بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۶۰)
یک سلسله امامزادهها از این قبیلند. دربارهٔ اینها نظر ما همان نظر پیشوایان دینی ما (علیهمالسّلام) است. ما اینها را دوستان خدا و اهل بهشت نمیدانیم و انقلابی واقعی و راستین نمیدانیم، فرزند پیغمبرند، باشند، این طرز فکر که «فرزندان پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) از عذاب خدا مصون و محفوظند»، هم از طرف همین آقایان لوس و نُنُر، همین امامزادههای از قبیل زید بهوجود آمده.
مصون نبودن امامزادگان گنهکار از عذاب الهی
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امام فوراً جلوی او را گرفتند، گفتند که: «لا تقسْ أخی زیْداً إلی زیْد بْن علی»؛ تو برادر من زید را به عمویم زید قیاس نکن، او کسی بود و این کس دیگری است. عموی من زید برای خاطر حکومت آلمحمّد (صلّیاللهعلیهوآله) قیام کرد و اگر چنانچه به حکومت میرسید، به وعدهٔ خود وفا میکرد؛ یعنی حکومتش حق بود، حکومتش حکومت قانون بود، شاید در رأس حکومت امام صادق (علیهالسّلام) را قرار میداد، امّا برادر من اینطور نبود، برادر من یک آدم اوباشی بود، یک آدم بیخود و جاهطلبی بود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
این زیدی که حالا دارم میگویم، این برادر امام هشتم است و چندین سال بعد از آن زید بوده و اوایل خیلی هم افراطی و داغ بود، در یکی از نهضتهای شیعه عضو حسّاسی بود و در نهضت ابنطباطبا و ابوالسّرایا و افراطی بودنش به جایی رسید که رفت بصره را فتح کرد. وقتیکه بصره را فتح کرد، خانههای مردم _ یعنی کسانی را که مخالف یا سنّی فرض میکرد یا میدانست _ را آتش زد. مثلاً، یکمرتبه دستور داد تمام خانههای اینها را آتش زدند که بعد اسمش را گذاشتند «زیدالنّار»؛ زید آتش. خب این عمل یک عمل چپروانهٔ غلطی است. یعنی چه خانه مردم را آتش بزنی؟ منطق ائمّه (علیهمالسّلام) که این نیست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
یک دسته اینها هستند که انگیزهشان خدا نبوده، دین و قرآن نبوده، تجدید حکومت حق و اسلام و عدالت نبوده، بلکه دعوت به نفس میکردند؛ یعنی میخواستند که خود را در رأس قرار بدهند برای اینکه آنها هم یک آدمی باشند لنگهٔ منصور، یا لنگهٔ هارون، لنگهٔ مأمون و معتصم و متوکّل، نه اینکه میخواستهاند حکومت علوی را و حکومت قرآن را سرِ کار بیاورند. اتّفاقاً چون ایمان درستی نداشتند و هدفشان شخص بود و منافع شخصی بود، اینها هم بعد از مدّتی که مبارزه میکردند اگر چشمکی از طرف دستگاه قدرت به اینها زده میشد فوراً جلب میشدند و میرفتند و حتّی گاهی همکاری هم میکردند!
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
چندین برابر در آن روز مردم نسبت به وهّابیگری، دشمن و مبغض و متنفّر بودند. علّتش هم این بود که قضیّه تازه واقع شده بود. قبور ائمّه (علیهمالسّلام) و اولیا و صحابه و دیگران، تازه ویران شده بود. این نهضت ارتجاعی استعماری تازه عَلَم شده بود. چون اینطور بود مسلمانهای هند هم که مسلمانهایی بودند اکثریّت سنّی و اقلّیّت شیعه، یکپارچه ضد وهّابی بودند. انگلیسیها آمدند بین مردم شایع کردند و گفتند که مولا شاه اسماعیل دهلوی _ آن مرد عالم جلیلالقدر _ و دیگران و دیگران وهّابی هستند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
یک عدّه از اعراب به تحریک دشمنان آمده بودند بر حجاز مسلّط شده و بقعههای حجاز را خراب کرده بودند، قبور صحابهٔ اوّلین را ویران کرده بودند و یک موج نفرتی از وهّابیها در همهٔ عالم جریان داشت. در همهٔ اقطاری که مسلمانی زندگی میکرد، مردم مسلمان، ضد وهّابی و دشمن وهّابی بودند
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اجمالاً انگلیس به هر وسیلهای که توانست سعی کرد که این بزرگمَردان را نابود کند و نهضت اینها را سرکوب کند؛ از راه زندانها و تبعیدها و دستگیریهای خیلی دشوار و حتّی شاید اعدامها و از این قبیل. خیلی اینها را تحتفشار قرار داد، امّا عملاً مطلب اینطوری بود که اینها وقتی زندان میرفتند یا تبعید میشدند یا شکنجه میدیدند و برمیگشتند، مردم نسبت به اینها علاقهمندانهتر میشدند و نهضت اینها گرمتر و شکوفاتر میشد. اینها مربوط به همین ۱۵۰ سال قبل است، مربوط به زمان نزدیک به خود ما است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
آدمهای سادهلوح وقتیکه این حرف را از فرعون بشنوند، با خودشان میگویند که فرعون چقدر علاقهمند به دینداری مردم است و چقدر علاقهمند است که در میان مردم فسادی بهوجود نیاید و از ترس اینکه مبادا دین مردم عوض بشود و فسادی پدید بیاید میخواهد موسی را و هارون را و اَعوان و انصارشان را نابود و سربهنیست کند؛ امّا آدمهای دقیق که خبر دارند که در قاموس فرعون، دین اصلاً معنایی ندارد و برای او، دین مردم همان ارادهٔ او است و برنامهٔ زندگی اجتماع، چیزی جز آن برنامهٔ سودپرستانه و نفعپرستانهای که او ارائه داده، نیست؛ به مردم هم سرسوزنی علاقه ندارد، برای اینکه ادامهٔ حیات او بستگی دارد به ضعف مردم و اگر مردم مردمی قوی باشند، برای او ادامهٔ زندگی ممکن نیست؛
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
که یکی از شیوههای بسیار معمول و مرسوم که همیشه مستبدّین عالم و قدرتمندان ظالم و جائر بهکار میبردهاند، این بوده که سعی میکردهاند دشمنان جدّی و حادّ خود را که متّکی به تودهٔ مردم بودهاند، در میان مردم بدنام و بیآبرو کنند. این یک شیوهٔ معمولی است، از روزگار قدیم هم این شیوه بوده؛ شما در قرآن که نگاه میکنید میبینید که وقتی فرعون با موسی (علیهالسّلام) یا با مَلَأ و اطرافیان خود حرف میزند، موسی (علیهالسّلام) را یک آدم فسادانگیز معرّفی میکند: «انّی اخاف أن یبدّل دینکم او انْ یظهر فی الْارض الفساد». فرعون به مردم میگوید که: «من میترسم این موسای انقلابی که وارد اجتماع شما شده، دین شما را تغییر و تبدیل بدهد و فساد را در میان شما رایج کند.»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
که یکی از شیوههای بسیار معمول و مرسوم که همیشه مستبدّین عالم و قدرتمندان ظالم و جائر بهکار میبردهاند، این بوده که سعی میکردهاند دشمنان جدّی و حادّ خود را که متّکی به تودهٔ مردم بودهاند، در میان مردم بدنام و بیآبرو کنند. این یک شیوهٔ معمولی است، از روزگار قدیم هم این شیوه بوده؛ شما در قرآن که نگاه میکنید میبینید که وقتی فرعون با موسی (علیهالسّلام) یا با مَلَأ و اطرافیان خود حرف میزند، موسی (علیهالسّلام) را یک آدم فسادانگیز معرّفی میکند: «انّی اخاف أن یبدّل دینکم او انْ یظهر فی الْارض الفساد». فرعون به مردم میگوید که: «من میترسم این موسای انقلابی که وارد اجتماع شما شده، دین شما را تغییر و تبدیل بدهد و فساد را در میان شما رایج کند.»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
شیوهٔ قدیمی ظالمان برای متّهم کردن افراد انقلابی
میدانید که یکی از شیوههای بسیار معمول و مرسوم که همیشه مستبدّین عالم و قدرتمندان ظالم و جائر بهکار میبردهاند، این بوده که سعی میکردهاند دشمنان جدّی و حادّ خود را که متّکی به تودهٔ مردم بودهاند، در میان مردم بدنام و بیآبرو کنند
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
یکی از مسائلی که در سلسلهٔ مباحث زندگی ائمّهٔ اهلبیت (علیهمالسّلام) باید مورد بررسی قرار بگیرد مسئلهٔ امامزادگان انقلابی و شورشگر دوران بنیامیّه و بنیعبّاس است. مسئلهٔ بسیار مهم و ضمناً مشکلی است
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انقلاب شیعه از زهرا (علیهاالسّلام) شروع شد. اوّلانقلابی شیعه، فاطمهٔ زهرا (علیهاالسّلام)، دختر پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) است و این را در یکی از روزهای گذشته برای شما گفتم؛ لذا به فاطمهٔ زهرا (علیهاالسّلام) خطاب میکند و میگوید: «أ فاطم لو خلت الحسین مجدّلا»؛ یعنی ای فاطمهٔ زهرا! ای دختر پیغمبر! آیا گمان میکردی که فرزندت حسین، برهنه و عریان در زیر آفتاب گرم کربلا بر روی خاکهای آن دشت بیفتد؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حالا یک آدم پرخوردهٔ نفهمی هم اشک بریزد، یکخرده عقدههای دلش خالی شود؛ آن اشک که اصلاً برای امام حسین (علیهالسّلام) نیست؛ برای خاطر قرضهای عقبافتاده و اجارهٔ خانه و گرسنگی و اینها است؛ آن را کار ندارم. من گریهٔ اهل معرفت را میگویم و خودم طرفدار این گریهام. خدا رحمت کند گریه کنندگان اهل معرفت را.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
و این کمیت همان کسی است که بهخاطر همین شعرها دستگاه حکومت درصدد گرفتنش برآمد. کُمیت بیست سال متواری بود و میگفت بیست سال است که من «دار» م را بر دوش خودم میکشم. یک مدّتی به او امان دادند، بعد هم یک بهانهٔ کوچک و ناچیزی درست کردند و او را کشتند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
یک عدّه از شاعران در اطراف خلفا بودند، یک عدّه هم در اطراف ائمّه (علیهمالسّلام) بودند، یک عدّه هم وضع نفاقآمیزی را بازی میکردند. «کثَیِّر» شاعر آمد پیش امام باقر (صلواتاللهعلیه)، حضرت با خطابی عتابآلود به او گفتند: «امتدحت عبدالملک؟»؛ «تو با اینکه با ما ادّعای دوستی میکنی و خود را با ما میدانی، عبدالملک را مدح میکنی؟»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
نمیافتد. ای محمّدبن شهاب! تو همان میلهای هستی که سنگ آسیای مظالم بنیامیّه بر روی گردن تو و بر محور تو میچرخد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
«و أحببت من حادّ الله»؛ کسی را دوست خود گرفتی که او خدا را دشمن خود گرفته است. یعنی چه؟ یعنی اینکه توجّه کنید بهمعنای دوستی و دشمنی. تو گمان میکنی که محمّدبن شهاب زُهْری واقعاً عبدالملک را دوست میداشت؟ نه، هیچ دوست نمیداشت؛ یقین دارم. چرا عبدالملک را دوست داشته باشد؟ صرفهٔ او اقتضا میکند که برود آنجا. امّا امام میگوید که او را دوست گرفتی. یعنی چه دوست گرفتی؟ یعنی همسطح و همجبههٔ او هستی، ولو دوستش هم نداشته باشی، ولو در دلت به او فحش هم بدهی، امّا عملاً در جبههٔ او هستی یا نه؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
دل خودت را خوش کردی، وجدانت را آسوده کردی که من میروم برای اینکه اصلاحش کنم؛ امّا ندانستی که عبدالملک اگر به راهی که تو میگویی، بیاید، دیگر عبدالملک نیست. وقتی عبدالملک نبود، به تو احتیاج ندارد؛ به تو دروغگو، به تو زبون، به تو فرومایه. وقتی عبدالملک نبود، به امام سجّاد (علیهالسّلام) احتیاج خواهد داشت، نه به تو محمّدبن شهاب! رفتی درستش کنی؟ رفتی به راهش بیاوری؟ میتوانی؟ مگر خصلت عبدالملک قابل تغییر است؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
تو به کسی که حق یک حقدار را به او نرسانده نزدیک شدی ای محمّدبن شهاب! چه میکنی؟ و لم تردّ باطلاً حین أدناک»؛ و تو هم که نزدیک او رفتی، نتوانستی از مسیر باطلِ او اندکی او را منحرف کنی و او را بهسوی حق و راه صحیح بکشانی
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان