بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۵۸)
عمل آن کسی را که تو امامش میدانی، به رُخت میکشیم، به همین دلیل که امام است. چون امام است، باید به حرفش عمل کنی؛ چون امام است، باید دنبالش بروی. یعنی چه که بگویی او چون امام است، پس من نمیتوانم پسِ کار او و دنبال راه او را بگیرم؟ در حالی که این خطای خیلی بزرگی است
کاربر ۶۹۴۰۴۹۸
معنای شکر این است: شناخت نعمت، شناخت منعم، به کار بردن نعمت در آنجایی که باید به کار رود و برای آن است
جوان انقلابی
امّا محبّتش به جان خودش، محبّتش به جوانش، کمتر از محبّتش به دین خدا است؛ این است که تحمّل مصیبت برایش آسان است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
آماده نبودن زمینه؛ علّت مشکلات امام علی (ع) در دوران خلافت
شما ببینید وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) ۲۵ سال بعد از رحلت پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) و افول خورشید نبوّت در رأس حکومت قرار میگیرد، گذشتگان او، یعنی خلیفهٔ سوّم و پیش از او خلیفهٔ دوّم، در ظرف ۲۲ سال آنچنان زمینه را عوض کردهاند که جامعهٔ اسلامی نمیتواند علی (علیهالسّلام) را هضم کند. کسانی از صحابهٔ نزدیک پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) پیدا میشوند که به روی علی (علیهالسّلام) شمشیر میکشند. اختلافات داخلی بهوجود میآید و جنگهای خانمانسوز و خانمانبرانداز، عالم اسلامی را پر میکند؛ مثل جنگ جمل و جنگ صفّین و جنگ نهروان. اینها بر اثر عدم آمادگی زمینه است. من گمان میکنم علّت اینکه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرمود که اگر اجتماع جمعیّت نبود، «لألقیت حبلها علی غاربها» _ من باز هم خلافت را قبول نمیکردم _ بهخاطر همین بود که علی (علیهالسّلام) میدید موقعیّت ناآماده است
العبد
اگر کسی در زندگی شیعه و زندگی ائمّهٔ شیعه (علیهمالسّلام)، مخصوصاً امام صادق و امام باقر (علیهماالسّلام) مطالعه کند، بهطور قطع یا اطمینان به این نتیجه خواهد رسید که شرایطی که برای حکومت یک خاندان انقلابی مثل امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) ضروری و حتمی است، در دوران انقلاب بنیعبّاس وجود نداشت؛ مردم هنوز بهطور کامل ساخته نشده بودند؛ آماده نبودند که کسی مثل آن بزرگوارها زمام حکومت را به دست بگیرد. در حقیقت انقلاب ابومسلم خراسانی که از خراسان شروع شد و همهٔ اقطار عالم اسلام را گرفت، یک انقلاب زودرسی بود. اگر چنانچه این انقلاب ده سال بعد از آن یا بیست سال بعد از آن انجام میگرفت، بنده گمان فراوان دارم که در رأس این انقلاب و در رأس حکومت نوی بعد، امام صادق یا فرزندش موسیبن جعفر _ یا یکی از ائمّهٔ اهلبیت (علیهمالسّلام) _ قرار میگرفت؛ امّا [آن موقع برای قیام ائمّه] زود بود، مردم هنوز آماده نبودند.
العبد
امیرالمؤمنین (صلواتاللهعلیه) فرمود: «ألا و إنّ لکلّ مأموم إماماً یقتدی به»؛ هر مأمومی امامی دارد که به آن امام اقتدا میکند، دنبالهرو آن امام است و باید دنبال آن امام برود؛ والّا امامِ او نیست و او هم مأموم او نیست. پس مسئلهٔ اقتدا کردن و دنبال خطّسیر و زندگی امام رفتن، مطلبی است لازم و مقتضای لفظ امام و مأموم
ترنج
دومین فایدهای که بر شناخت رهبران و پیشوایان مترتّب است، فایدهٔ روحی و فایدهٔ احساسی است
آبیِ آسمونی
شناخت زندگی امام و سیرهٔ عملی امام، دارای این دو فایده است: یکی اینکه آموزنده است و دیگر اینکه برانگیزاننده و بهاهتزاز درآورنده است؛ انسان را در پیچوخمهای زندگی کمک میکند، به انسان حالت تفاخر و مباهات میدهد.
shariaty
مّا من گمان میکنم این نیست. در اینجا مسئلهٔ دل سوختن و گریه کردن نیست؛ گمان میکنم علّت دیگری داشته باشد. مگر نه این است که دعبل جزو انقلابیّون شیعه است و امام هشتم رهبر این انقلاب است؟ و مگر نه این است که این شعر در تجدید خاطرهٔ بزرگترین انقلابی تاریخ شیعه _ یعنی حسینبن علی _ و یکی از رهبران گذشتهٔ نهضت شیعه و از وقایع گذشته است؟ مگر اینجوری نیست؟ خب، اگر این درست است، یک انقلابی دارد مرثیهٔ یک انقلابی دیگر را میگوید و میخواهد تحریک احساسات کند؛ پس باید خطاب به زهرا باشد، چون انقلاب شیعه از زهرا (علیهاالسّلام) شروع شد. اوّلانقلابی شیعه، فاطمهٔ زهرا (علیهاالسّلام)، دختر پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) است و این را در یکی از روزهای گذشته برای شما گفتم؛ لذا به فاطمهٔ زهرا (علیهاالسّلام) خطاب میکند
dreamer
جهاد با نفس، رأس همهٔ جهادها است؛ منتها اشتباه نشود _ همچنانکه دلشان میخواهد اشتباه شود _ جهاد با نفس، ضدّ جهاد با دشمن خدا نیست؛ در راه جهاد با دشمن خدا است. با نفسِ خودت جهاد کن تا نفست دیگر اینقدر به زمین نیفتد، بعد آنوقت برو بهسوی خدا، برو در راه خدا؛ «فقاتل فی سبیل الله لا تکلّف الّا نفسک و حرّض المؤمنین».۲ آیهٔ قرآن با تو حرف میزند.
egm
هر روزی که میگذرد، حق یک قدم به مقصد خود نزدیک میشود. آن جاهلها و ظاهربینها و نفهمهایند که خیال میکنند روزبهروز حق ضعیف میشود؛ نه، لحظهبهلحظه و روزبهروز حق نیرومندتر، استوارتر، پرفروغتر و شعلهورتر میشود و به هدف نزدیکتر میشود؛ سنّت خدا بر این است و اصلاً عالم اینجوری خلق شده: ما خلقنٰهمآ الّا بالحق؛ زمین و آسمان بحق خلق شدند و بر جریان حق و بر شیوهٔ حق. این است که باید ظالم اشتباه کند، باید دشمن نتواند یا نفهمد.
الف. میم
در منطق اسلام، آن وسیلهای که انسان را به هدف میرساند، آن وسیله نباید برخلاف هدف باشد، نباید نامقدّس و آلوده باشد.
f.r
این، نصفروز مایه داد به تمام نهضتهای شیعه در طول تاریخ؛ و اگر بر مبالغه حمل نشود، مایه داد به تمام نهضتهای انسانی طول تاریخ، ولو به غیر ما. این نصفروز، بسیار پرشکوه است. و دلیل اهمّیّت این نیمروز این است که اگر ما بعد از ۱۴۰۰ سال باز میتوانیم دربارهٔ امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) حرف بزنیم، بهخاطر آن نصفهروز است.
f.r
دیگر نباید سؤال کرد که آقا امام صادق (علیهالسّلام) کی شمشیر دستش بود؟ مگر لازم بود شمشیر دستش باشد؟ مگر لازم بود امام صادق (علیهالسّلام) عمامه را بردارد و بیاید توی میدان شعار بدهد؟ کافی بود که امام صادق (علیهالسّلام) بیندیشد، امام صادق (علیهالسّلام) فرمان دهد، امام صادق یک کلمهای بگوید که این کلمه، اصلی باشد تا مسلمانهای زمان خود او و بعد از زمان خود او، از آن اصل پیروی کنند. این کافی بود تا اینکه امام صادق (علیهالسّلام) را مجاهد بدانند.
f.r
متفکّران انجامید که اساساً مبارزه با ظلم و ظالم و تشکیل حکومت اسلامی برای تحقّق عینی و عملی دین، وظیفه و تکلیفی است که ائمّهٔ معصومین (علیهمالسّلام) یعنی جانشینان راستین سیّدالمرسلین (صلّیاللهعلیهوآله) جز در بعضی ادوار _ که جلوهٔ بارز آن، قیام حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) و مبارزهٔ رودررو با طاغوت زمان در حماسهٔ عاشورا است _ تلاشی عملی برای ایفای آن مبذول نداشتهاند، هرچند این سکوت و سکون، به سبب فشار فرسایندهٔ حاکمان و عمل به وظیفهٔ اسلامی تقیّه بوده باشد. از این رو، ائمّهٔ هدی (صلواتاللهعلیهم)، در نگاه عموم مسلمین بلکه در چشم قاطبهٔ پیروان خود، آن سلالهٔ پاک نبی (صلیاللهعلیهوآله) و اسوههای علم و فضلیت و عبادت حقّند که فاقد هرگونه کنش یا تأثیر سیاسی و مبارزه با طواغیت زمان محسوب میشو
کاربر ۵۵۷۹۸۴۶
عمدهٔ آنچه شیعه دربارهٔ مسئلهٔ امامت _ این مسئلهٔ بسیار مهم _ بحث کرده است، این بوده که امام بعد از پیغمبر چه شخصیّتی است و به چه دلیلی
محدثه
مثل انوشیروان عادل!. امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «این مرد خلیفه میشود و بعد میمیرد؛ وقتی مُرد، مردم اهل زمین بر او میگریند و اهل آسمانها او را لعنت میکنند»؛ چون ریاکار بود.
Samira Hozouri
عبداللهعمر، آن مرد زاهدمسلک بیمقدارِ ذلیلِ زبون با امیرالمؤمنین بیعت نکرد، امّا از ترس جان، با حجّاجبن یوسف، آن هم با پای حجّاج بیعت کرد!
طلائی
یک فایدهٔ شناختن زندگی رهبران و پیشوایان، فایدهٔ آموزندگی است. یعنی به انسان میآموزد که خطّ زندگی را چگونه باید مشی کرد و رفت و پیمود. به شیعه میآموزد که اگر میخواهد پیرو امام و پیشوای خود باشد، در مقابل فلان مسئلهٔ تاریخی یا فلان حادثهٔ اجتماعی چگونه باید موضع بگیرد. به کسی که در مقام رهبری اجتماع به جای امام نشسته است، میآموزد که باید چگونه دنبال کار امام را بگیرد و چگونه جامعه را سیر بدهد
زهرا یارمحمد
بتلخی باید اعتراف کرد آنچه طواغیت زمانه یعنی عبدالملک و هشام و منصور دوانیقی و هارون الرّشید و امثال آنان از سیره و روش حقیقی ائمّهٔ طاهرین (علیهمالسّلام) فهمیدند و دریافتند، پیروان امامان همام در قرون متمادی درک نکردند و نشناختند.
کاربر ۳۷۷۵۸۳۹
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان