بریده‌هایی از کتاب جهانشمولی و اصالت

یک ملت آگاه از نقاط قوت و نقاط ضعفش، آگاه از نقص‌ها و عیب‌هایش. ما از عیب‌هایمان آگاهی زیادی داریم و منتقد آن‌ها هستیم، و به‌خوبی آن‌ها را نقد می‌کنیم و آمادگی کامل دارم تا همهٔ اشتباهاتی را که مرتکب شده‌ایم برای شما بازگو کنم.

از بمب‌هایی که بر سر مردم بغداد می‌ریزند صحبت نمی‌کنم که زنان و بچه‌ها را به خاک و خون می‌کشند و میراثی هزاران‌ساله را نابود می‌کنند

برای ما همکاری و تشریک مساعی روسیه بسیار ارزشمند بود. در آن زمان همکاری شوروی بود چرا که دولت شوروی وجود داشت. امروز دولت روسیه وجود دارد. در حقیقت دولت روسیه عملاً تمامی قدرت‌ها و مسئولیت‌های اساسی دولت شوروی، جایگاهش در سازمان ملل متحد و امتیازش به‌عنوان کشور ابرقدرت را به ارث برده است. و امروزه کارشان دفاع و پاسداری از آن‌هاست

«تفکر می‌کنم، پس هستم.»

اگر ایران تهدید می‌شود چون ممکن است تسلیحات هسته‌ای داشته باشد؟ در واقع کشورهایی وجود دارند که متحد ایالات متحده هستند و صدها سلاح هسته‌ای دارند؛ جای هیچ بحثی نیست. حقیقت است، همه می‌دانیم، شما هم می‌دانید من به چه اشاره می‌کنم. نمی‌خواهم از کشوری اسم ببرم، هیچ سوءنیتی نسبت به هیچ کشوری ندارم، اما البته که وظیفه دارم حقیقت را بگویم و می‌دانیم وضعیت چگونه است. قانون یک بام و دو هوا. [۸] دنیا این‌گونه می‌چرخد و شما می‌دانید که این دنیا به سوی بن‌بست می‌رود. این‌گونه است، و هیچ‌کس نمی‌تواند این را انکار کند.

همان‌طور که لینکلن می‌گفت- امکان ندارد همهٔ ملت برای همیشه فریب بخورد.

هر کشوری در دفاع و محافظت از خود محق است. مگر مقامات امریکا هنگامی‌که می‌خواهند یک اَبَرسلاح هسته‌ای یا یک بمب بسازند که سی متر در عمق زمین نفوذ می‌کند و مقرهای فرماندهی را نابود می‌کند، از کسی اجازه می‌گیرند؟

ما بر اساس پوشاندن اشتباهات زندگی نمی‌کنیم، ما بر اساس گفتن حقایق زندگی می‌کنیم. ما بر اساس صادق بودن زندگی می‌کنیم. ما بر اساس اصلاح و تصحیح بی‌وقفه زندگی می‌کنیم. ما بر اساس بررسی و مطالعه، آگاهی از رفتارمان و اکتفا نکردن به موفقیت‌های به‌دست‌آمده زندگی می‌کنیم و به همین دلیل ممکن است نقش یک ققنوس در ذهنمان نمودار شود که از خاکسترهایش دوباره زنده می‌شود

زمانی‌که بچه بودم، پدرم دستش به دهانش می‌رسید و می‌گفتند من ثروتمند هستم؛ ثروتمند در حد و اندازه‌های مالک زمینی بزرگ، نه یک ثروتمند در حد و اندازهٔ بیل گیتس. اصلاً و ابداً. اما نه من سرمایه‌دار هستم و نه حق دارم که باشم

برای شما از موضوعات دیگری سخن می‌گویم که برای‌تان شنیدنی و جذاب باشند. اینجا نیامده‌ام که چیزهایی را به شما بگویم که برای خودم جذاب باشند. سعی کرده‌ام حدس بزنم چه چیزی برای شما جذاب خواهد بود. سعی کرده‌ام بعضی از اندیشه‌های شما را تحلیل و بررسی کنم،

عجیب است که وابسته نبودن به صندوق بین‌المللی پول چقدر عجیب است! چه عجیب است که مجبور نباشیم از این نهاد در این دنیای بی‌ثبات طلب کمک کنیم!

پول متعلق به خودمان را داریم. دلار را از جریان خارج می‌کنیم، آن را با پزوی قابل تبدیل جایگزین می‌کنیم.

عادت دارم با مسائل سخت روبرو شوم. کسی نیستم که فقط به تصور مسائل در ذهنش بسنده کند.

بیاید شیوهٔ زندگی و عادات مصرف‌کنندگی را که باعث تخریب محیط زیست است، به جهان سوم منتقل نکنیم. بگذاریم زندگی بشر منطقی‌تر باشد

می‌خواهم بدانید که بعضی از چیزهایی که برای ما اتفاق افتاد پیامد نظریه‌ها و کتاب‌هایی بود که در زمان‌های دیگر و جاهای دیگر پرداخته و نوشته شده بود.

عجیب است که وابسته نبودن به صندوق بین‌المللی پول چقدر عجیب است! چه عجیب است که مجبور نباشیم از این نهاد در این دنیای بی‌ثبات طلب کمک کنیم!

البته، پول متعلق به خودمان را داریم. دلار را از جریان خارج می‌کنیم، آن را با پزوی قابل تبدیل جایگزین می‌کنیم. در حال افزایش ارزش هر دو واحد پول هستیم. یک پزو در یک مسیر و پزوی دیگر در مسیر دیگر. به‌طوری‌که حالا ارزش دلار مقابل پزوی قابل تبدیلمان کاهش یافته است.

چراکه تحریمی که ما کوبایی‌ها تحمل کرده‌ایم گریبانشان را نگرفته است. اما تحریمی که آن‌ها در آن به سر می‌برند وحشتناک‌تر است، تحریمی که حاصلش بی‌سوادی است، تحریمی که حاصلش مردمان دچار سوءتغذیه، مردمان گرسنه، مرگ‌ومیر کودکان، و مرگ‌ومیر مادران و کاهش امید به زندگی است. همان دموکراسی است

خوب، باید حقیقت را بگویم: هنگامی‌که مبارزهٔ مسلحانه را شروع کردم مارکسیست- لنینیست بودم. مارکسیست- لنینیست بودم و هستم و خواهم بود. هیچ‌کس از این موضوع متعجب نشود برای این‌که من جزم‌اندیش نیستم، بلکه ارزش‌ها و محاسنی را که افراد می‌توانند در تاریخ داشته باشند تحلیل و بررسی می‌کنم. هرگز به عقایدم پشت نمی‌کنم و تحمل نقد را دارم؛ اما چیزی برای انتقاد نه از مارکس و نه از لنین به ذهنم نمی‌رسد. این را صادقانه می‌گویم. من می‌توانم انتقادهای دیگری صورت دهم. حتا از انگلس هم انتقاد نمی‌کنم، او اولین کسی بود که به من آموخت حتا ستارگان نیز هنگامی‌که انرژی تمام شود خاموش خواهند شد، و مدتی است که ستارگان خاموش نیز وجود دارند، درحالی‌که ستارگان دیگر از محل فرضی «مهبانگ» دور می‌شوند.

من کتاب‌های تولستوی را می‌خواندم. کتاب‌های داستایفسکی را هم می‌خواندم. همهٔ کتاب‌هایشان را خوانده‌ام. هنگامی‌که در زندان کتاب داستایفسکی را می‌خواندم یک انسان مازوخیست به نظرم رسید؛ انسانی که یک سنگ را از اینجا به آنجا و دوباره به همین منوال با خود حمل می‌کند. «ابله»، «جنایات و مکافات»، «خانهٔ اموات»، همه و همه را خوانده‌ام. همهٔ کتاب‌های تولستوی را هم خوانده‌ام. ادبیات روسیه چقدر عالی است.