ معلوم است که در آن روزگار، وضع تشکیلات و تجهیزات و ارتباطات و سازمانها به مجهّزی و مدرنی امروز نبوده و نمیتوانسته باشد.
اجمالاً یک نوع ارتباطی، یک نوع هماهنگیای، یک نوع همگامیای، یک نوع از حال هم خبر داشتن، یک نوع از یک جا و از یک مصدر واحد الهام گرفتن بوده؛ تشکیلات به این میگویند و تقیّه بر همهٔ این سه اصل که گفتم، اطلاق میشود و جزو مصادیق تقیّه است
العبد
استتار و کتمان. صحابی امام و یار نزدیک امام باید راه خود را که قدرتهای قاهر زمانِ امام با آن راه مخالفند پوشیده بدارد، نباید به آنها بگوید که من دارم علیه حکومت تو ای منصور، یا ای هارون، یا ای معاویه! مبارزه میکنم؛ نباید بگذارد او بفهمد که این در صراط ایجاد حکومت حق و عدل است که سجلّ چنین حکومتی جز علی (علیهالسّلام)، یا جز امام صادق یا امام باقر (علیهماالسّلام) یا بندگانی که با تیپ آنها پرورش پیدا کردهاند، نمیتواند باشد.
العبد
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در شورایی که عمر تشکیل داد، با یک دروغ، با یک مجامله میتوانست حکومت را در دست بگیرد، امّا امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) این مجامله و این دروغگویی را مرتکب نشد؛ میتوانست آنجا بگوید که من برطبقِ کتاب خدا و سنّت پیامبر و سیرهٔ شیخین، حکومت خواهم کرد. با گفتن این حرف و با سپردن این تعهّد، حکومت را قبضه میکرد، منتها وقتیکه به حکومت میرسید، به سیرهٔ شیخین عمل نمیکرد. این کاری بود که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) آسان میتوانست انجام بدهد، امّا نداد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه در منطق اسلام، آن وسیلهای که انسان را به هدف میرساند، آن وسیله نباید برخلاف هدف باشد، نباید نامقدّس و آلوده باشد. وسیله هم بایستی صحیح باشد، وسیله هم باید وسیلهای باشد که با هدف قابل تطبیق باشد.
العبد
مجاز نبودن استفاده از هر وسیلهای برای رسیدن به هدف
این وسیله چیست؟ هر وسیلهای که انسان را به هدف برساند یا یک نوع وسایل خاص؟ نه، هر وسیلهای نه، چند نوع وسیلهٔ خاص مورد نظر است که این وسایل خاص، انسان را به هدف برساند و موجب بشود که موانع و خارِ راهها جلوی انسان را نگیرد؛ مثلاً فرض بفرمایید که اگر انسان بهوسیلهٔ یک جنایتی ممکن است به هدف برسد، این را تقیّه نمیگویند؛ اگر انسان بهوسیلهٔ مخالفت با اصول هدف خود، یکوقتی بخواهد خود را به هدف برساند، این را در عرف منطق اسلام و تشیّع تقیّه نمیگویند؛ مثلاً فرض بفرمایید آن کسی که میخواهد رهبری جامعهٔ اسلامی را به دست بگیرد و لازمهٔ رهبری تقوا و عدالت است، این آدم برای اینکه خود را به رهبری جامعهٔ اسلامی برساند، بیتقوایی و بیعدالتی را پیشه کند؛ یعنی مخالفت کند با اصولی که در رهبری جامعهٔ اسلامی در اسلام و در قرآن مقرّر شده، این را تقیّه نمیگویند. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در شورایی که عمر تشکیل داد، با یک دروغ، با یک مجامله میتوانست حکومت را در دست بگیرد، امّا امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) این مجامله و این دروغگویی را مرتکب نشد؛
العبد
مجاز نبودن استفاده از هر وسیلهای برای رسیدن به هدف
این وسیله چیست؟ هر وسیلهای که انسان را به هدف برساند یا یک نوع وسایل خاص؟ نه، هر وسیلهای نه، چند نوع وسیلهٔ خاص مورد نظر است که این وسایل خاص، انسان را به هدف برساند و موجب بشود که موانع و خارِ راهها جلوی انسان را نگیرد؛ مثلاً فرض بفرمایید که اگر انسان بهوسیلهٔ یک جنایتی ممکن است به هدف برسد، این را تقیّه نمیگویند؛ اگر انسان بهوسیلهٔ مخالفت با اصول هدف خود، یکوقتی بخواهد خود را به هدف برساند، این را در عرف منطق اسلام و تشیّع تقیّه نمیگویند؛ مثلاً فرض بفرمایید آن کسی که میخواهد رهبری جامعهٔ اسلامی را به دست بگیرد و لازمهٔ رهبری تقوا و عدالت است، این آدم برای اینکه خود را به رهبری جامعهٔ اسلامی برساند، بیتقوایی و بیعدالتی را پیشه کند؛ یعنی مخالفت کند با اصولی که در رهبری جامعهٔ اسلامی در اسلام و در قرآن مقرّر شده، این را تقیّه نمیگویند.
العبد
تقیّه در آیات و روایات؛ وسیلهای صحیح برای رسیدن به هدف
و امّا آنچه ما از آیات قرآن _ که در چند آیهٔ قرآن مادّهٔ تقیّه و ذکر تقیّه به کار رفته _ و از روایاتی که یا در ذیل آیات قرآن نازل شده، وارد شده، یا مستقلّاً در ذکر معنای تقیّه به کار رفته، استفاده میکنیم، این است: تقیّه یک وسیلهای است برای رساندن انسان باهدفی به هدفش، این مجمل قضیّه.
العبد
یعنی چه «تقیّه کن.»؟ یعنی که تا دیدی سیل است، برگرد، قم رفتن ضرورتی ندارد، برگرد بیا به خانهات، راحت بنشین. وقتیکه میبینی که یک ظالمی یا یک دزدی یا یک گرگی سر گردنه را گرفته خب برگرد، چه لزومی دارد که راه را ادامه بدهی؟ و خود را به خطر بیندازی و آخرش هم به منزل نرسی. این تقیّهایی است که مردم بهطور معمول معنی میکنند. امّا امام صادق (علیهالسّلام) تقیّه را اینطور معنی نمیکند _ آنطوری که از مجموع روایات استفاده میکنیم _ میگوید که: «آقا! تا دیدی که یک گرگی، یک دزدی، یک ظالمی، یک جای تنگی، یک سیلی راه تو را قطع کرده است، اینجا سعی کن آنچنان بروی که این سیل به تو صدمه نزند؛ یعنی برو از بالای کوه عبور کن، برو [ولی] این جادهٔ معمولی را نرو. آنچنان برو که این دزد یا این ظالم یا این گرگ به تو نتواند آسیب وارد بیاورد و تو را از رسیدن به مقصود بازبدارد؛ یعنی چطوری برو؟ یعنی یک کانال حفر کن برو، یعنی برگرد از راه دیگر برو، یعنی در جیبت، در کمرت، در دستت وسایلی داشته باش که اگر چنانچه این گرگ، این دزد، این ظالم جلویتو را گرفت، بتوانی دفاع کنی و به راهت ادامه بدهی
العبد
تقیّه یعنی انجام مأموریّت بدون رسیدن آسیب
اگر بخواهیم مثال بزنیم اینطوری میشود که شما برای مسافرتی از اینجا بلند میشوید مثلاً بروید به مشهد یا به قم. اینجا در بین راه برخورد میکنید به یک مانعی، مثلاً فرض کنید سیل آمده یا دزدی، سر گردنه را گرفته و اگر شما بخواهید ادامهٔ به راه خودتان بدهید یا سیل شما را غرق میکند و شما به منزل نخواهید رسید یا گرگ به شما آسیب میرساند یا دزد آسیب میرساند یا از این قبیل؛ یا فرض بفرمایید که به یک نقطهای میرسید که در اینجا جادّه خیلی باریک است و خطرناک است و اگر بخواهید عبور بکنید از اینجا با اتومبیل با همان سرعت معمولی، با همان وضع معمولی، اینجا ممکن است که اتومبیل از این فاصلهٔ عمق زیاد سقوط بکند، اینجا جای احتیاط است.
العبد
تقیّه بهمعنای این است که اگر چنانچه یک کاری در عالم واقع و عمل برای انسان دارای خطر و ضرر است، انسان باید آن کار را بهصورتی انجام بدهد که کار حتماً انجام بگیرد و آسیبی به آن کار نرسد، این معنای تقیّه است در روایات.
العبد
تصوّر غلط مردم از تقیّه
مردم دربارهٔ تقیّه، امروز چه تصوّر میکنند؟ تصوّر مردم این است که تقیّه یعنی اینکه انسان وقتیکه میخواهد یک عملی را انجام دهد و یک واجبی را به جا بیاورد، اگر چنانچه برای انجام این واجب، برای پیمودن این راه، یک خطری و یک ضرری تصوّر میشود، انسان این واجب را انجام ندهد و این راه را نپیماید؛ مردم از تقیّه، یک چنین تصوّری دارند. این مطلب بشدّت غلط است.
العبد
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان