بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۵۸)
شیوهٔ قدیمی ظالمان برای متّهم کردن افراد انقلابی
میدانید که یکی از شیوههای بسیار معمول و مرسوم که همیشه مستبدّین عالم و قدرتمندان ظالم و جائر بهکار میبردهاند، این بوده که سعی میکردهاند دشمنان جدّی و حادّ خود را که متّکی به تودهٔ مردم بودهاند، در میان مردم بدنام و بیآبرو کنند. این یک شیوهٔ معمولی است، از روزگار قدیم هم این شیوه بوده؛ شما در قرآن که نگاه میکنید میبینید که وقتی فرعون با موسی (علیهالسّلام) یا با مَلَأ و اطرافیان خود حرف میزند، موسی (علیهالسّلام) را یک آدم فسادانگیز معرّفی میکند: «انّی اخاف أن یبدّل دینکم او انْ یظهر فی الْارض الفساد». فرعون به مردم میگوید که: «من میترسم این موسای انقلابی که وارد اجتماع شما شده، دین شما را تغییر و تبدیل بدهد و فساد را در میان شما رایج کند.» آدمهای سادهلوح وقتیکه این حرف را از فرعون بشنوند، با خودشان میگویند که فرعون چقدر علاقهمند به دینداری مردم است و چقدر علاقهمند است که در میان مردم فسادی بهوجود نیاید
العبد
امام لبخندی زدند؛ یعنی خب، میفهمم چه میگویی؛ مطلب معلوم است. بعد رو کردند به کمیت، گفتند: «حالا تو بخوان! تو بخوان ای شاعر ما! تو بخوان ای شاعر حقیقت!». «فأنشد الکمیت: من لقلب متیّم مستهام»، بنا کرد آن اشعار عالی و بلند «هاشمیّات» خود را خواندن، که سر تا پایش انقلاب بود.
و این کمیت همان کسی است که بهخاطر همین شعرها دستگاه حکومت درصدد گرفتنش برآمد. کُمیت بیست سال متواری بود و میگفت بیست سال است که من «دار» م را بر دوش خودم میکشم. یک مدّتی به او امان دادند، بعد هم یک بهانهٔ کوچک و ناچیزی درست کردند و او را کشتند. وارد دربار حاکم کوفه شد، یک بهانهٔ کوچکی از او گرفتند _ که معلوم بود بهانه است، نمیخواهند کمیت باشد _ به غلامان ترک گفتند: «بریزید تکّهتکّهاش کنید.» ریختند بر سرش، با شمشیرها قطعهقطعهاش کردند.
العبد
سخت شدن کار امام صادق (علیهالسّلام) با تحکیم موقعیّت بنیعبّاس
خب، دشمنان اهلبیت (علیهمالسّلام) عوض شدند. دوستان قدیم که امروز حکومت را در دست دارند، دشمنان جدید شدند. همان منصور و احمد سفّاح و داودبن ابیعبّاس و دیگر چهرههای مشخّص و نمایان بنیالعبّاس که دیروز با امام صادق (علیهالسّلام) و محمّدبن عبداللهبن حسن و ابراهیمبن عبداللهبن حسن در یک مجلس دور هم مینشستند و صحبتِ برانداختن حکومت اموی را میکردند، همین نامردان و نامردمان، محمّدبن عبداللهبن حسن را، امام جعفر صادق (علیهالسّلام) را، ابراهیمبن عبدالله را و شیخ آل ابیطالب یعنی عبداللهبن حسنمثنّیٰ را تحت شکنجه و فشار و عذاب قرار دادند و جای صفها و جبههها عوض شد. یک حکومت تازهنفس وقتیکه روی کار بیاید، مبارزهٔ با او بسی دشوارتر و سختتر است.
العبد
یک چیز برای ما لنگ است و آن این است که ما اگرچه این بزرگواران را به نام و نشان و منصب شناختهایم، امّا زندگی اینها برای ما ناشناخته است. بحث ما دربارهٔ این است که زندگی ائمّهٔ معصومین از اهلبیت (علیهمالسّلام) _ همین دوازده نفر معهود _ به چه صورت و به چه کیفیّتی میگذشته است؛ هدف اینها چه بوده و برنامههای اینها را چه چیزهایی تشکیل میداده
کاربر ۱۲۳۴۶۳۰
دستهٔ دیگر از امامزادهها آن کسانی هستند که چون وضع اجتماع خود را برخلاف اسلام و قرآن میدیدند برطبقِ یک انگیزهٔ اسلامی و قرآنی درستی درصدد برمیآمدند که امربهمعروف و نهیازمنکر کنند، یعنی در زمینهٔ نابسامانیها و ناهنجاریهای اجتماع احساس مسئولیّت میکردند و درصدد برمیآمدند که امر اجتماع را اصلاح کنند. و اصلاح امر اجتماع بدون توسّل به شمشیر و زور در آن روزگار امکان نداشت. یک عدّه هم اینها بودند.
آبیِ آسمونی
امام در اصطلاح قرآن و در اصطلاح حدیث و در اصطلاح مسلمانان صدر اسلام، یعنی آن کسی که حاکم است؛
آبیِ آسمونی
این نیست مگر اینکه امام باقر (علیهالسّلام) میخواهد مایهٔ شناخت خود را تا ده سال در عمومیترین مواقف مسلمانها _ یعنی در مِنیٰ _ فراهم کند. در فرصت کامل، مردم از همهٔ ولایات میآیند، و آنجا دور هم جمع میشوند و به یاد امام باقر (علیهالسّلام) _ محمّدبن علی _ مجلسی تشکیل میدهند و میگویند او وصیّت کرده که بر من گریه کنید، عزاداری کنید؛ لذا دهها استفهام برای ذهن آن مردم بهوجود میآید و همین استفهامها است که راه آنها را به سوی شناخت امام میگشاید. منظور این است.
آبیِ آسمونی
امیرالمؤمنین درمقابل هجوم جمعیّت مسلمان قرار گرفت که خودش اینجوری گفت: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجّة بوجود النّاصر»؛ یعنی تاکنون اگر بلند نمیشدم، ادّعای حق نمیکردم، برای در دست گرفتن قدرت بهحق و عادلانه تلاش و مبارزه نمیکردم، چون مطمئن نبودم که نیرو خواهم داشت و کسی مرا یاوری خواهد کرد. فکر میکردم که شَقّ عصای مسلمین میشود، اختلاف بهوجود میآید؛ امّا آن روز _ یعنی روزِ بعد از مرگ عثمان _ دیدم نه، اجتماع خوب است. مردم خواست دارند، در چهرههای مردم پیدا است که علیجو هستند و علیخواه؛ این بود که زمام حکومت را در دست گرفتم.
مجنون الرضا
_ برای خاطر هدف، خودت را از این همه جاذبه خلاص کنی؛ از اینهمه انگیزه، از اینهمه چنگکهای گوناگونی که بهطرف تو و بهطرف روح تو میافتد و لباس تو و لباس روح تو را میکشد، خودت را نجات بدهی و خلاص کنی و بهطرف هدف بدوی. این معنی زهد است.
زهرا😎
ضرورت فعّالیّتهای فکری قبل از مبارزات و هنگام آن
برای کسانی که در مسائل اجتماعی، انگیزهٔ تفحّص و تحقیقی داشتهاند، روشن است که همیشه مبارزات سیاسی و فعّالیّتهای حاد و تند و قاطع باید در وقتی صورت بگیرد که بقدر کافی فعّالیّتهای فکری و تبلیغاتی و ایدئولوژیکی انجام گرفته باشد. اگر یک عدّه مردمی که صاحب یک هدف خاصّی و برنامهٔ معیّنی و طرز فکر مشخّصی هستند، در آن لحظه مشغول انجام مسائل مورد نظر خود بشوند که کمترین فعّالیّت و کوششی در راه بیان فکر و مرام و عقیده و برنامه و هدف آنان انجام نگرفته باشد، پیدا است که این فعّالیّت با ناکامی مواجه خواهد شد. ما در طول تاریخ، نمونهٔ این ناکامیها را کم و بیش مشاهده کردهایم. باید مردم اوّلاً زمینهٔ آمادهای برای پذیرش داشته باشند و پیش از پذیرش، شناخت طرز فکری اینچنین. بعد از این باید بقدر کافی یا بقدر لازم، طرز فکر انگیزانندهٔ اینها برای مردم روشن شده باشد؛ و هم پیش از شروع و هم پابهپای عمل، مسائل تبلیغی و فرهنگی و فکری مطرح شود.
علی
تمام امامان، از امام سجّاد (علیهالسّلام) به بعد _ یعنی امام باقر، امام صادق، امام موسیبن جعفر، امام جواد، امام هادی و امام عسکری (علیهمالسّلام) _ هر کدام یکبار، دو بار، سه بار زندان رفتند و تبعید شدند.
shariaty
بحث برای فایده است و فایدهٔ یک بحث علمی در این است که مشکلی را حل کند و مجهولی را از ذهن مستمع بزداید.
shariaty
ادامهٔ نبوّت به صورت امامت و زاییده شدن خطّی به نام امامت از خطّ دیگری به نام نبوّت، به دو منظور است: یکی تدوین و تبیین مکتب، و دیگر ادامهٔ راه نبوّت و تأمین خواستها و هدفهای نبی.
Reyhaneh
زهد یعنی چه؟ یعنی بیرغبتی، یعنی چشم بستن از این جلوههای فریبندهٔ مادّی و دنیوی. امروز متأسّفانه زهد را برای ما بد معنی کردهاند. ما امروز خیال میکنیم زهد به این معنا است که انسان چشمهایش را در راه هم اگر بتواند، ببندد؛ اگر بتواند، از خانه بیرون نیاید؛ اگر بتواند، حتّی کاسبی نرود و کلّ بر مردم دیگر باشد. زهد اسلامی این نیست. زهد اسلامی معنایش این است که تو انسانی که هزار جاذبهٔ مادّی که در روح و نفست هست _ جاذبهٔ شهوت هست، جاذبهٔ مقام هست، جاذبهٔ راحتی هست، جاذبهٔ کم کار کردن و بسیار بهره بردن هست، جاذبهٔ پول هست و خلاصه جاذبهٔ یک زندگی عافیتمندانهٔ بیدردسرِ بیمسئولیّت در روحت هست _ برای خاطر هدف، خودت را از این همه جاذبه خلاص کنی؛ از اینهمه انگیزه، از اینهمه چنگکهای گوناگونی که بهطرف تو و بهطرف روح تو میافتد و لباس تو و لباس روح تو را میکشد، خودت را نجات بدهی و خلاص کنی و بهطرف هدف بدوی. این معنی زهد است.
M. K.
هر فکری و هر خواستی که مورد خشم قدرتها قرار بگیرد، محکوم به رشد کردن است؛ مسلّماً رشد میکند. قدرتهای مادّی و ظاهری علیه هر نیازی و هر خواستی و هر فکر و اندیشهای که صفآرایی کردند، آن را رشد دادند و نفهمیدند. خاصیّت قدرتهای استبدادی و زور همین است که دشمنان خود را تقویت میکنند.
الف. میم
جان شما فقط یک قیمت و یک بها و یک نرخ دارد و بس؛ مواظب باشید جانتان را، عمرتان را به کمتر از آن نرخ ندهید و آن، بهشت است.
ملیکا
تقیّه بهمعنای این است که اگر چنانچه یک کاری در عالم واقع و عمل برای انسان دارای خطر و ضرر است، انسان باید آن کار را بهصورتی انجام بدهد که کار حتماً انجام بگیرد و آسیبی به آن کار نرسد، این معنای تقیّه است در روایات
Rezaei
تقیّه بهمعنای این است که اگر چنانچه یک کاری در عالم واقع و عمل برای انسان دارای خطر و ضرر است، انسان باید آن کار را بهصورتی انجام بدهد که کار حتماً انجام بگیرد و آسیبی به آن کار نرسد، این معنای تقیّه است در روایات
Rezaei
در موقعیّتی که بنده و سرکار زندگی میکنیم، با این همه مجهولات انبوه و متراکمی که در زمینهٔ مسائل فرهنگ اسلامی، ما را احاطه کرده، بسیار بیقاعده است که ما مسائلی را انتخاب کنیم که از لحاظ عملی و نسبت به برنامهٔ زندگی ما تأثیری ندارد.
فائزه نبوی
یک مطلب کوتاه دیگر این است که اگر کسی بپرسد اگر زید آدم خوب و درستی بوده پس این زیدیّه چه میگویند، این زیدیّهای که زید را امام خود و رهبر خود میدانند _ خب امام زیدیّه است دیگر _ این زیدیّه پس چیست؟ در جواب باید توجّه داشت که زیدیّه از زمان زید شروع نشده است و زید اصلاً داعیهٔ امامت نداشت.
f.r
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان